بلوچستان | ||
پدر یعنی: اون کسی که هنگام تراشیدن موی کودک مبتلا به سرطانش گریه ی فرزندش رو دید ماشین رو داد دستش درحالیکه چشمانش پر از گریه بود گفت: حالا تو موهای منو بتراش. پدر یعنی: کسی که " نمی توانم" را زیاد در چشمش دیدیم ولی هرگز از زبانش نشنیدیم. پدر یعنی: اونی که طعم پدر داشتنو نچشید اما واسه خیلی ها پدری کرد. پدر یعنی: اونی که کف تموم شهرو جارو میزنه که زن و بچه اش کف خونه کسی رو جارو نزنه. پدر یعنی:اونی که هروقت میگفت "درست میشه" تمام نگرانی هایمان به یکباره رنگ میباخت. پدر یعنی: اونی که وقتی پشت سرش از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره، میفهمی پیر شده وقتی داره صورتش رو اصلاح میکنه و دستش میلرزه ، میفهمی پیر شده! وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره ، می فهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه... و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو هستش ، دلت میخواد بمیری. خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او به خانه بر می گردد. به سلامتی تمام پدرها
[ یکشنبه 92/8/12 ] [ 9:41 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
|