سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بلوچستان
نویسندگان
لینک دوستان

تاریخ بلوچستان در غبار فراموشی تاریخ تیره و تار مانده است و ما جز قطراتی کوچک از کتاب قطور تاریخ قوم بلوچ آن هم از زبان تاریخ نویسان قدیم که گاه اشاراتی بسیار ناچیز به آن کرده اند هیچ نداریم. این مایه اندک نیز مورد بی مهری ماست. در این مختصر نامهایی غریب از سفرنامه هایی آشنا خواهیم شنید که هریک برگی از تاریخ بزرگ این قومند.

سعید خان نامی است که در بسیاری از سفر نامه ها یی که در زمان قاجار در مورد ایالت کرمان و بلوچستان نوشته شده به چشم می خورد ولی کمتر کسی از مردم این استان وی را می شناسد.  سفرنامه کرمان و بلوچستان عبدالحسین فیروز میرزا فرمانفرما در این مورد نکات ظریفی دارد. سعید خان فرزند مدت خان بوده که پدرش در بین سالهای 1217تا 1256 حاکم بلا منازع منطقه سرحد بوده بطوریکه فیروز میرزا می نویسد : شخصی بنام مدت خان سالهاست که این منطقه را تحت نفوذ خود دارد و به کسانیکه برای دولت ایران کار می کنند همیشه توهین و بی احترامی می کند . در جایی دیگر در کتاب  سفرنامه بلوچستان میرزا مهدی خان قاینی  سخن از پدر بزرگ مدت خان یعنی میرزا رضا می کند و می نویسد : شخصی بنام میرزا رضا سالها پیش فردی را برای یافتن گنج با طناب بسته و درون دهانه کوه تفتان کرده است . البته از اقوام نزدیک سعید خان نیز در سفرنامه های بسیاری همچون سفرنامه فیروز میرزا فرمانفرما و سفرنامه "سفر در ایران " نوشته نویسنده ای روس بنام گابریل یاد شده است  مانند نام بردن از رشید خان حاکم نرماشیر - عبدالکریم خان حاکم خاش (( که نامه هایی از وی در سفرنامه فرمانفرما یافت می شود )) - ملک شاه جهان خان حاکم دزداب (( همچنین نامه های وی در کتاب های دیگری چون "یاد داشت های نصرت الدوله فیروز میرزا فرمانفرما " و "پیدایش زاهدان " یافت می شود )) - نور محمد خان - نوروز خان - و میر یحیی ((که وی در سال 1250 در قلعه ارگ بم به دار آویخته شد)) .

البته از یکی دیگر از اقوام سعید خان بنام محمد حسن خان که  حاکم قلعه خاش  در سال 1300 هجری شمسی بوده و پس از آمدن زنرال ریجنالد ادوارد هری دایر در این سال به بلوچستان و حمله او با چاشنی نیرنگ و حیله و تصرف قلعه خاش توسط وی در کتاب مهاجمان سرحد نوشته ریجنالد دایر نام برده است .

حال بعد از مختصری از زندگی پدر و اقوام سعید خان ((که مانند وی اطلاعات چندانی از زندگی آنها نیز در دست نیست )) به زندگی خود سعید خان می پردازیم .

آنگونه که از سفرنامه ها بر می آید سعید خان شخصی خشن و یکدنده بوده بطوریکه سرتیپ قاینی می نویسد : سعید خان بلوچ گردنکشی را به نهایت خود رسانده وی حتی به پدر خویش رحم نکرده و او را که نود سال سن دارد برای تصاحب قدرت به زندان افکنده است  . همچنین سعید خان به علت خصومتی که با یکی از حاکمان جنوب کرمان داشته به آن منطقه حمله کرده و قلعه یکی از خوانین آن منطقه را نابود ساخته   ا ست فرمانفرما به  این  مورد نیز اشاره کرده است و نوشته : به محض رسیدن قلعه  آن شهر راویرانه یافتم علت ویرانی قلعه را از مردم سوال کردم گفتند چند سال قبل سعید خان  به علت اختلافی که با حاکم شهر داشته به اینجا حمله کرده و قلعه را با خاک یکسان نموده است

البته فرمانفرما در جایی دیگر یه یکی دیگر از حملات سعید خان به کرمان  برای جانبداری از آقا خان محلاتی اشاره کرده و اورده :سعید خان با توپ هایی که از هندوستان آورده به کرمان حمله برده است و این نشان دهنده این است که سعید خان با ارتباطی که با بلوچ های سند و کشمیر و هندوستان داشته توانسته ابزار و ادواتی همچون توپ را که در آن زمان شاید کمتر خانی در اختیار داشته وارد کند . د ر بسیاری از سفرنامه ها و تواریخ کرمان و بلوچستان به کرار از حکومت سعید خان بر منطقه رودبار در جنوب کرمان سخن رفته و فرمانفرما نیز در سفرنامه خود به این مطلب اشاره کرده است .

وی همچنین در قسمتی از سفرنامه خود که از کرمان تا مکران بوده برای معرفی سرحد و ساکنان آن سخنی به کار برده که نشان از شهرت سعید خان و مدت خان در زمان او  دارد  این شاهزاده قاجار می گوید : از بم راهی به طرف محلی بنام نصرت آباد و سرحد می رود که مسکن سعید خان بلوچ و مدت خان بلوچ است .

متاسفانه از زمان مرگ و علت مرگ سعید خان در هیچ جایی اطلاعاتی نیافتم  فقط در جایی به فرزندان سعید خان به نام های  مهراب خان - حیدر علی خان - کریم خان - سرفراز خان - شکرخان و علی خان اشاره شده بود .

از نامهای فراموش شده دیگر جمالوک سیستانی است که ابن بطوطه در سفرنامه خود از او نام برده و با خصو صیاتی که از وی گفته است می توان او را رابین هود بلوچ نام نهاد زیرا بگفته ابن بطوطه: وی دارای گروهی است که نه دولت ایران و نه دولت هندوستان جرات مقابله با او و گروهش را ندارد و در قلمروی خود به زور از  پولدارانی که زکات نمی دهند یا مال مردم را غصب کرده اند می گیرد  و به فقرا می دهد هر وقت هم که دولت ایران یا هند به وی حمله کند پس از درگیری به بیابان های گرم می رود و چون مشک های آب را قبلا زیر شن ها مخفی کرده تا ماه ها در بیابان می ماند وهرکس به تعقیب وی بر آید از تشنگی هلاک می گردد .

همچنین در قسمتی دیگر از سفرنامه ابن بطوطه که که در مورد هندوستان است وی از امیر کشلوخان بلوچ حاکم مولتان نام می برد که پادشاه هندوستان برای استقبال از وی روزها قبل از پایتخت خارج می شود به گفته ابن بطوطه وی تنها کسی بود که این چنین مقام و ارجی داشت و زمانی که او به همراه شاه به پایتخت وارد می شد همه جا تزیین و جشن هایی بپا می گردید . همچنین آدام اولئاریوس ((نماینده هلیشتن در دربار شاه صفی )) در قسمتی از سفر نامه خود  به معرفی ایالات و شهرهای ایران پرداخته و آورده :سه برادر بلوچ ((که اسم دوتایشان میر مراد و میر غلام است و احتمالا از نوادگان امیر چاکر رند تنها بلوچ فاتح هندوستا ن بوده اند ))بر جنوب کرمان تا سند و کشمیر هندوستان حکومت می کنند و از دولت مرکزی فرمان نمیبرند . همچنین او آورده است در افغانستان شخصی بنام احمد خان درانی ادعای حکومت می کند و شخص دیگری بنام بهرام خان بلوچ نیز در سیستان خود را شاه نامیده و سر به طغیان زده است  . متاسفانه از این افراد  نیز جز اسامی که در سفرنامه ها و برخی کتب تاریخی بصورت گذرا اشاره شده چیز دیگری در دست نیست امیدوارم این کم اطلاعی و بی اطلاعی در مورد گذشتگانمان ما را به فکر جمع آوری اطلاعات کامل از چنین شخصیت هایی رهنمون سازد تا از دفن شدن نام این بزرگان در گورستان تاریخ جلوگیری گردد.


[ یکشنبه 93/10/7 ] [ 9:38 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
آرشیو مطالب