سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بلوچستان
نویسندگان
لینک دوستان

 

خواستگارى: 

   وقتى که پسر، دخترى را در نظر گرفت یا مادر یا خواهر و یا پدر، دخترى را به پسر

 پیشنهاد کردند، در صورت قبول پسر، خود پدر و یا یکى از عموهاى او به نزد پدر دختر

 رفته و بعد از اندکى نشستن و گپ زدن، سر صحبت با پدر دختر باز مى‏کند و مى ‏گوید که

شما پسر مرا به عنوان بنده و کوچک خودتان قبول کنید. پدر دختر هم براى جواب دادن چند

روز مهلت مى ‏خواهد. و در این چند روز، نظر عموهاى دختر و خویشان و اقوام خود را در

 این مورد جویا مى‏شود و از خود دختر هم نظر خواهى مى‏کند. چنانچه آنها نیز جواب مثبت

دادند، پدر دختر، جواب را به والدین پسر اعلام مى کند.

 

مهریه (جهاز):

  

    خویشان پسر و دختر جمع مى‏شوند و در مورد جِهاز یا مهریه گفتگو مى‏پردازند.

    تعداد پولى که به عنوان مهریه تعیین مى‏شود، در میان طوایف مختلف

بلوچ، متفاوت است و براساس توانایى مالى پدر پسر مى‏باشد و مقدار مهریه ممکن است در

 بعضى از طوایف به 30 مثقال و یا 50 مثقال یا حتى 150 مثقال طلا هم برسد و معمولاً

درهمین مراسم نیز پدر پسر معمولاً یک میلیون تومان یا کمتر و بیشتر به عنوان نِشانه (شیربها)

به پدر دختر مى‏دهد که این پولها صرف خرید وسایلى نظیر وسایل آرایشى، کفش - دمپایى ...

 براى عروس مى ‏شوند در واقع از آن عروس هستند. همچنین هزینه عروسى و مخارج جشن

 بر عهده پدر داماد مى‏باشد ولى این هزینه‏ ها، جز مهریه به حساب نمى ‏آیند.

 

دوران نامزدى:

  

 بعد از مراسم تعیین مهریه و دادن شیربها, نشانه‏ ها, پسر و دختر رسماً نامزد یکدیگر

 مى ‏شوند و دوران نامزدى آنها آغاز مى ‏شود. دوران نامزدى ممکن است گاه تا چندسال و

 یا چند ماه و یا یک هفته طول بکشد. در این مدت معمولاً 50 درصد از احتیاجات دختر از

 قبیل کفش و لباس و ... را باید خانواده پسر تأمین نمایند. اما آنچه که در دوران نامزدى

 بلوچها قابل توجه مى ‏باشد، عدم دیدار دختر و پسر مى ‏باشد یعنى آنها حق ندارند که در

 این دوران با همدیگر نشسته و صحبت کنند. گویى این دیدار و صحبت کردن پسر و

 دختر نوعى گناه محسوب مى ‏شود. و اگر چنانچه در نزد کسى این کار صورت گیرد،

 بقیه خانواده‏ ها آنها را مورد طعن و سرزنش قرار مى‏دهند. البته در حال حاضر این جریان

 تا حدودى کم‏رنگ شده است.

 

مراسم عروسى:

  

دعوت دادن:

  

 در سراوان، اغلب در روز دوشنبه چند نفر زن

 از بستگان عروس و داماد، بعد از نماز ظهر پیش

 اهالى روستا رفته و زنان روستا را دعوت مى‏کنند

که عروسى دختر فلان کس است و از شما دعوت

به عمل آورده که در این مراسم شرکت کنید لذا

در شب دوشنبه زنان در خانه پدرو مادر داماد گرد مى ‏آیند

 و به شادى مى ‏پردازند. دعوت دادن زنان روستاهاى

 دیگر بدین صورت است که در روزهاى چهارشنبه و

 پنج‏شنبه دو یا سه نفر زن به روستاهاى اطراف

 ‏می روند و خویشان و آشنایان خود را دعوت مى‏کنند

 که در شب پنج‏شنبه در مراسم عروسى شرکت کنند.

 دعوت مردان خود روستا بدین‏ترتیب است که به تمامى

 خانه‏ هاى روستا سر مى ‏زند و مى ‏گوید که امشب

جشن عروسى پسر فلانى است و از شما دعوت به

 عمل آورده که شرکت کنید. اما مردان روستاها و

 شهرهاى دیگر را با فرستادن کارت دعوت مى ‏کنند.

 

بستن حجله یا جُل:

  

صبح سه ‏شنبه یک رأس بز نر در خانه پدر عروس مى‏ کشند و با گوشت آن برنج و خورشت

درست مى ‏کنند و به مهمان ها نهار مى ‏دهند و بعد از خوردن نهار و معمولاً در ساعت 3 در

 حالیکه نوازندگان با شدت هرچه تمامتر طبل و دُهل مى ‏زنند و مى ‏خوانند، عروس را

که در لهجه محلى به او »بانور« مى ‏گویند در گوشه ‏اى از اتاق مى ‏نشانند و جُل را که معمولاً

یک پتو و یا ملحفه ‏اى است، مى ‏بندند. بعد از اینکه جُل را بستند، لباسهایى را که پدر و مادر

 داماد (که معمولاً نزدیک به 30 یا 40 جفت هستند) به عروس داده ‏اند، را از صندوق بیرون

 مى ‏آوردند تا تمامى زنها آنها را ببینند. ولى در این شب دست و پاى عروس را حنا نمى ‏بندند

اما جشن و پایکوبى و رقص همچنان ادامه دارد.

 

مراسم حنابندان یا شب دُزّکى:

  

 در شب چهارشنبه در حالیکه جشن و سرور و پایکوبى همچنان ادامه دارد، دست و پاهاى

 داماد  را که در لهجه محلى به او »سالُونْک« مى‏گویند، را در خانه خودش حنا مى ‏بندند که

 اوج شادى در همین لحظه جریان دارد، و نوازندگان با شدت هرچه تمامتر به طبل یا دُهُل

 مى ‏کوبند. در این هنگام داماد را روى یک چهارپایى یا تخت مى ‏نشانند بطوریکه پاهاى او از

 چهارپایى آویزان باشند. در حین حنابستن دست و پاهاى داماد، آشنایان عروس و داماد که در

 کنار تخت حضور دارند، پولهایى را بر سر و روى داماد مى ‏گیرند که این پولها را نوازندگان

 و یا رقاصان جمع مى ‏کنند. عین همین مراسم در خانه عروس نیز جریان دارد ولى بر خلاف داماد، عروس

را بر روى تخت نمى ‏نشانند بلکه او را در پشت همان جُل بر روى یک لحاف مى ‏خوابانند و

 زیر پاهاى او یک بالشت مى‏گذارند و خواهر یا مادراو، دست و پاهاى او را حنا مى‏بندد. در

 مراسم حنابندان معمولاً نوازندگان این نازینک را بیشتر تکرار مى ‏کنند که »داماد یا عروس

حنابندان است و مادر و پدرش شادمان هستند« به هر حال در این شب که به شب دُزوکى

شهرت دارد، تا نزدیکى سحر، جشن و پایکوبى ادامه دارد.

 

شب راستکى:

  

 در اوایل صبح پنج‏شنبه معمولاً در نزدیکى مجلس یا دیوان مردان، نزدیک به 10 یا 20 بز نر

و ماده و یا یکى دو گاو مى ‏کشند. قصابها گوشتها را تکه تکه مى ‏کنند و از ساعت 2 به بعد

 آشپزها کار خودشان را آغاز مى ‏کنند و تا ساعت 8 شب خوراک مدعوین، چه زن و چه مرد

را فراهم مى ‏آورند. در هنگام عصر، زنان حناهاى زیادى را مى ‏کوبند و به هر خانه ‏اى در

روستا مقدارى حنا مى ‏فرستند و در این روز تمامى دعوت‏شدگان، چه از خود روستا و چه از

روستاهاى دیگر به خانه داماد یا عروس گرد مى ‏آیند و معمولاً  بعد از نماز عشاء، شام را به

مهمان ها می دهند در این شب نیز دست و پاهاى داماد و عروس را حنا مى ‏بندند و از آنجا که

در این شب برخلاف شبهاى دیگر، دیوان یا مجلس مردان نیز وجود دارد، پس از اینکه دست

 و پاهاى داماد را حنا بستند، او را به دیوان مردان مى ‏آوردند و شاعر به محض دیدن داماد،

 شعرهایى را در وصف او مى ‏خواند و در این هنگام اطرافیان داماد پولهایى را بر سر او

مى‏گیرند که این پولها را رقاص شاعر جمع ‏آورى مى ‏کند و در این شب جشن تا صبح ادامه

 دارد.

 

مراسم استحمام:

  

 روز جمعه بعد از خوردن نهار و معمولاً ساعت 4 داماد را به

مظهر قنات یا چشمه یا

رودخانه مى‏برند. در مسیر راه نوازندگان شادى

را سر مى‏دهند و مى ‏گویند »داماد را سر

 آب مى ‏بریم و سرو جانش را مى ‏شوئیم و داماد

 ما یک دلبر است او را سر حمام مى ‏بریم«.

 بعد از رسیدن به قنات یا چشمه و رودخانه،

 لباسهاى داماد را از تنش بیرون آورده و یکى از

 نزدیکان داماد بدنش را صابون مى ‏مالد و در

 این هنگام نوازندگان به نواختن طبل و خواندن

  مشغول هستند. پس از استحمام داماد و

پوشیدن لباسهایش به چند روستاى اطراف

نیز مى ‏روند و آنگاه به روستا باز مى ‏گردند.

 

 مراسم نکاح:

  

 بعد از رسیدن به روستا، به خانه و یا به مسجد مى ‏روند. مولوى محله یا روستا حاضر شده و

دو نفر را نزد عروس مى ‏فرستند تا رضایت او را جویا شده و او وکیل خود را معرفى نماید.

معمولاً عروس، پدر یا عموى خودش را به عنوان وکیل انتخاب مى ‏کند. خلاصه اینکه داماد

در مقابل مولوى مى ‏نشیند. قبل از خطبه عقد، مولوى مشخصات سجلى عروس را مى ‏خواند و

خطاب به داماد مى‏گوید که او را با این مقدار مهریه به زنى شما در آوردم، آیا خواستی  قبول

کردی؟ داماد در جواب مى ‏گوید: خواستم  قبول کردم. آنگاه رو به وکیل عروس، بعد از

 خواندن مشخصات سجلى داماد، مى‏ گوید: که آیا دختر را با این مقدار مهریه به زنى

داماد دادى و بخشیدى؟ وکیل در جواب مى ‏گوید: دادم و بخشیدم. آنگاه مولوى دست راست

داماد را در دست گرفته و خطبه نکاح را مى ‏خواند و سپس همه حاضرین براى سلامتى و

 خوشبختى عروس و داماد، دعا مى ‏کنند و بعد از نکاح شیرینى یا غذایى مى ‏خورند.

 

مراسم شب زفاف:

   

داماد آمد به به به عروس خندید قه قه قه 

 

بعد از نکاح و معمولا در سراوان رسم است که نصف شب  ، 

داماد را در حالیکه

 پدر و برادر یا دو نفر از نزدیکان او، دو دستش را گرفته‏ اند،

 به سوى خانه عروس

 مى‏برند. در مسیر راه نوازندگان به رقاصى و پایکوبى مى‏پردازند.

 زمانیکه به در

 خانه عروس مى ‏رسند، گوسفند و یا مرغی را سر بریده

و کمی از خون آن را به

 کف پای داماد می مالند (برای در امان ماندن از بلا)

و داماد را پا گشا می کنند.

« پس از ورود به خانه، داماد ابتدا دو رکعت نماز نفل

مستحب مى ‏خواند و بعد از

آن در کنار عروس که قبلا او را آرایش داده ‏اند،

 بر روى تخت مى ‏نشیند و زانوى خود

 را روى زانوى عروس مى ‏گذارد. در این هنگام یک

 نفر از بستگان سر عروس و داماد را

 سه بار به هم مى ‏زند تا همسر شوند .در این زمان

 در دامان داماد یک پسربچه ‏اى

مى ‏نشانند به نیّت اینکه اولین بچه آنها پسر باشد.

 و در بعضى از روستاها به داماد یک لیوان

شیر یا نوشابه میدهند که او مقدارى را خورده

و باقیمانده را به عروس مى خوراند. بعد از یک

 ساعت حضّار از خانه بیرون مى‏روند و عروس

 وداماد را تنها مى ‏گذارند.

 

مراسم مبارکى:

  

 سر صبح شنبه، بعد از صرف صبحانه، خویشان و نزدیکان عروس و داماد به تدریج و اندک

 اندک به اتاقى که عروس و داماد در آن هستند، مى ‏روند و دست خود را به پشت عروس و

 داماد مى‏زنند و مى ‏گویند مبارک بادا، مبارک‏بادا. و بعد از آن سکه بر سر و روى داماد و

 عروس مى‏ریزند که کودکان این سکه ‏ها را جمع مى ‏کنند و بعد از این مراسم، مراسم

عروسى تمام مى ‏شود.

 

 

دعوت از عروس و داماد:

  

 بعد از مراسم مبارکى، ابتدا تمامى خویشان و نزدیکان

عروس و داماد که در همان روستا

هستند، شام یا ناهار آن دو را به نوبت و بر اساس

اطلاع قبلى به خانه آن‏ها مى ‏رسانند. اما اگر

 چنانچه آنها داراى خویشان نزدیکى در روستاهاى

 دیگرى باشند، بعد از چند روز، از عروس

 و داماد دعوت به عمل مى ‏آورند.

نکته جالب در عروسى بلوچها این است که با

وجود آنکه تمامى مخارج عروسى بر عهده داماد

 است، امّا داماد را به نزد عروس مى ‏برند.

منظورم این است که در بعضی از قوم ها در ایران

رسم است که عروس را به خانه داماد می برند .

 

 


[ دوشنبه 92/12/12 ] [ 8:36 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
آرشیو مطالب