بلوچستان
نویسندگان
لینک دوستان

«اَلَّلهُمَّ اِنَّا نَسْتَعِیْنُکَ وَ نَسْتَغْفِرُکَ وَ نُؤْمِنُ بِکَ وَ نَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ وَ نُثْنِیْ عَلَیْکَ الْخَیْرَ، نَشْکُرُکَ وَ لاَ نَکْفُرُکَ، وَ نَخْلَعُ وَ نَتْرُکُ مَنْ یَّفْجُرُکَ. اَلَّلهُمَّ اِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ لَکَ نُصَلِّیْ وَنَسْجُدُ وَ اِلَیْکَ نَسْعَی وَ نَحْفِدُ، نَرْجُوْ رَحْمَتَکَ وَ نَخْشَی عَذَابَکَ اِنَّ عَذَابَکَ بِالْکُفَّارِ مُلْحِقْ


[ یکشنبه 91/12/13 ] [ 8:34 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

برادر و خواهر مسلمان، ادعیه و اذکاری از پیامبر ص بما رسیده که اگر به هنگام بروز مشکلات، غم و غصه و اندوه خوانده شود تمام غصه‌ها را برطرف، و دل را شادمان، و به نور ایمان آن را روشن می‌نماید.برادر وخواهر مسلمانم، بر یادگیری این دعاها بخصوص هنگام غمگین شدن و بروز اندوه و مشکلات حریص باش.بعضی از دعاها بدین شرح است.

 
ابن عباس م می‌گوید: رسولالله ص هنگام اندوه و پریشانی می‌فرمود: «لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ الْعَظِیمُالْحَلِیمُ، لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ، لا إِلَهَإِلاَّ اللَّهُ رَبُّ السَّمَوَاتِ وَرَبُّ الأَرْضِ وَرَبُّ الْعَرْشِالْکَرِیمِ». (بخارى:6346).
یعنی هیچ معبودی بحق جز خدای بزرگ و بردبار، وجودندارد. هیچ معبودی بحق جز الله که پروردگار عرش بزرگ است، وجود ندارد. هیچ معبودی بحق جر الله که پروردگار آسمانها و زمین و عرش گرانبها است، وجود ندارد

اللَّهُمَّ إنِّی عَبْدُکَ ابْنُ عَبْدِکَ ابْنُ أَمَتِکَ، نَاصِیَتِی بِیَدِکَ،مَاضٍ فِیَّ حُکْمُکَ، عَدْلٌ فِیَّ قَضَاؤُکَ، أَسْأَلُکَ بکُلِّ اسْمٍ هُوَ لَکَ،سَمَّیْتَ بهِ نَفْسَکَ، أَوْ أَنْزَلْتَهُ فِی کِتَابِکَ، أَوْ عَلَّمْتَهُأَحَداً مِنْ خَلْقِکَ، أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ: أَنْ تَجْعَلَ الْقُرْآنَ رَبِیعَ قَلْبِی، وَنُورَ صَدرِی، وَجلاَءَ حزنِی،وَذَهَابَ هَمِّی. (أخرجه أحمد وصححه ابن القیم وابن حجر).
خداوندا! همانا من بنده تو و فرزنده بنده و کنیز توام، زمام امورم در دست تو و وجودم در کانال تقدیرتو سیر می‏کند، تقدیر تو در مورد من عین عدالت است. تو را به همه اسم‏هایی می‏خوانم که از آن توست و تو آنها را بر خود نهاده‏ای، یا آنها را در کتاب خودت [قرآن] نازل فرموده‏ای، یا آن را به یکی از بندگانت آموخته ‏اى و یا علم به آن را مخصوص خودگردانیده‏ای، [از تو می‌ خواهم] که قرآن را بهار قلب من، نور سینه‌‏ام، روزنه امید وروشنایی اندوهم و [وسیله] رفع ناراحتی‏ ام قرار دهی

اللَّهُمَّ إِنِّیأَعُوْذ بکَ: مِنَ الْهَمِّ وَالْحَزَنِ، وَأَعُوذُ بِکَ: مِنَ الْعَجْزِوَالْکَسَلِ، وَمِنَ الْبُخْلِ وَالْجُبُنِ، وَأَعُوذُ بِکَ: مِنْ غَلْبَةِالدَّیْنِ وَقَهْرِ الرِّجَالِ». (متفق علیه).
«
خداوندا! از غم و اندوه، ناتوانیو سستی، بخیلی و ترسویی، ماندن به زیر قرض و تسلط مردان [ظالم] به تو پناهمی‏آورم

اللَّهُمَّ رَحْمَتَکَ أَرْجُو، فَلا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِیطَرْفَةَ عَیْنٍ، وَأَصْلِحْ لِی شَأْنِی کُلَّهُ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ.« (رواه أحمد وأبوداود وحسنه الألبانی).
«
خداوندا! چشم به رحمت تو دارم، پس مرا یکچشم برهم زدن به حال خود رها مکن، و همه امورم را اصلاح نما، [که] هیچ معبودی بحق جز تو نیست

الله الله رَبّی لَا أُشْرِکُ به شیئا. (أحمد وأبوداودوصححه الالبانی).
الله پروردگار و خدای من است هیچ شریکی برای او قرارنمی‌دهم.در روایتی دعا اینطور آمده اللهُ ربی لا شریک له. الله پروردگار من است وشریکی ندارد.

یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ برَحْمَتِکَ أَسْتَغِیثُ». (رواهالطبرانی وحسنه الألبانی).
«
ای زنده پا برجا! از رحمت تو درخواست یاریمی‏کنم

لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَالظَّالِمِینَ». (رواه أحمد والترمذی وصححه الألبانی).
خداوندا!) هیچ معبودى «بحق» جز تو وجود ندارد، پاک و منزّه هستى و من از زمره‏ ستمکاران بودم.

اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَنْتَالْمَنَّانُ بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ یَا ذا الْجَلاَلِ وَالإِکْرَامِ یَاحَیُّ یَاقَیُّومُ. (أبوداود وصححه الالبانی).
«
خداوندا! ستایش شایسته توست]زیرا که] جز تو معبودی بحق نیست، ای آفریننده آسمانها و زمین! ای بزرگوار وارجمند! ای زنده پا برجا! تو نیکوکاروبخشنده‏ای.

اللَّهُمَّ أَنْتَاللهُ الأَحَدُ الصَّمَدُ الَّذِی لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُوْلَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُکُفُواً أَحَدٌ.
خداوندا! تو معبود یگانه و برطرف کننده نیازها هستی، نزاده وزاده نشده‏ای، و کسی همتای تو نیستپیامبر ص فرموده کسیکه بوسیله این دعا ودعای قبل از آن «شماره 8» چیزی را از خدا بخواهد مثل اینست که از خداوند بوسیله اسم اعظم چیزی خواسته باشد.
گر کسی بوسیله اسم اعظم چیزی را از خدا بخواهد و دعائی بکند دعایش قبول و حاجتش برآورده می‌شود

لا إلهَ إلاَّ اللهُ الحلیمُالکَریم. سُبْحَانَهُ تَبارَکَ اللهُ رَبَُ العَرْشِ العَظیمِ الحمدلله ربُّالعالمینَ.« (أحمد والحاکم وصححه ووافقه الذهبی).
هیچ خدایی بحق جز الله مهربان و با گذشت نیست. شکوه و عظمت و مبارک بودن از آنِ اوست. پروردگار عرش عظیم. سپاس وستایش لایق پروردگار عالمیان است.

حسبنا الله و نعم الوکیل. (البخاری).
خداوند برای ما کافی است و او بهترین، کارساز استاین ذکر درامور مهم خوانده می‌شود. «هنگام وقوع رویداد مهمی این ذکر را بخوانید

اللَّهُمَّ إِنَّا نَدْرَأُ بکَ فِی نُحُورِهِمْ وَنُعُوذ بکَ مِنْ شُرُورِهِمْ).« رواه ابوداود).
خداوندا! به [کمک تو] بر آنها [دشمنان] می ‏تازیم و از شرشان به تو پناه می آوریم


[ شنبه 91/12/12 ] [ 9:9 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

چرا باید نماز بخوانیم؟

 • نماز موجب یاد خداست:

یاد خدا بهترین وسیله برای خویشتن داری و کنترل غرایز سرکش و جلوگیری از روح طغیان است. «نمازگزار» همواره به یاد خدا می‏باشد، خدایی که از تمام کارهای کوچک و بزرگ ما آگاه است، خدایی که از آنچه در زوایای روان ما وجود دارد و یا از اندیشه ما می‏گذارد، مطلع و باخبر است و کمترین اثر یاد خدا این است که به خودکامگی انسان و هوسهای وی اعتدال می‏بخشد، چنان که غفلت از یاد خدا و بی خبری از پاداشها و کیفرهای او، موجب تیرگی عقل و خرد و کم فروغی آن می‏شود. انسان غافل از خدا در عاقبت اعمال و کردار خود نمی‏اندیشد و برای ارضای تمایلات و غرایز سرکش خود حد و مرزی را نمی‏شناسد و این نماز است که او را در شبانه روز پنج بار به یاد خدا می‏اندازد و تیرگی غفلت را از روح و روانش پاک می‏سازد. به راستی، انسان که پایه حکومت غرایز در کانون وجود او مستحکم است، بهترین راه برای کنترل غرایز و خواستهای مرزنشناس او همان یاد خدا، یاد کیفرهای خطاکاران و حسابهای دقیق و اشتباه‏ناپذیر آن می‏باشد. از این نظر قرآن یکی از اسرار نماز را یاد خدا معرفی می‏کند: «اقم الصلوة لذکری؛ نماز را برای یاد من بپادار!» (1)

 • دوری از گناه:

نمازگزار ناچار است که برای صحت و قبولی نماز خود از بسیاری از گناهان اجتناب ورزد؛ مثلا، یکی از شرایط نماز مشروع بودن و مباح بودن تمام وسایلی است که درآن به کار می‏رود، مانند آب وضو و غسل، جامه‏ای که با آن نماز می‏گزارد و مکان نمازگزار، این موضوع سبب می‏شود که گرد حرام نرود و در کار و کسب خود از هر نوع حرام اجتناب نماید؛ زیرا بسیار مشکل است که یک فرد تنها در امور مربوط به نماز به حلال بودن آنها مقید شود و در موارد دیگر بی پروا باشد. گویا آیه زیر به همین نکته اشاره می‏کند و می‏فرماید: «ان الصلوة تنهی عن الفحشأ و المنکر؛ که نماز (انسان را) از زشتیها و گناه باز می‏دارد.» (2) بالاخص اگر نمازگزار متوجه باشد که شرط قبولی نماز در پیشگاه خداوند این است که نمازگزار زکات و حقوق مستمندان را بپردازد؛ غیبت نکند؛ از تکبر و حسد بپرهیزد؛ از مشروبات الکلی اجتناب نماید و با حضور قلب و توجه و نیت پاک به درگاه خدا رو آورد و به این ترتیب نمازگزار حقیقی ناگزیر است تمام این امور را رعایت کند. روی همین جهات، پیامبر گرامی ما(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) می‏فرماید: نماز چون نهر آب صافی است که انسان خود را در آن شست و شو دهد، هرگز بدن او آلوده و کثیف نمی‏شود. همچنین کسی که در شبانه روز پنج مرتبه نماز بخواندو قلب خود را در این چشمه صاف معنوی شست و شو دهد، هرگز آلودگی گناه بر دل و جان او نمی‏نشیند. آثار فردی و تربیتی نماز به آنچه که گفته شد منحصر نیست؛ ولی این نمونه  می‏تواند نشانه کوچکی از اسرار بزرگ این عبادت بزرگ اسلامی باشد.

• نظافت و بهداشت:

از آنجا که نمازگزار در برخی از مواقع همه بدن را باید به عنوان «غسل» بشوید و معمولا در شبانه روز چند بار وضو بگیرد و پیش از غسل و وضو تمام بدن خود را از هر نوع کثافت و آلودگی پاک سازد؛ ناچار یک فرد تمیز و نظیف خواهد بود. از این نظر نماز به بهداشت و موضوع نظافت که یک امر حیاتی است کمک می‏کند.

 • انضباط و وقت‏شناسی:

نمازهای اسلامی هر کدام برای خود وقت مخصوص و معینی دارد و فرد نمازگزار باید نمازهای خود را در آن اوقات بخواند، لذا این عبادت اسلامی به انضباط و وقت‏شناسی کمک مؤثری می‏کند. بالاخص که نمازگزار باید برای ادای فریضه صبح پیش از طلوع آفتاب از خواب برخیزد، طبعا یک چنین فردی گذشته از این که از هوای پاک و نسیم صبحگاهان استفاده می‏نماید، به موقع فعالیتهای مثبت زندگی را آغاز می‏کند. آثار فردی و تربیتی نماز به آنچه که گفته شد منحصر نیست؛ ولی این نمونه می‏تواند نشانه اسرار بزرگ این عبادت بزرگ اسلامی باشد.

حضور قلب در نماز

انسان در مسیر زندگی دنیایی خویش، لحظاتی شیرین و به یاد ماندنی را تجربه می کند که شیرینی آن، همیشه در کام وجودش ماندگار است. از بین تمام این لحظات، شیرین ترین لحظات عمر یک مؤمن واقعی، لحظاتی است که با خدای بی نیاز به خلوت نشسته و به راز و نیاز و عبادت با حضرت حق می پردازد. البته این شیرینی را، انسانی می تواند احساس کند که طعم ایمان واقعی را از عمق جانش چشیده باشد. چنین کسی هرگز حاضر نیست که این لحظه ی زیبا و دلربا را با تمام دنیا و آنچه در آن است معاوضه نماید. او در حال عبادت و نماز که زیباترین مصداق عبادت است، به معشوق واقعی خویش دست یافته و از خلوت با او به چنان لذّتی دست یافته که در کل این عالم، برای آن مانندی نمی بیند، و لذا به هیچ قیمتی حاضر نیست آن را از دست بدهد. در میان عبادات، هیچ عبادتی به مانند نماز، نمی تواند قلب کوچک آدمی را به دریای بی کران رحمت الهی وصل نماید، و روح انسان را از سرچشمه ی فیوضات بی انتهای خداوند بی همتا، سیراب نماید. لحظه ی نماز، باشکوه ترین لحظه ی ارتباط انسان سراپا نیاز به وجود مطلق بی نیاز است. در حقیقت آن لحظه ی نورانی، فرصتی است طلایی که خداوند مهربان، بر ما منّت نهاده و از سر لطف و محبّتی که به بندگانش دارد، آن را در اختیار ما قرار داده، تا در آن فرصت زیبا، بتوانیم، قلب و جان خود را از عالم طبیعت و خاک، جدا نموده و روحمان را به عالم بالا پرواز داده و در سایه ی این پرواز ملکوتی، به جان خود صفا و جلاء بخشیم. سرور عالم، پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) در کلامی زیبا، نماز را به سر انسان تشبیه نموده و می فرماید: «مَوضعُ الصَلاةِ مِن الدینِ کَمَوضعِ الرأسِ مِنَ الجَسَد»1 ؛ جایگاه نماز در دین، همانند جایگاه سر در بدن است. این تشبیه زیبا، در کلام نورانی حضرت بدین خاطر است که، در بدن آدمی هر عضوی از اعضاء بدن به نوبه ی خود، وظیفه ای مهمّ را عهده دار هستند، ولی در این میان نقش سر، از همه مهمّتر است، زیرا مغز که فرمانده ی بدن بوده و تصمیم گیری ها در آن انجام می گیرد، در سر انسان قرار گرفته است. الله اکبر با نور دلربای خود به ما می گوید خدا بزرگتر است از اینکه با قلم و بیان ناچیزمان وصف شود، بزرگتر از فکر و خیال ما، بزرگتر از هوسها و وسوسه های شیطانی و جلوه های دنیا، این است آن راز نهفته در ذکر نورانی «الله اکبر»، راستی اگر واقعا خدا در نظر ما بزرگتر از هر چیزی باشد و کلمه ی «الله اکبر» از عمق جان ما برآید، دنیا با تمام جاذبه ها و جلوه هایش، در نظر ما کوچک و بی مقدار خواهد شد که نتیجه ی چنین حالتی، حضور جانانه و عاشقانه در نماز است. بنابراین به یقین می توان گفت: بدن منهای سر، موجود بی خاصیتی است که فاقد هرگونه ارزش است، در ساختمان دین ما نیز، نماز همانند سر در بدن آدمی است، که اگر نباشد، پایه ی ساختمان دین ما، سست شده و از ارزش ساقط می شود.

 حضوری عاشقانه

آدمی در این کره ی خاکی همیشه آرزوهایی را در آسمان ذهن خود به زیباترین شکل نقاشی نموده و برای رسیدن به آنها، نهایت تلاش خود را انجام می دهد. طبیعی است که از میان انبوه آرزوهایش یکی از آنها، بیشتر خودنمایی کرده و چون ستاره ای چشمک زنان از او دلربایی می کند، مؤمنین خداجویی نیز، از این امر مستثنی نبوده، آنها در صفحه ی قلب خود آرزویی را حک نموده اند که از نظر اهمیّت، در حدی است که بیان و قلم از توصیف آن عاجز است. آن آرزوی نورانی و آسمانی که همواره فکر و اندیشه مؤمن را به خود مشغول نموده این است که به هنگام اوقات معنوی نماز، نمازی آبرومند را به درگاه الهی تقدیم نموده، به گونه ای که در آن حضوری عاشقانه در محضر خداوند بی نیاز داشته باشد که در لسان ادبیات اسلامی، از آن به حضور قلب تعبیر می شود.

نماز

نماز از عبادت‌های مسلمانان است[1].

واژه? نماز معادل عربی صلاة یا صلوة است.

نماز در نزد اهل سنت یکی از ارکان خمسه (ستون‌های پنجگانه? دین) و در نزد شیعیان یکی از فروع دهگانه? دین است. نمازهایی که بر هر مسلمان، در هر شبانه‌روز، واجب است عبارت‌اند از: نماز صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشا.البته غیر از این نمازها، نمازهای واجب دیگری هم هست که در ذیل تا حدودی توضیح داده شده است.

واژه‌شناسی

واژه «صلاة» در عربی، به معنی «فراخواندن» است .با این حال واژه? «نماز» واژه‌ای فارسی است که در ایران، افغانستان، بنگلادش، هند، پاکستان و ترکیه برای واژه? «صلاة» عربی به‌کار برده می‌شود. این واژه همچنین در زبان بنگالی، آلبانیایی، بوسنیایی و مقدونیایی، برابر صلاة به کار می‌رود.

واژه نماز به معنای خم‌شدن و سرفرودآوری برای ستایش و احترام است[2]. فرهنگ فارسی معین ریشه? این واژه را از پارسی پهلوی می‌داند[3]. هرچند در برخی منابع ریشه? واژه? نماز از واژه? «ناماسته» در زبان سانسکریت آریاییان دانسته شده‌است[4] ضمناً در مورد طرز استفاده از این واژه، چندین روش وجود دارد: نمازگزاردن، نمازخواندن، نمازکردن و نمازبه‌جای‌آوردن یا به‌جاآوردن نماز.

آمادگی

بر اساس دستورات اسلامی، جایی که در آن نماز خوانده می‌شود، باید غصبی نباشد. بدن نمازگزار باید پاک باشد. لباس نمازگزار نیز باید پاک و پوشاننده? عورت باشد[5]. نمازگزار پیش از نماز می‌بایست وضو[6]، غسل یا تیمم[7] کرده باشد. نمازگزار، باید رو به قبله بایستد و بهتر است قبل از نماز اذان و اقامه بگوید.

نمازهای واجب

نمازهای یومیّه (روزانه)

بر مسلمانان واجب است که روزی 5 بار نماز بخوانند؛ کودکان، بیماران روانی و زنان در دوره عادت ماهانه از خواندن این نمازها معاف هستند.

نماز طواف واجب خانه خدا (در مسجدالحرام)

پس از هفت دور چرخیدن به دور کعبه، یک نماز دورکعتی به نام نماز طواف خوانده می‌شود.

نماز میّت

نماز میت، بر مرده گزارده می‌شود. این نماز نیاز به وضو و غسل و غیره ندارد و با کفش می‌توان آن را انجام داد. معمولاً در مسجدالحرام پس از هر نماز یومیّه از نمازگزاران دعوت می‌شود که برای مرده یا مردگانی نماز بخوانند.

نمازهای مستحب

نماز نافله

 نماز تحیت مسجد

کسی که به مسجد وارد می‌شود بهتر است که یک نماز دورکعتی برای تحیت مسجد بخواند و تَحیّت به معنای سلام است.

نماز استخاره

استخاره در لغت یعنی طلب خیر یا خوبی‌خواستن، و این در حقیقت دعا برای خیر از خداست. و بسیاری از روایاتی که توصیه به استخاره می‌کند به این معناست؛ یعنی دعا کنید و از خدا خیر بخواهید.

معنای دیگری نیز دارد که مشهورتر است و آن این است که انسان در کاری که می‌خواهد انجام دهد چون نتیجه آن را نمی‌تواند پیش بینی کند اول با مشورت و تعقل سعی می‌کند بفهمد انجام‌دادن و یا انجام‌ندادن، کدام بهتر است. اگر به نتیجه نرسید، و از طرفی کسی هم نیست که با توکل به خدا پیش برود، برای آرامش پیداکردن به استخاره متوسل می‌شود و از خدا کمک می‌گیرد. این استخاره روشهای مختلفی دارد.

نماز استسقاء طلب باران در

نماز شب

نماز آیات

نماز آیات به واسطه چهارچیز بر مسلمان واجب می‌شود:

کسوف (اگرچه به مقدار کمی باشد)

خسوف (اگرچه به مقدار کمی باشد)

زمین‌لرزه

رعد و برق و بادهای سیاه و سرخ و مانند این‌ها در صورتی که بیشتر مردم بترسند.

توضیح این که این نماز در نزد شیعیان، واجب و در نزد اهل سنت مستحب است.

نماز جمعه

نماز جمعه، نمازیست که در ظهر روز آدینه در مساجد خوانده می‌شود. در نزد اهل سنت، شرکت در این نماز برای مردان واجب است؛ در حالی که زنان می‌توانند در این نماز شرکت کنند یا به جای آن نماز ظهر را بخوانند. مراسم نماز جمعه با دو خطبه آغاز می‌شود؛

نماز عید

نماز عید، نمازیست که به هنگام عید فطر و عید قربان خوانده می‌شود.

نماز جماعت

به طور کلی نمازهای واجب بهتر است به جماعت خوانده شوند یعنی به صورت گروهی. بنابراین نماز جماعت، نماز دیگری به غیر از نمازهای واجب نیست. در نماز جماعت یک نفر پرهیزگار در جلو دیگران می‌ایستد که به او امام جماعت گویند.

نماز قضا


[ شنبه 91/11/28 ] [ 7:18 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

آیا تاکنون به این موضوع فکر کرده‌اید که هنگام مطالعه از چه روشی استفاده می‌کنید؟یک روش مطالعه صحیح و اصولی می‌تواند بسیاری از مشکلات تحصیلی را از بین ببرد. بررسیهای بعمل آمده گویای آن است که افرادی که در زمینه تحصیل موفق بوده‌اند، روشصحیحی برای مطالعه داشتند. یادگیری مسئله‌ای است که در سراسر طول زندگی انسان بویژه دردوران دانش آموزیودانشجوییاهمیت زیادی دارد. چرا که دانشآموزان و دانشجویان همیشه در معرض امتحان و آزمون قرار دارند و موفقیت در آن آرزویبزرگشان است. شاید به افرادی برخورده باشید که می‌گویند: همه کتابها وجزوه‌ها را می‌خوانم، اما موقع امتحان آنها را فراموش می‌کنم، یا من استعداد درسخواندن را ندارم، چون با اینکه همه مطالب را می‌خوانم اما همیشه نمراتم پایین است ویا ... . بسیاری از اینگونه مشکلات به نداشتن یک روش صحیح برای مطالعه باز می‌گردد. عده‌ای فقط به حفظ کردن مطالب اکتفا می‌کنند، بطوری که یادگیری معنا و مفاهیم را ازنظر دور می‌دارند. این امر موجب فراموش شدن مطالب بعد از مدتی می‌شود، در واقع آنچهاهمیت دارد یادگیری معنا و مفهوم است، چیزی که نمی‌توانیم و نباید از آن دورباشیم. برای آنکه مطلبی کاملا آموخته شده و با اندوخته‌های پیشین پیوندیابد، باید حتما معنا داشته باشد، در این صورت احتمال یادگیری بیشتر و احتمالفراموشی کمتر خواهد شد. بنابراین قبل از اینکه خود را محکوم کنیم به نداشتن استعداد درسخواندن ، کمبود هوش ، کمبود علاقه ، عدم تونایی و سایر موارد ، بهتر است نواقص خودرا در مطالعه کردن بیابیم و به اصطلاح آنها بپردازیم. در اینصورت به لذت درس خواندنپی خواهیم برد. اولین قدم در این راستا آن است با اندکی تفکر عادتهای نامطلوب خودرا در مطالعه یافته و سپس عادتهای مطلوب جایگزین آن گردد. برای تغییرعادات مطالعه مراحل زیر را باید در نظر گرفت: آگاهی (درباره موضوع - علاقه- ارزیابی آزمایش   - مطابقت خود با فکر تازه و اختیار و قبول آن

انواع روشهایمطالعه

روش پس ختام= این روش یکی از مهمترین و معروفترین روشهای بهسازی حافظه است. نام این روش همانند نام انگلیسی آن (PQ4R) متشکل از حروف اول شش مرحله آن است. مراحل پیش خوانی= در این مرحله کتاب یا مطلب بصورت یک مطالعه اجمالی ومقدماتی مطالعه شود. از جمله موارد این مرحله خواندن عنوان فصلها ، خواندن سطحی فصل، توجه به تصاویر ، بخشهای اصلی و فرعی و خلاصه فصلها می‌باشد. هدف در این مرحلهیافتن یکدید کلینسبت به کتاب و ارتباط دادن بخشهای مختلف کتاب با یکدیگرمی‌باشد.

 مرحله سؤال کردنپس از مطالعه اجمالی موضوعات و نکات اصلی ،= به طرح سؤالدر مورد آنها بپردازید. این کار باعث افزایش دقت و تمرکز فکر و سرعت و سهولتیادگیری می‌گردد.

مرحله خواندن= در این مرحله به خواندن دقیق و کامل مطالب کتاب پرداخته ، کههدف فهمیدن کلیات و جزئیات مطالب و نیز پاسخگوی به سؤالات مرحله قبل می‌باشد. درمرحله خواندن برای فهم بهتر مطالب می‌توان از کارهایی مثل یادداشت برداری ، علامتگذاری و خلاصه نویسی بهره جست.

مرحله تفکردر این مرحله هنگام خواندن ، ساختن سؤالها ، و ایجاد ارتباطبین دانسته‌های خود ، درباره مطلب فکر کنید. در این مورد نیز مهمترین اصل همان بسطمعنایی است. بسط معنایی ممکن است در مراحل پنجم و ششم نیز یعنی در مراحل از حفظگفتنی و مرور کردن نقشی داشته باشد.

مرحله از حفظ گفتنی= در این مرحله باید بدون مراجعه به کتاب و از حفظ بهیادآوری مطالب خوانده شده پرداخته شود و بار دیگر به سؤالاتی که خود فرد طرح کردهبود پاسخ دهد. در اینجا باید مطالب آموخته شده را در قالب کلمات برای خود کرده ، درغیر اینصورت لازم است که مجددا به خواندن مطالبی که آموخته نشده پرداخته شود. مرحلهاز حفظ گفتنی در پایان هر بخش انجام می‌گیرد و وقتی بخشهای یک فصل به اتمام رسید بهمرحله بعد ، یعنی مرور کردن یا آزمون وارد می‌شویم.

مرحله مرور کردن= این مرحله ، که مرحله آزمون نیز می‌باشد، در پایان هر فصلانجام می‌گیرد. در اینجا به مرور موضوعات اصلی و نکات مهم و نیز ارتباط مفاهیممختلف به یکدیگر پرداخته و در صورت برخورد با موضوعات مورد اشکال به متن اصلی یامرجع مراجعه شود. یکی از راههای کمک به این مرحله پاسخگوئی به سئوالات و تمریناتپایان فصل است: اجرای این مرحله می‌تواند مقداری ازاضطرابامتحان را کاهش دهد.

روش دقیق خوانی=    هدف از این مرحله این است که مطالب کامل و دقیق درک شده وبصورتی سازمان یافته و منظم در حافظه نگهداری شود. برخی از فنون موجود که می‌تواندبه روش دقیق خوانی کمک کند عبارتند از:

تکنیک خلاصه برداریبه نوشتن عبارت =، مفاهیم و موضوعات کلیدی متن پرداخته، بطوری که در مرور مطالب ، با نگاه کردن و خواندن خلاصه‌ها ، همه مطالب خوانده شدهرا یادآوری کند. یک روش بسیار مطلوب این است که از خلاصه‌ها نیز دوباره خلاصهبرداری شود.

تکنیک سازماندهی مطالب= این تکنیک باعث افزایش درک و سرعت یادگیری و سهولتدر بازیابی مطالب آموخته شده می‌شود. برای سازماندهی مطالب استخراج سه بخش از متناصلی مورد مطالعه لازم است که عبارتند از:
موضوع اصلی=: موضوعی که تمامی مطالب را در بر می‌گیرد و بقیه مطالب حول وحوش آن می‌چرخد.

نکته‌های اصلی:خطوط و اندیشه‌های اصلی و مهم هستند که در مجموع موضوعاصلی را می‌سازند و از صراحت بیشتری برخوردار است.

نکات جزئی: اطلاعات جزئی‌تر هستند که بصورت مثالها ، نمونه‌ها ، عکس وتصویر اطلاعات واقعی مطرح می‌گردند.

تکنیک علامت گذاری در متن= در این تکنیک علامتهایی را بر روی متن اصلیانجام داده ، از قبیل علامت گذاری به شکلهای مختلف در متن ، خط کشیدن زیر عباراتمهم ، حاشیه نویسی و ... ، این موارد بسته به صلیقه‌های افراد متفاوت می‌باشد. امانکته مهمی که در هر نوع علامت گذاری حائز اهمیت است این است که ، بهتر است همانندتکنیک سازمان دهی ، مطالب را در سه دسته مجزا (موضوعاصلی،نکته اصلی،موارد جزئی) قرار داده و آنها را با علامتهای مختلفنشان دهید. در کنار روش مطالعه عوامل محیطی نیز درمیزانیادگیری تأثیر دارد. یک محیط مناسب باعث توجه وتمرکزبهتر و بیشتری می‌شود.

حذف عوامل مزاحم فکری= مواردی هست که بخش عظیمی از وقت و فعالیت ذهنی راموضوعاتی به خود مشغول می‌دارند که هیچ رابطه با موضوع ندارند، موضوعاتی مانند: رفتار معلمان و استادان ، افزایش شهریه و نوع رفت و آمد و … برخی از موضوعاتی هستندکه موقع مطالعه اگر به آنها فکر شود از کارایی مطالعه می‌کاهد. برخی حتی خیالپردازیهایشان را موقع مطالعه انجام می‌دهند؛ که به شدت فکر را آشفته کرده و تمرکزرا از بین می‌برد. توصیه کلی این است که اگر ذهن خود را از افکار مختلف پاک کنید تابر روی موضوع مورد مطالعه تمرکز کنید، مطالعه را کنار بگذارید و زمانی مطالعه راشروع کنید که سرحال ، علاقمند و متمرکز هستید. فراهم کردن محیط مناسب= محل و مکانی که مطالعه در آنجا انجام می‌شود بایدمناسب باشد. منظور از محل مناسب مکانی است که آرام ، ساکت و دور از عوامل مزاحممحیطی باشد، این باعث تمرکز بهتر روی موضوع مطالعه می‌شود


[ چهارشنبه 91/11/25 ] [ 9:37 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

بسم الله الرحمن الرحیم یکی از ارکان مهم دین اسلام خواندن نماز است که در آیات و احادیث متعددی برای برپا داشتن این فریضه الهی تأکید بسیاری شده است. چنانچه پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرموده است: «نماز ستون دین است هر کس این ستون را برپا دارد همانا دین را بر پا داشته و هر کس آنرا ترک نماید همانا دین را از بین برده است». بنابراین لازم است برای ادای این فریضه مهم الهی مقدمات ذیل انجام شود: 1ـ وضو 2ـ غسل، درصورت جنب بودن 3ـ تیمم، در صورت نبود آب کافی جهت وضو و غسل 4ـ پاک بودن لباس و مکان 5ـ پوشیده بودن عورت 6ـ نیّت 7ـ استقبال (رو به طرف قبله ایستادن) 8ـ اذان و اقامه. یکی از شرایطی که نمازگزار باید داشته باشد وضو است. وضو باعث پاکی بدن و صفای روح و روشنی دل میگردد و مراحل انجام آن به ترتیب ذیل است: 1ـ اعوذ بالله و بسم الله. قبل از هر چیز به آرامی اَعُوْذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیْمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیْمِ، میگوییم. یعنی از شرّ شیطان رانده شده به خداوند پناه میبرم و با نام خداوند بخشنده ی مهربان شروع میکنم. 2ـ نیت. سپس اینگونه نیت می‌کنیم: نیت کردم وضو گرفتن را جهت تقرّب به درگاه الهی. 3ـ شستن دستها تا مچ. دستها را تا مچ سه بار میشوییم و دقت میکنیم که لای انگشتان نیز کاملاً شسته شوند. به هنگام شستن دستها این دعا را می‌خوانیم: بِسْمِ اللَّهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ وَلاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّهَ‌ اِلاَّ بِاللَّهِ. 4ـ مضمضه یا شستن دهان. بـا دسـت راست سه بـار بـه دهـان آب میگیـریـم و با غرغره کردن کاملاً آن را میشوییم. اما در ماه مبارک رمضان به خاطر احتمال رفتن آب به گلو لازم نیست غرغره کرده شود. بهتر است هنگام شستن دهان، دندانها را مسواک زده و یا با انگشتِ شصت و اشاره آنها را تمیز کرد. سپس این دعا را میخوانیم: اَلَّلهُمَّ اَعِنِّیْ عَلَی تِلاَوَهِ الْقُرْآنِ وَ عَلَی ذِکْرِکَ وَ شُکْرِکَ وَ حُسْنِ عِبَادَتِکَ. 5ـ استنشاق یا شستن بینی. با دست راست، سه بار آب به بینی گرفته و با دست چپ کاملاً آن را تمیز میکنیم. به هنگام شستن بینی این دعا را میخوانیم: اَلَّلهُمَّ اَرِحْنِیْ رَائِحَهَ الْجَنَّه. 6ـ شستن صورت. سپس صورت را از بالای پیشانی ـ از محلی که موی سر روئیده است ـ و از دو طرف تا گوش و از پایین تا زیر چانه سه بار کامل و دقیق میشوییم و ریش‌ خود را نیز خلال میکنیم. به هنگام شستن صورت این دعا را میخوانیم: اَلَّلهُمَّ بَیِّضْ وَجْهِیْ یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوْهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوْهٌ. 7ـ شستن دست راست. دست راست را از نوک انگشتان تا آرنج سه بار میشوییم. باید توجه داشت که خود آرنج نیز شسته شود. سپس این دعا را میخوانیم: اَلَّلهُمَّ اَعْطِنِیْ کِتَابِیْ بِیَمِیْنِیْ وَ حَاسِبْنِیْ حِسَاباً یِسِیْراً. 8ـ شستن دست چپ. دست چپ را نیز همانند دست راست سه بار میشوییم و این دعا را میخوانیم: اَلَّلهُمَّ لاَ تُعْطِنِیْ کِتَابِیْ بِشِمَالِیْ وَ لاَ مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِیْ وَ لاَتُحَاسِبْنِیْ حِسَاباً عَسِیْراً. 9ـ مسح سر و گوش. به دستها آب تازه‌ای گرفته و تَر میکنیم. سپس تمامی سر را با دستهای خیس لمس میکنیم طوری که هیچ جایی از موهای سر خشک باقی نماند. سپس دو انگشت اشاره را به گوشها فرو برده و با انگشتان شصت، پشت گوشها را مسح میکنیم و این دعا را میخوانیم: اَلَّلهُمَّ اجْعَلْنِیْ مِنَ الَّذِیْنَ یَسْتَمِعُوْنَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُوْنَ اَحْسَنَهُ. 10ـ مسح گردن. سپس با پشت انگشتان دست در حالی که انگشتان دستها را به هم چسبانیده‌ایم با دست راست طرف راست گردن و با دست چپ طرف چپ گردن را مسح میکنیم و این دعا را میخوانیم: اَلَّلهُمَّ اَعْتِقْ رَقَبَتِیْ مِنَ النَّارِ. 11ـ شستن پای راست. پای راست را از نوک انگشتان تا قوزک پا سه بار میشوییم. باید توجه داشت که قوزک پا و لای انگشتان نیز کاملاً شسته شوند. به هنگام شستن پای راست این دعا را میخوانیم: اَلَّلهُمَّ ثَبِّتْ قَدَمِیْ عَلَی الصِّرَاطِ یَوْمَ‌ تَزِلُّ فِیْهِ الاَقْدَامُ. 12ـ شستن پای چپ. پای چپ را نیز همانند پای راست سه بار تا قوزک پا میشوییم و این دعا را میخوانیم: اَلَّلهُمَّ اجْعَلْ سَعْیِیْ مَشْکُوْراً‌ وَ ذَنْبِیْ مَغْفُوْراً‌ وَ عَمَلِیْ مَقْبُوْلاً مَبْرُوْراً وَ تِجَارَهً لَنْ تَبُوُرَ بِفَضْلِکَ یَا عَزِیْزُ یَا غَفُوْرُ. هرگاه یکی از اعضایی که هنگام وضو شسته میشوند زخمی گردد طوری که آب برای آن مضر باشد باید پارچه‌ای تمیز یا چیزی مانند چسب بر روی آن گذاشت و هنگام شستن سایر اعضاء بر آن قسمت مسح کرد. یکی دیگر از شرایطی که نمازگزار باید داشته باشد پاک بودن از جنابت ـ شستن تمام بدن ـ است. به این عمل «غُسل» میگویند. مقدمات غسل ابتداء دستها را شسته و سپس نجاست را از بدن پاک میکنیم و وضو میگیریم. اگر جایی که غسل میکنیم محلی پست بوده و آب مستعمل در آن جمع شود پاها را پس از اتمام غسل باید شست. طریقه غسل: غسل را میتوان به دو طریق انجام داد: 1ـ میتوان به نیت غسل تمام بدن را به یکباره در آب فرو برد. مثلاً در آب دریا و رودخانه. 2ـ ابتداء از سر و گردن و بعد از نیمه ی راست بدن و سپس از نیمه ی چپ بدن از هر کدام سه بار آب میریزیم طوریکه هیچ جایی از بدن خشک باقی نماند. بهتر است قبل از غسل نیز همانند وضو با گفتن بسم الله الرحمن الرحیم نیت بکنیم. یعنی غسل را برای اطاعت از دستور خداوند و نیز به جهت تقرب به درگاه وی انجام میدهیم. تیمم: اگر آب کافی برای وضو و یا برای غسل نبوده و شخص نیز حداقل 2 کیلومتر از محل آب فاصله داشته باشد و یا به علت مریضی قادر به استفاده از آب نباشد و یا به علّتهای دیگر … به جای وضو یا غسل باید تیمم نمود. تیمم عبارت است از زدن کف دستها بر خاک پاک و کشیدن آنها ابتداء به صورت و سپس به دست راست و چپ. طریقه تیمم1 ـ نیت. قبل از هر چیز به قصد اطاعت از فرمان خداوند نیت میکنیم. 2ـ زدن کف دستها بر زمین جهت مسح صورت. دو کف دست را بر خاک پاک یعنی جایی که هیچگونه نجاستی در آن جا نبوده است میزنیم. سپس آنها را بر تمام صورت میکشیم طوریکه هیچ جایی از صورت مسح نشده باقی نماند. 3ـ زدن کف دستها بر زمین جهت مسح دو دست. دوباره دستها را بر زمین زده، ابتداء با دست چپ دست راست را تا آرنج مسح میکنیم. البته خود آرنج نیز باید مسح شود. سپس با دست راست دست چپ را نیز مسح میکنیم. اما برای مسح دست چپ لازم نیست که دوباره دستها را بر زمین زد. باید توجه داشت که هنگام زدن کف دستها بر زمین اگر خاک و خاشاکی به دستها بچسبد میتوان برای یک بار به دستها تکان ملایمی داده و آنها را دور نمود. بقیه شرایط از دیگر شرایطی که نمازگزار باید داشته باشد پاک بودن لباس و محل اقامه نماز است؛ زیرا نماز در حقیقت راز و نیاز کردن با خداوند بوده و موجب تقرّب به درگاه الهی میشود لذا لازم است لباس و محل اقامه نمازگزار از هرگونه نجاست و کثافات تمیز باشد. همچنین لازم است نماز‌گزار عورت خود را ـ جاهایی که دیدن و نشان دادن آن حرام است‌ ـ بپوشاند. عورت مردان از ناف تا زیر زانو و عورت زنان همه بدن به جز صورت، دستها تا مچ و پاها تا قوزک است. همچنین لازم است نمازگزار به موقع و سر وقت نماز خود را اداء نماید. بهترین وقتها برای خواندن نماز اول وقت هر نماز است. پیامبر ما حضرت محمد صلی الله علیه و سلم نیز بسیار سفارش نموده‌اند که نماز در اول وقت خوانده شود؛ زیرا خواندن نماز در اول وقت از ثواب بیشتری برخوردار است. همچنین لازم است نمازگزار رو به قبله باشد. خانه کعبه که در شهر مکه و در کشور عربستان سعودی واقع است قبله همه مسلمانان جهان است. هر مسلمانی که قصد خواندن نماز را دارد حتماً باید رو به قبله (کعبه) باشد. اذان شعار توحیدی مسلمانان بوده و به همه اعلام میدارد که هنگام نماز فرا رسیده است. بنابر‌این شایسته است هر مسلمانی که قصد خواندن نمازهای پنجگانه را دارد اذان و اقامه بگوید. بهتر است اذان با صدایی خوش و آهنگی دلنشین و با آرامش و طمأنینه ی کامل گفته شود. کیفیت اذان : اَللهُ اَکْبَرُ» (4 بار) یعنی: خدا بزرگ است. «اَشْهَدُ اَنْ لاَ اِلَهَ اِلاَّ اللهُ» (2 بار) یعنی: گواهی میدهم هیچ معبودی به غیر از خداوند نیست. «اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّدًا رَسُوْلُ اللهِ» (2 بار) یعنی: گواهی میدهم محمد پیام ‌آور خداوند است. «حَیَّ عَلَی الصَّلاَهِ» (2 بار) یعنی: بشتاب بسوی نماز. «حَیَّ عَلَی الْفَلاَحِ» (2 بار) یعنی: بشتاب بسوی رستگاری. «اَللهُ اَکْبَرُ» (2 بار) یعنی: خدا بزرگ است. «لاَ اِلَهَ اِلاَّ اللهُ» (1 بار) یعنی: هیچ معبودی به غیر از خداوند نیست. البته در نمازهای صبح لازم است پس از «حیّ علی الفلاح» این جمله نیز دو بارگفته شود: «اَلصَّلاَهُ خَیْرٌ مِنَ النَّوْمِ» یعنی: نماز بهتر از خواب است. کیفیت اقامه : کیفیت اقامه همانند اذان بوده و قبل از شروع به نمازهای فرض گفته میشود. لیکن به آرامی اذان نیست بلکه کمی تندتر از اذان گفته شده و پس از «حیّ علی الفلاح» نیز دو بار «قَدْ قَامَتِ الصَّلاَه» گفته میشود. باید توجه داشت که در هیچیک از اقامه ی نمازهای پنج‌گانه «الصّلاه خیر من النوم» گفته نمیشود. ترتیب نمازهای پنجگانه : پس از انجام همه این مقدمات باید شروع به خواندن نماز کنیم. اما قبل از شروع باید ترتیب نمازها، تعداد رکعات و نیز تعداد رکعات سنت و فرض آنها را بدانیم نماز صبح جمعاً چهار رکعت است. دو رکعت سنت و دو رکعت فرض. ابتداء دو رکعت سنت و سپس دو رکعت فرض را میخوانیم. نماز ظهر جمعاً ده رکعت است. چهار رکعت سنت، چهار رکعت فرض و دو رکعت سنت. ابتداء چهار رکعت سنت و بعد چهار رکعت فرض و سپس دو رکعت سنت را میخوانیم.: نماز عصر چهار رکعت فرض است. نماز مغرب جمعاً پنج‌ رکعت است. سه رکعت فرض و دو رکعت سنت. ابتداء سه رکعت فرض و سپس دو رکعت سنت را میخوانیم. نماز عشاء جمعاً شش رکعت است. چهار رکعت فرض و دو رکعت سنت. ابتداء چهار رکعت فرض و سپس دو رکعت سنت را میخوانیم. نماز وتر سه رکعت واجب است که پس از نماز عشاء خوانده میشود. وتر نماز جداگانه‌ای از نماز عشاء است و در حقیقت ما روزانه شش ‌گونه نماز میخوانیم. اما چون سبب وجوب نمازهای روزانه اوقات آنها هستند و نمازهای عشاء و وتر نیز هم‌ زمان میباشند ـ البته نماز وتر بعد از نماز عشاء خوانده ‌میشود ـ از این رو عشاء و وتر را یکی به حساب آورده و اصطلاحاً نمازهای پنجگانه اطلاق میگردد. ما در هر شبانه روز جمعاً «32» رکعت نماز میخوانیم که «17» رکعت آن فرض، «12» رکعت آن سنت و «3» رکعت آن واجب است. نمازهای سنت را به هیچوجه نباید با جماعت خواند و حتماً باید به تنهایی خوانده شود. اما نمازهای فرض در صورت کثرت افراد، سنت است که با جماعت خوانده شود؛ زیرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم تأکید بسیاری در این خصوص نموده و فرموده‌اند: «ثواب نمازی که با جماعت خوانده شده، از ثواب نمازی که به تنهایی خوانده شده است «27» برابر بیشتر میباشد». و نیز در حدیث دیگری میفرمایند:«جماعت سنت مؤکده است، فقط شخص منافق از این سنت روگردان است». لذا نمازهای فرض را تا جایی که میتوانیم باید سعی کنیم با جماعت بخوانیم. اما در صورت تنها بودن میتوان آنرا نیز به تنهایی اداء نمود. اما نماز وتر، به غیر از ماه مبارک رمضان که با جماعت خوانده میشود در بقیه ایام سال باید به تنهایی اداء گردد. طریقه خواندن نماز 1ـ نیت. قبل از هر چیز اینگونه نیت میکنیم: نیت کردم خواندن (2ـ 3ـ 4) رکعت (فرض ـ واجب ـ سنت) نماز (صبح ـ ظهر ـ عصرـ مغرب ـ عشاء ـ وتر) را تنها برای خداوند. 2ـ تکبیره الاحرام یا تکبیر تحریمه. پس از گفتن نیت، آقایان دو دستان خود را تا نرمه ی گوش و خانمها نیز تا سینه بالا برده و در همان حال باید بگویند: «الله اکبر». باید توجه داشت که هنگام بالا بردن دستها کف آنها رو به قبله باشد. 3ـ گذاشتن دست راست بر روی دست چپ. پس از گفتن الله اکبر، دست راست را بر روی دست چپ، مردها زیر ناف و خانمها روی سینه باید بگذارند. طرز قرار دادن دستها اینگونه است که مردها باید دو‌ انگشت شصت و انگشت کوچک را به مچ دست چپ حلقه کرده و بقیه انگشتان را نیز روی دست چپ، صاف قرار دهند. اما خانمها همـه ی انگشتـان دو دسـت را بـه هـم چسبـانیـده و دست راست را بر روی دست چپ باید بگذارند. 4 ثناء. سپس اینگونه ثناء میخوانیم:«سُبْحَانَکَ اللهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ وَ تَبَارَکَ اسْمُکَ وَ تَعَالَی جَدُّکَ وَ لاَ اِلَهَ غَیْرُکَ». 5ـ سوره فاتحه. پس از آن، سوره فاتحه را میخوانیم. اما قبلاً باید اعوذ بالله و بسم الله را نیز بگوییم: «اَعُوْذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیْم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیْم، اَلْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِیْنَ، الرَّحْمَنِ الرَّحِیْمِ، مَالِکِ یَوْمِ الدِّیْنِ، اِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیَّاکَ نَسْتَعِیْنُ، اِهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیْمَ، صِرَاطَ الَّذِیْنَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ، غَیْرِ الْمَغْضُوْبِ عَلَیْهِمْ، وَ لاَ الضَّآلِّیْنَ، آمین». 6ـ سوره. پس از خواندن فاتحه، سوره دیگری را نیز باید بخوانیم. در اینجا برای مثال سوره اخلاص را ذکر میکنیم. باید توجّه داشت که قبل از سوره به هیچوجه نباید اعوذ بالله را گفت: «قُلْ هُوَ اللهُ اَحَد، اَللهُ الصَّمَدُ، لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُوْلَدْ، وَ لَمْ‌یَکُنْ لَّهُ کُفُواً اَحَد». 7ـ رکوع. پس از خواندن سوره، با گفتن الله اکبر، رکوع کرده و نیم ‌تنه بالا را خم میکنیم طوریکه سر و گردن با سرین برابر گردد. البته برای خانمها اینچنین رکوع کردن لازم نبوده و کافی است که اندکی خم شوند. در همان حال، سه بار آرام و شمرده میگوییم: «سُبْـحانَ رَبِّــیَ الْعَظِیْم». 8ـ بلند شدن از رکوع. سپس با گفتن «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَه»، از رکوع بلند شده و کاملاً صاف میایستیم و در همان حالت ایستاده میگوییم: «رَبَّنَا لَکَ الْحَمْد». باید توجه داشت که این، در صورت خواندن نماز به تنهائی است. اما در صورت خواندن نماز با جماعت، نمازگزار فقط باید «رَبَّنَا لَکَ الْحَمْد» را بگوید. 9ـ سجده. سپس با گفتن «الله اکبر» به سجده میرویم. طریقه سجده کــردن اینگونه است: ابتداء زانوان خود را بر زمین نهاده و بعد در حالیکه انگشتان هر دو دست را به هم چسبانیده‌ایم، دو کف دست را طوری بر زمین میگذاریم که بتوان صورت را میان آنها قرار داد. سپس بینی و بعد پیشانی را میان دو دست بر زمین میگذاریم. به هنگام سجده باید دقّت کرد که مردها بازوهای خود را از پهلو، و شکم را نیز از ران‌ها دور نگه داشته و خانمها نیز عکس این را انجام دهند. وقتیکه به همین ترتیب سجده کردیم سه بار آرام و شمرده میگوییم: «سُبْحَانَ رَبِّیَ الاَعْلَی». سپس با گفتن «الله اکبر»، از سجده برخاسته و اندکی مینشینیم. و بعد دوباره به سجده رفته و سه بار میگوییم: «سُبْحَانَ رَبِّیَ الاَعْلَی». 10ـ قیام. پس از اتمام تسبیحات سجده، با گفتن «الله اکبر» بلند شده و میایستیم. طرز برخاستن از سجده بر عکس همان طریقی است که به سجده رفته بودیم. بدین گونه که ابتداء پیشانی و بعد بینی و پس از آن دو دست و سپس زانوان را از زمین بلند میکنیم. بدین ترتیب رکعت اول تمام میشود. 11ـ رکعت دوم. حالا باید رکعت دوم را شروع کنیم. رکعت دوم نیز همانند رکعت اول است. اما با اندکی تفاوت. در رکعت دوم نباید ثناء «سبحانک» را خوانده و اعوذ بالله را گفت. فقط با گفتن بسم الله الرحمن الرحیم سوره فاتحه و بعد سوره دیگری همانند سوره اخلاص را تلاوت کرده و سپس رکوع و سجود میکنیم. مراحل انجام رکوع، سجده، طرز گفتن تسبیحات و طریقه برخاستن از آنها، همگی به همان ترتیب مذکور بوده و هیچگونه تفاوتی با رکعت اول ندارد. 12ـ تشهّد. پس از اتمام سجده ی رکعت دوم، مینشینیم و اینگونه تشهّد میخوانیم: «اَلتَّحِیَّاتُ للهِ وَ الصّلَوَاتُ وَ الطَّیِّبَاتُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا النَّبِیُّ وَ رَحْمَهُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْنَا وَ عَلَی عِبَادِ اللهِ الصَّالِحِیْنَ، اَشْهَدُ اَنْ لاَّ اِلَهَ اِلاَّ الله وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُوْلُهُ». 13ـ صلوات. پس از اتمام تشهد، اگر نمازی که در حال خواندن آن هستیم دو رکعتی باشد، باید صلواتها را نیز بخوانیم اینگونه: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی اِبْرَاهِیْمَ وَ عَلَی آلِ اِبْرَاهِیْمَ اِنَّکَ حَمِیْدٌ مَّجِیْد. اَللَّهُمَّ بَارِکْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِ مَحَمَّدٍ کَمَا بَارَکْتَ عَلَی اِبْراهِیْمَ وَ عَلَی آلِ اِبْراهِیْمَ اِنَّکَ حَمِیْدٌ مَّجِیْد». 14ـ دعا. سپس این دعا را نیز باید بخوانیم: «اَلَّلَهُمَّ اغْفِرْلِیْ وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِاُسْتَاذِیْ وَ لِجَمِیْعِ الْمُؤْمِنِیْنَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُسْلِمِیْنَ وَ الْمُسْلِمَاتِ، اَلاَحْیَآءِ مِنْهُمْ وَ الاَمْوَاتِ، رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَ فِی الآخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ وَ احْشُرْنَا مَعَ الاَبْرَارِ بِرَحْمَتِکَ یَا اَرْحَمَ الرَّاحِمِیْنَ. 15ـ سلام. پس از اتمام دعا، به دو طرف سلام میدهیم. یعنی صورت را اول به طرف راست چرخانده و میگوییم: «السَّلاَمُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اللهْ» و بعد به طرف چپ گردانده و باز میگوییم: «السَّلاَمُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اللهْ». بدین ترتیب خواندن نمازهای دو رکعتی تمام میشود. 16ـ رکعت سوّم. اگر نمازی که ما در حال خواندن آن هستیم «3» رکعتی باشد، پس از اتمام تشهد رکعت دوم، بدون اینکه صلواتها را بخوانیم باید بلند شده و بایستیم. در اینجا لازم است به یک نکته اشاره کنیم که ما فقط دو گونه نماز «3» رکعتی داریم: 1ـ نماز مغرب «فرض» 2ـ نماز وتر «واجب». طریقه خواندن نماز «3» رکعتی فرض (مغرب) اینگونه است که پس از برخاستن از رکعت دوم، ابتداء بسم الله الرحمن الرحیم گفته و بعد فقط سوره فاتحه را میخوانیم؛ زیرا نمازی که ما میخوانیم فرض بوده و در نمازهای فرض تنها در دو رکعت اول سوره خوانده میشود؛ لذا بدون اینکه سوره بخوانیم به همان طریق سابق، رکوع و بعد سجده میکنیم. سپس از سجده برخاسته و مینشینیم. ابتداء تشهد و بعد صلوات، سپس دعا را به همان طریق مذکور به آرامی خوانده و بعد به دو طرف سلام میدهیم. بدین ترتیب خواندن نمازهای «3» رکعتی فرض تمام میشود. اما خواندن نمازهای «3» رکعتی واجب (وتر) بدینگونه است که پس از برخاستن از رکعت دوم، ابتداء بسم الله الرحمن الرحیم گفته و بعد سوره فاتحه و سپس سوره دیگری را نیز میخوانیم؛ زیرا نمازی که ما میخوانیم واجب بوده و در نمازهای واجب و سنت لازم است در همه رکعات به غیر از فاتحه، سوره دیگری نیز خوانده شود. لذا در اینجا نیز به غیر از فاتحه، سوره دیگری نیز میخوانیم. پس از اتمام سوره، با گفتن «الله اکبر»، مردها دستها را تا نرمه ی گوش و خانمها نیز تا مقابل سینه بالا برده و طبق روشی که قبلاً ذکر کردیم باید دست راست را بر روی دست چپ قرار دهیم. در همین حال باید دعاء قنوت را بخوانیم. اینگونه: «اَلَّلهُمَّ اِنَّا نَسْتَعِیْنُکَ وَ نَسْتَغْفِرُکَ وَ نُؤْمِنُ بِکَ وَ نَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ وَ نُثْنِیْ عَلَیْکَ الْخَیْرَ، نَشْکُرُکَ وَ لاَ نَکْفُرُکَ، وَ نَخْلَعُ وَ نَتْرُکُ مَنْ یَّفْجُرُکَ. اَلَّلهُمَّ اِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ لَکَ نُصَلِّیْ وَنَسْجُدُ وَ اِلَیْکَ نَسْعَی وَ نَحْفِدُ، نَرْجُوْ رَحْمَتَکَ وَ نَخْشَی عَذَابَکَ اِنَّ عَذَابَکَ بِالْکُفَّارِ مُلْحِقْ. سپس با گفتن «الله اکبر»، به رکوع و بعد به سجده میرویم. پس از برخاستن از سجده به همان ترتیب مذکور، تشهد، صلوات و دعا را با آرامش کامل خوانده و بعد به طرفین سلام میدهیم. بدین ترتیب خواندن نماز وتر تمام میشود. 17ـ رکعت چهارم. اگر نمازی که ما در حال خواندن آن هستیم «4» رکعتی باشد باید پس از اتمام سجده رکعت سوم، بلند شده و بایستیم. ابتداء بسم الله الرحمن الرحیم گفته و بعد سوره فاتحه را بخوانیم. سپس طبق همان طریقی که ذکر کردیم، اگر نماز سنت باشد، باید بعد از فاتحه سوره دیگری را نیز بخوانیم. اما اگر نماز فرض باشد بدون اینکه سوره دیگری بخوانیم با گفتن «الله اکبر» به رکوع و بعد به سجده میرویم. پس از اتمام سجده مینشینیم. ابتداء تشهد و بعد صلوات و سپس دعا را به ترتیب و به آرامی میخوانیم. و در انتهاء به دو طرف سلام میدهیم. بدین ترتیب خواندن نمازهای «4» رکعتی تمام میشود. دعای پس از نماز : پس از اتمام نمازهای فرض، بهتر است این دعا را بخوانیم: «اَسْتَغْفِرُ اللَّهْ، اَسْتَغْفِرُ اللَّهْ، اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الْعَظِیْمَ الَّذِیْ لاَ اِلَهَ اِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّوْمُ‌ وَ اَتُوْبُ اِلَیْهِ. اَلَّلهُمَّ‌ اَنْتَ‌ السَّلاَمُ وَ‌ مِنْکَ السَّلاَمُ، فَحَیِّنَا یَا رَبَّنَا بِالسَّلاَمِ، وَ اَدْخِلْنَا دَارَکَ دَارَ السَّلاَمِ، تَبَارَکْتَ رَبَّنَا وَ تَعَالَیْتَ یَا ذَاالْجَلاَلِ وَ الاِکْرَامِ، لاَ اِلَهَ اِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیْکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِیْ وَ یُمِیْتُ، وَهُوَ حَیٌّ لاَیَمُوْتُ، بِیَدِهِ الْخَیْرُ، وَهُوَ عَلَی کُلِّ شَئٍ‌ قَدِیْرٌ». تسبیحات بعد از نماز پس از خواندن نمازهای فرض و اتمام سنتهای بعد از آن، شایسته است این تسبیحات را نیز بگوییم. بدین ترتیب: 1ـ سُبْحَانَ اللَّهْ، «33» بار2ـ اَلْحَمْدُ لِلَّهْ، «33» بار3ـ اَللَّهُ اَکْبَرْ، «34» بار4ـ لاَ اِلَهَ اِلاَّ اللَّهْ، «10» بار5ـ مُحَمَّدٌ رَسُوْلُ اللَّهْ، « 1» بار6ـ اَلَّلهُمَّ صَلِّ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ وَ صَحْبِهِ وَ سَلِّمْ، «10» بار7ـ اَسْتَغْفِرُ اللَّهْ،«100» بار8ـ یَا هَادِیْ، «20» بار9ـ اَلَّلهُمَّ صَلِّ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ وَ صَحْبِهِ وَ سَلِّمْ، «10» بار چگونه در نماز جماعت شرکت کنیم ؟ ابتداء وارد صف میشویم و در جایی میایستیم که تقریباً یک گام بین ما و صف جلو فاصله باشد. سپس نیت میکنیم و منتظر الله اکبر (تکبیره الاحرام) گفتن امام میشویم. هنگامیکه امام الله اکبر گفت ما نیز بلافاصله الله اکبر گفته و ثناء را به آرامی میخوانیم و بعد ساکت میایستیم. خواندن فاتحه و سوره در نماز جماعت بر عهده امام است. لذا ما حتماً باید ساکت بوده و به قرائت امام گوش فرا دهیم. هنگامیکه امام رکوع کرد ما نیز هم زمان با امام به آرامی «الله اکبر» گفته و باید به رکوع برویم. پس از اتمام تسبیحات رکوع امام با صدای بلند میگوید:«سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهْ» ما نیز در همان حالت ایستاده بلافاصله میگوییم: «رَبَّنَا لَکَ الْحَمْد». وقتیکه امام با گفتن «الله اکبر» به سجده رفت ما نیز متعاقباً «الله اکبر» گفته و سجده میکنیم و تسبیحات سجده را به آرامی میگوییم. در نماز جماعت لازم است نمازگزار در همه حالات از امام پیروی نموده و همه تکبیرات انتقالات را هم زمان با امام بگوید. هنگام نشستن، ابتداء تشهد و بعد صلوات و سپس دعا را به ترتیب میخوانیم و در انتهاء نیز بلافاصله پس از سلامِ امام به طرفین سلام میدهیم. کارهائی که نماز را باطل میکنند نمازگزار، از آغاز تا پایان نماز باید از کارهائی که نماز را باطل میکند بپرهیزد. کارهایی از قبیل: خوردن ـ آشامیدن ـ از قبله رو گرداندن ـ صحبت کردن ـ قهقه خندیدن ـ با صدا گریه کردن ـ آه و ناله کردن ـ به محل ناپاک سجده کردن ـ به اطراف نگاه کردن ـ بازی کردن ـ استفراغ کردن ـ خوابیدن ـ ترک یکی از فرائض نماز ـ بیهوشی ـ جنون ـ سلام کردن ـ جواب سلام را دادن ـ عمل کثیر. یعنی کارهایی که به وسیله ی دو دست انجام میشوند.


[ شنبه 91/9/25 ] [ 8:25 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

شهرستان سراوان 23880 کیلومتر مربع وسعت دارد مساحت این شهرستان 2/15 درصد مساحت کل استان را تشکیل می دهد و در موقعیت 62 و35 دقیقه عرض جغرافیایی واقع شده است . از شمال غرب به خاش ، از غرب به ایرانشهر ،از شرق و جنوب شرقی به کشور پاکستان و قسمتی از جنوب بهد شهرستان سرباز محدود می شود . شهرستان سراوان همچنین 384 کیلومتر مرز مشترک با کشور پاکستان دارد و ارتفاع ان از سطح دریا 1165 متر می باشد . و در منتهی الیه شرقی ترین نقطه کشور واقع است و به زادگاه خورشید ایران شهرت دارد . به طوری که طلوع و غروب خورشید در سراوان با طلوع و غروب خورشید در غربی ترین شهر کشور یک ساعت و هفده دقیقه اختلاف دارد .

تقسیمات جغرافیایی :

شهرستان سراوان بر اساس آخرین آمار در سال 1384 دارای 6 بخش : 1_ مرکزی 2_ جالق  3_ بم پشت

4_ هیدوچ 5_ زابلی 6_  سیب و سوران است . تمامی مراکز بخشها به شهر تبدیل شده اند و 14 دهستان و 15 دهیاری و 1000 پارچه آبادی تشکیل دهنده این شهرستان از نظر تقسیمات کشوری است .

جمعیت

جمعیت شهرستان سراوان بر اساس سر شماری در سال 1385 ، 246100نفر که 94987 شهری و 148170 نفر روستایی می باشند .

عوارض طبیعی و آب و هوا

آب و هوای شهرستان سراوان گرم و خشک ،بیابانی ، کویری و کم باران است در زمستان هوا معتدل و متوسط بارندگی در سال 100 میلی متر است . بسیاری از روستا ها دارای خاک مرغوب و حاصل خیزی می باشند . کوههای بیرگ زابلی ، کوه سفید گشت ، کوه سرخ در بم پشت ، از مرتفع ترین کوههای این شهرستان محسوب می شوند . رشته کوه سیاهان طولانی ترین رشته کوه در این شهرستان می باشد که از نزدیکی های تفتان شروع و تا ناهوک در محدوده پاکستان ادامه دارد . رودخانه ماشکید نیز مهمترین رود شهرستان سراوان است که از دامنه جنوبی شهرستان از نزدیکی خاش سرچشمه می گیرد که پس از عبور از بخش زابلی ، جنوب سیب وسوران  و شمال بم پشت ، جنوب اسفندک و کوهک را مشروب می کند .

قنات ها از دیر باز مهمترین منبع تامین آب پس از رودخانه های فصلی می باشد بطوری که تا کنون 330 رشته قنات که گویای فرهنگ کهن این دیار می باشند و هر کدام بین 100 تا 5000 سال قدمت دارند در نقاط مختلف این شهرستان ، به چشم می خورد برخی از انها بیش از 20 کیلو متر طول دارند . بنای این قنات ها از نظر فن آوری در ان زمان بهترین مهندسی را داشته اند و شیب انها طوری طراحی شده است که آب از مادر چاه تا مظهر قنات به راحتی جریان دارد .

بادها

"گوریچ " از مهمترین باد های منطقه است که در فصل زمستان از شمال به جنوب می وزد و سرما به همراه دارد . " لوار " در فصل تابستان در این منطقه می وزد و دارای گرمای سوز ناکی است که دمای هوا به 46 درجه سانتی گراد نیز میرسد .

دین و زبان

 مردم شهرستان سراوان دین اسلام را دارا هستند و اکثریت دارای مذهب تسنن می باشند . زبان مردم سراوان بلوچی و در هر یک از مناطق شهرستان گویش و لهجه خاصی وجود دارد .

 پیشینه باستانی و تاریخی

آثار کشف شده و شواهد  تاریخی  ، تپه ها و محوطه های باستانی و سنگ نگاره های به جا مانده از دوران گذشته ، قبرستان های تاریخی حکایت از سکونت های انسانی در هزاره های پیش از تاریخ در منطقه را دارد

بطوری که این آثار متعدد تاریخی و باستانی ، شهرستان سراوان را به گهواره تاریخ تمدن مبدل ساخته است . تا کنون بیش از 420 اثر فرهنگی ، باستانی و تاریخی در این شهرستان مربوط به دوران های پیش از تاریخ ، تاریخی و اسلامی شناسا یی شده است که این آثار سراوان را به یک موزه از تکامل انسان در عصر شکار ، شبانی و کشاورزی مبدل نموده است بدون شک در عصر پیش از تاریخ فرهنگ های متعددی در منطقه در حاشیه رود خانه بزرگ این شهرستان وجود داشته است  که بقایای انها به صورت محوطه ها و تپه ها شناسایی گردیده است . علاوه بر دوران پیش از تاریخ در شهرستان سراوان آثار فراوانی نیز از دوره های تاریخی ( خصوصا سلسله های اشکانی و ساسا نی ) شناسایی شده اند که از مهمترین انها می توان به تپه های میر علی جالق ، تپه هوشک ، تپه کلانک بخشان ، تپه مهرگان و .... اشاره نمود . از مهمترین آثار دوره اسلامی در شهرستان سراوان نیز می توان به یکی از کهن ترین مساجد استان در روستای دزک و همچنین مجموعه ای از مقابر ، مساجد و مناره ها و گورستان ها و قلاع و استحکامات نظامی و تدافعی و مسکونی دوره اسلا می  اشاره نمود که نشانگر تداوم استقرار و سکونت در این منطقه از هزاره های پیش از تاریخ تا عصر حاضر می باشد .

 

وجه تسمیه

شستون مرکز شهرستان سراوان است و هم اکنون شهر سراوان نامیده می شود ، در گذشته به ان سر استون ، شستون و شهستان اطلاق می شده است .

سراستون : منطقه ای که در ان بارندگی زیاد  اتفاق می افتد .

شستون :  چشمه جوشان با توجه به رشته قنات جاری در شهر سراوان و فراوانی آب .

شهستان : تمام حکام منطقه از این دیار برخاسته اند .

( " سرا به معنای جا و مکان و "وان " به جای مرتفع و بلند اطلاق می شود ) بطوری که در مکاتبات پس از سال 1307 رسما از این منطقه به عنوان سراوان یاد  می شود .

پیدایش یا خاستگاه دوره های تاریخی

 

نخستین و مهمترین سکونتگاههای اولیه و آبادی های شهرستان سراوان در مناطقی همچون جالق ، زابلی

ناهوک ، سب ، کنت ، کوهک ، دزک در حاشیه و یا در نزدیکی رود خانه های این شهرستان پدید آمده است .

عوامل طبیعی همچون زلزله و یا قحط سالی موجب کوچ مردم از این منطقه گشته است با کاوش روی تپه های باستانی می توان زوایای دیگری از تاریخ کهن منطقه را شناسایی نمود و به ان دست پیدا کرد .

 مشاهیر

از ان جایی که این منطقه از زمانهای گذشته یکی از منطق محروم و دور افتاده بوده و در نقطه صفر مرزی

واقع شده است کمتر مورد توجه و از نظر علوم و فنون جدید بهره کافی را نبرده اما با این حال پس از شروع به کار مدارس حکومتی عده ای از جوانان این شهرستان از خود نبوغ نشان داده اند که از ان جمله می توان به دکتر رحمانی اشاره نمود حمید الله مراد زهی در رشته حقوق سر آمد منطقه بود بطوری که بعنوان عضو شورای تدوین قانون نظام مقدس جمهوری اسلامی در مجلس خبرگان حضور داشت .

مولوی شهداد مسکانزهی نیز از مشاهیر و علمای منطقه است که از وی بیش از 20 جلد کتاب در زمینه تالیف و ترجمه علوم و معارف اسلامی به یادگار مانده است . مولوی عبد العزیز ساداتی نیز از مشاهیر منطقه است که با احیای حوزه علمیه دارالعلوم زنگیان که از ان طلاب زیادی فارغ التحصیل شدند خدمت زیادی به مردم منطقه نمود.

 جاذبه های تاریخی و باستانی

سنگ نگاره شیر پلنگان این اثر در فاصله 12 کیلومتری  شمال سراوان و در ادامه مسیر دره کندیک و در محلی بنام دره شیر و پلنگان که از رشته کوههای سیاهان سراوان می باشد واقع شده است . در داخل دره کندیک پس از طی مسافتی به محلی می رسیم که دره در ان قسمت بسیار تنگ تر و کم عرض تر می شود عرض ان به حدود 8_10 متر و حدود 5/2 متر ارتفاعد می رسد این دره را به واسطه وجود  نقوش خاص دره شیر پلنگان می نامند چرا که در این نقش یک حیوان درنده همانند پلنگ یا شیر با دمی بلند برافراشته بر روی صخره ای در ارتفاع 5 متری به همراه نقوش کم رنگ ومحو چهار انسان دیده می شوند که در میان این نقش انسان نفر دوم از سمت راست دارای وضوح بیشتری است و به نظر می رسد این چهار نفر در حال دویدن به دنبال هم و یا اجرای مراسمی خاص می باشند . در سمت راست دره به طرف شمال نقش انسانی دیده می شود که بزی را شکار کرده و گردن ان را گرفته و در حال کشیدن ان با خود است در سمت چپ دره صخره اصلی در ارتفاع حدود 14 متری دیده می شود این محل به علت ارتفاع زیاد و عدم راه دسیابی به ان نقوش انسانی و حیوانی متنوع بدون نظم و انسجام و یکپارچگی در کنار هم قرار گرفته است . از جمله نقوش کهن و اولیه این صخره می توان به گله ای متشکل از هفت بز وحشی با شاخ های بلند و بدن کشیده با یک نقش انسان در کنار هم می باشند نقوش دیگری بعدا بروی این تصاویر نقش شده و جدید تر  می باشند و عبارتند از نقش انسان برهنه با بدن کاملا مثلثی شکل و نقوش و پنجه های دست انسان و نقوش حیوانی همانند نقش پلنگ با شیر و یا نقش دو شمشیر و .....

 سنگ نگاره دره نگاران

 در هفتاد کیلو متری شمال غرب شهر سراوان و در فاصله 36 کیلو متری شمال غربی روستا ناهوک بخش جالق شهرستان سراوان در دره ای بنام دره نگاران مجموعه ای کم نظیر از نقش و نگار بر روی صخره ها ایجاد شده است این محل در انتها ی دشت سر دشت ناهوک دقیقا در انتهای دشت آبرفتی سر دشت قرار گرفته دارای آب و هوایی مصفا و دره ای پر آب می باشد . وجه تسمیه این محل بر گرفته از نگار گری ها اصیل و تحسین بر انگیزی است که نگار گران دوران گذشته از خود بر سینه صخره ها به یادگار گذاشته اند

به نظر می رسد مهاجرانی در اولین هزاره های پیش از میلاد به این سر زمین واردشده و با بومیان ان بر سر تصاحب محل به جنگ و ستیز پرداخته و عاقبت بر آنان پیروز شده اند .

مهاجمان غالبا سوار بر اسب با شمشیر با تیر و کمان و کمند و در حال جنگ و شکار با مردمان پیاده بومی می باشند عمده ترین نقوش دره نگاران عبارتند از نقوش انسانی و نقوش حیوانی .

1_ نقوش انسانی به دو صورت برهنه و دیگری ملبس می باشند

2_ نقوش حیوانی ، حیواناتی همچون اسب ، خر وحشی ( گورخر نژاد ایرانی بدون خط ) قوچ ، بز ، مار ، گاو کوهاندار ، شتر دو کوهانه ، سگ ، گرگ ، رو باه ، شغال ، یوز پلنگ و .... می باشند که تمامی سطوح صخره های این دره را آذین بسته اند .

 

موزه زنده سفال کلپورگان

موقعیت ساختمانی کارگاه قدیمی سفال کلپورگان:

بنای این کار گاه هنری به یادگار مانده از هنر سفال گری هزاره های قبل از میلاد منطقه است در روستایی به همین نام در فاصله 25 کیلو متری جنوب شرق شهر سراوان و در فاصله 100 متری قسمت جنوبی جاده آسفالته سراوان ، بم پشت واقع شده است .

 مسجد جامع دزک

این مسجد در روستایی به همین نام در سه کیلومتری شرق سراوان واقع شده است و از جمله مساجد اولیه و کهن استان به شمار می رود . مصالح اصلی و اولیه مسجد از خشت خام و ملاط گل است .

برای اولین بار در متون تاریخی از این بنادر در قرن چهارم هجری نام برده شده تا کنون به دفعات باسازی شده است و معمار ان سعی نموده که با استفاده از عناصر معماری ساده تزئینی بهمسجد جلوه ای خاص بدهد از جمله می توان به تزئینات داخل شبستان تابستانی در جبهه غربی اشاره نمود . دیوار های داخلی و شمالی جنوبی و غربی دارای طاق نماهای تزئینی و تزئینات دندان موشی است که میتوان ان را صورت اولیه مقرنس کاری به شمار آورد . از قسمت های اصلی می توان به شبستان های غربی و شرقی ، حیاط مرکزی و چله خانه اشاره نمود .

 قلعه سب

 این قلعه از سالمترین و زیبا ترین قلعه های دوره اسلامی بلوچستان می باشد . این قلعه زیبا و مستحکم در روستایی به همین نام در فاصله 45 کیلو متری جنوب غربی شهر سراوان در بخش سیب سوران این شهرستان واقع شده است . این بنا با مصالح عمده خشت و گل بروی صخره ای طبیعی ساخته شده است . پلان و فرم اصلی ان بصورت قاعده هرم با مقطع مستطیل می باشد به صورتی که هر چه به ارتفاع بنا افزوده می شود از حجم ان کاسته می شود این بنا نزدیک به 37 متر ارتفاع دارد و از دو قسمت اصلی تشکیل شده است یکی حصار و مجموعه سازه ها و الحاقات خارجی و داخل ان و دیگری بنای اصلی قلعه که در مرکز حیاط قرار گرفته است .

 

قلعه کنتدر 80 کیلومتری جنوب غربی شهر سراوان در روستا ی کنت  بخش هیدوچ این شهرستان واقع شده است .

این مجموعه روی صخره ای طبیعی در سه طبقه ساخته شده است ورودی این قلعه در قسمت جنوبی ان در حدود 13 متر از سطح زمین ارتفاع دارد که به حیاط جنوبی قلعه منتهی می شود .

اطراف حیاط مرکزی طبقه عامه نشین می باشد که دارای 11 اتاق ، شامل اصطبل ، انبار ، و .... است و پله ای در شمال قسمت حاکم نشین قلعه ارتباط انرا با سایر طبقات فراهم می کند . راهرویی در قسمت شمالی اتاق ها قسمت شرقی قلعه را به مرتبط می سازد در ضلع غربی دو برج نگبانی و همچنین دور تا دور قلعه غلامگرد جهت حفاظت قلعه و دفاع از ان است . این قلعه به دستور حاکم محلی و توسط معماران بومی در دوره افشاریه ساخته شده است .

  تپه نمکی

 پدیده ای طبیعی و کم نظیر آرمیده در نقطه میانی روستای گشت واقع در شهرستان سراوان است شامل تپه ای نمکین مملو از املاح معدنی است که آرام آرام از دل آب جوشیده و بر سطح زمین روان می گردد تپه حاصله نمک به جا مانده از این آب است . این مکان در گذشته مورد احترام وزیار ت مردم بوده است . در زمان زلزله از ان آب فوران میکرده و مردم محلی معتقدند در صورتی که پای دزد را در ان فرو برند در ان گیر می کند و برای رهایی از ان باید حیوانی قربانی کنند .

 پوشش گیاهی منطقه

 گیاهان دارویی : گیشر ، کنا ، ترات ، زیروک ، برشتوک ، داز ، گلمروک ، پنیر باد .

داز _ از جوشانده این گیاه برای درد سینه استفاده می شود

گلمورک _ این گیاه خواص دارویی نظیر درد کشی و سم زدایی دارد هنگامی که حیوان گزندهای مثل مار فردی را نیش بزند از ان برای سم زدایی استفاده می شود .

پنیر باد _ این نوع بوته جزو پوشش گیاهی اصلی منطقه گشت است که دارای برگ های گوشتی و سبز رنگ می باشد و خاصیت درمانی دارد . همچنین از خاک در برابر طوفان محافظت می کند .

 درخت گز : درختان مسن و تنومندی که در بسیاری از نقاط این منطقه روییده است در برابر طوفان های شن و خشکسالی بسیار مقاوم و جلوی گرد وخاک را نیز می گیرد .

  خوراک

خوراک های محلی با استفاده از مواد اولیه موجود در منطقه تهیه می شود .

1_ شو لو و کشک از آرد ذرت آرد گندم و ادویه مخصوص تهیه می شود .

2_ تباهه خوراکی از گوشت بوده است گوسفند را به مدت یک تا دو سال پروار و ذبح می کنند ، گوشت انرا تکه تکه کرده و پس از اندود نمک ، زرد چوبه و پودر انار دانه معمولا در فضای باز و یا داخل اتاق بزرگ آویخته و پس از خشک شدن در فصل زمستان از ان استفاده می گردد .

شیرینی جات ، حلوا شکری ، حلوا بری ، حلوا چنگال ، حلوا خرمه ای ، حلوا آبی

ترشی جات : حرام ( ترشی لیمو ) ترشی انبه

 سوغات شهرستان

 سوزن دوزی ، سفال کلپورگان ، خرما ، حصیر بافی و سکه دوزی می باشد


[ چهارشنبه 91/9/8 ] [ 11:18 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]
هشتر که نجو کیت ، کونڈے نبرانت
معنی فارسی :
کسی که به انجام کاری رغبت ندارد، نباید با توسل به زور او را وادار به انجام آن کار کرد
سانگ ؤ بند ، لانک ؤ بند
معنی فارسی :
با هرکس وصلت کردی ، در روزهای سخت باید به یاری اش بشتابی
هچ کس مکنت چوشیں کار په دشمانے کشتش بولے سوار
معنی فارسی:
به خاطر دستمالی قیصریه ای را به آتش کشیدند
تاسے آپ بور ، سد سال و پا کں
معنی فارسی :
اگر در خانه کسی یک لیوان آب خوردی ، باید صد سال مدیون صاحبان آن خانه باشی
هچ کس مکنت چوشیں کار په دشمانے کشتش بولے سوار
معنی فارسی:
به خاطر دستمالی قیصریه ای را به آتش کشیدند
تاسے آپ بور ، سد سال و پا کں
معنی فارسی :
اگر در خانه کسی یک لیوان آب خوردی ، باید صد سال مدیون صاحبان آن خانه باشی
پشتی په کوها جتگ
معنی فارسی:
دارای پشتیبان بسیار قوی است
ما په ستک تو په رپک
معنی فارسی :
ما صداقت داریم ولی تو آب زیر کاه هستی
لاپ په آپ برءَ نبیت
معنی فارسی :
فکر نان کن که خربزه آب است .
ریش وتی دست ءَ سپه دارنت
معنی فارسی :
طوری رفتار نکن که آبرویت بریزد

[ سه شنبه 91/8/16 ] [ 11:26 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

آیا معنی نام هر کشور را می‌دانید؟
سایت ملایری‌ها معانی نام  110 کشور را نوشته است: 
آرژانتین: سرزمین نقره (اسپانیایی)؛ 
آفریقای جنوبی: سرزمین بدون سرما (آفتابی) جنوبی (لاتین، یونانی)؛ 
آفریقای مرکزی: سرزمین بدون سرما (آفتابی) مرکزی (لاتین،یونانی)؛ 
آلبانی: سرزمین کوهنشینان؛ آلمان: سرزمین همه مردان یا قوم ژرمن (فرانسوی – ژرمنی)؛ 
آنگولا: از واژه نگولا که لقب فرمانروایان محلی بود؛    
اتریش: شاهنشاهی شرق (ژرمنی)؛ 
اتیوپی: سرزمین چهره سوختگان (یونانی)؛ 
ازبکستان: سرزمین خودسالارها (سغدی-ترکی-فارسی/دری)؛ 
اسپانیا: سرزمین خرگوش کوهی (فنیقی)؛ 
استرالیا: سرزمین جنوبی (از لاتین)؛ 
استونی: راه شرقی (ژرمنی)؛ 
اسرائیل: جنگیده با خدا (عبری)؛ 
اسکاتلند:سرزمین اسکات‌ها{در لاتین قوم گائل را گویند}(لاتین).
افغانستان: سرزمین قوم افغان (فارسی)؛ 
اکوادور: خط استوا (اسپانیایی)؛ 
الجزایر: جزیره‌ها(عربی)؛   
السالوادور: رهایی بخش مقدس (اسپانیایی)؛ 
امارات متحده عربی: شاهزاده نشین‌های یکپارچه عربی (عربی)؛ 
اندونزی: مجمع الجزایر هند(فرانسوی)؛ 
انگلیس: سرزمین پیر استعمار (ژرمنی)؛ 
اوروگوئه: شرقی؛  
اوکراین: منطقه مرزی (اسلاوی)؛ 
ایالات متحده امریکا: از نام آمریگو وسپوچی دریانورد ایتالیایی؛ 
ایتالیا: شاید به معنی ایزد گوساله (یونانی)؛ 
ایران: سرزمین آریایی‌ها? برگرفته از واژه? «آریا» به معنی نجیب و شریف؛ 
ایرلند: سرزمین قوم ایر(انگلیسی)؛ 
ایسلند: سرزمین یخ (ایسلندی)؛ 
باهاما: دریای کم عمق یا ریشدارها(اسپانیایی).
بحرین: دو دریا (عربی)؛ 
برزیل: چوب قرمز؛ بریتانیا: سرزمین نقاشی شدگان (لاتین)؛ 
بلژیک: سرزمین قوم بلژ (از اقوام سلتی)، واژه بلژ احتمالاً معنی زهدان و کیسه می‌داده؛ 
بلیز: یا از نام دزدی دریایی به نام والاس یا از واژه‌ای بومی به معنای آب گل آلود؛ 
بنگلادش: ملت بنگال (بنگلادشی)؛ 
بوتان: تبتی تبار؛ بوتسوانا: سرزمین قوم تسوانا؛ 
بورکینافاسو: سرزمین مردم درستکار (از زبان‌های موره –دیولا)؛ 
بولیوی: از نام سیمون بولیوار مبارز رهایی بخش آمریکای لاتین؛ 
پاراگوئه: این سوی رودخانه؛ 
پاکستان: سرزمین پاکان (فارسی /دری).
پاناما:جای پر از ماهی (زبان کوئِوا)؛ 
پرتغال: بندر قوم گال (از اقوام سلتی) (لاتین)؛ 
پورتوریکو: بندر ثروتمند (اسپانیایی)؛ 
تاجیکستان: سرزمین تاجیک‌ها (فارسی /دری)؛ 
تانزانیا: این نام از همامیزی تانگانیگا(سرزمین دریاچه تانگا) + زنگبار است؛ 
تایلند: سرزمین قوم تای؛ 
ترکمنستان: سرزمین ترک + ایمان=ترکیمان=ترکمان= ترکمن (سرزمین تورک هایی که مسلمان شده اند)، مربوط به سده های آغازین اسلام؛ 
ترکیه: سرزمین قوی‌ها (ترکی با پسوند عربی)؛ 
جامائیکا: سرزمین بهاران.
جیبوتی: شاید به پادری بافته از الیاف نخل می‌گفتند(زبان آفار)؛ 
چاد: دریاچه ( زبان بورنو)؛ 
چین: سرزمین مرکزی (چینی)؛ 
دانمارک: مرز قوم "دان”؛ دومینیکن: کشور دومینیک مقدس (اسپانیایی)؛ 
روسیه: کشور روشن ها، سپیدان (شاید از ریشه سکایی”راؤش”)؛ 
روسیه سفید (بلاروس): درخشنده (روس) سفید (روسی)؛   
رومانی: سرزمین رومی‌ها؛ 
زلاند نو: زلاند جدید (زلاند نام یکی از استان‌های هلند به معنای دریاست)؛ 
ژاپن: سرزمین خورشید تابان (ژاپنی)؛ 
ساحل عاج: ساحل عاج؛ 
سریلانکا: جزیره باشکوه (سنسکریت)؛ 
جزایر سلیمان: از نام حضرت سلیمان؛ 
سوئد: سرزمین قوم "سوی”؛ 
سوازیلند: سرزمین قوم سوازی؛ 
سوئیس: سرزمین مرداب؛ 
سودان: سیاهان (عربی)؛ 
سوریه: سرزمین آشور (سامی)؛ 
سیرالئون: کوه شیر؛ 
شیلی: پایان خشکی- برف (از زبان بومی آنجا)؛ 
صحرا: بیابان (عربی)؛ 
صربستان: سرزمین قوم صرب (یوگسلاوی: سرزمین اسلاو های جنوب)؛ 
عراق: شاید از ایراک به معنای ایران کوچک (فارسی)؛ 
عربستان سعودی: سرزمین بیابانگردان در تملک خاندان خوشبخت. واژه عرب به معنی گذرنده و بیابانگرد است، سعود یعنی خوشبخت؛ 
فرانسه: سرزمین قوم فرانک (از اقوام سلتی)؛ 
فلسطین: یکی از اسامی قدیم رود اردن.
فنلاند: سرزمین قوم "فن”؛ فیلیپین: از نام پادشاهی اسپانیایی به نام فیلیپ؛ 
قرقیزستان: سرزمین چهل قبیله (قرقیزی)؛ 
قزاقستان: سرزمین کوچگران (قزاقی)؛ 
قطر: شاید به معنای بارانی (عربی)؛ 
کاستاریکا: ساحل غنی (اسپانیایی)؛ 
کانادا: دهکده (زبان سرخپوستی”ایروکوئی”)؛ 
کلمبیا:سرزمین کلمب(کریستف کلمب)(اسپانیایی)؛ 
کنیا: کوه سپیدی (زبان کیکویو)؛ 
کویت: دژ کوچک (هندی-عربی)؛ 
گرجستان:سرزمین کشاورزان (یونانی)؛ 
لبنان:سفید (عبری)؛ 
لهستان: سرزمین قوم "له”؛ 
لیبریا: سرزمین آزادی.
مجارستان: سرزمین قوم مجار (مجاری)؛ 
مراکش: مغرب؛ مصر: شهر – آبادی؛ 
مقدونیه: سرزمین کوه نشین‌ها، بلندنشین‌ها (یونانی)؛ 
مکزیک: اسپانیای جدید (اسپانیایی)؛ 
موریتانی: سرزمین قوم مور (لاتین)؛  
میکرونزی: مجمع الجزایر کوچک (فراسوی)؛ 
نروژ: راه شمال؛ 
نیجر: سیاه (لاتین)؛ 
نیجریه: سرزمین سیاه (لاتین)؛  
نیکاراگوئه دریای نیکارائو (نام مردم آن منطقه) – آگوئه (اسپانیایی)؛ 
واتیکان: گرفته شده از نام تپه‌ای به نام واتیکان (اتروسکی)؛ 
ونزوئلا: ونیز کوچک؛ 
ویتنام: اقوام "ویت” جنوبی (ویتنامی)؛ 
ویلز: بیگانگان (ژرمنی)؛ 
هلند: سرزمین چوب (آلمانی)؛ 
هند: پر آب (فارسی باستان)؛ 
هندوراس: ژرفناها (اسپانیایی)؛ 
یمن: خوشبخت 
یونان: سرزمین قوم "یون”.


[ سه شنبه 91/8/9 ] [ 9:30 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

فن آرایش از فنون بسیار قدیمی است که شواهد باستانی آن از سه هزار سال پیش از میلاد، امروز بوسیله مکتشفین از زیر خاک بیرون می آید. چندی قبل از حفریات تاریخی‏ واقع در بلوچستان پاکستان‏ اشیائی یافت شد که 4500 سال قبل زینت‏ بخش بانوان‏ آن عصر بوده. این اشیاء بعضی از فلز و برخی از سنگهای الوان ساخته‏ شده و نهایت ظرافت و زیبائی در آنها بکار رفته است. از مجسمه‏ هایی که از محل مزبور کشف شده میتوان اینطور حدس زد که زنان و دختران‏ آن دوره‏ ها گیسوان خود را به دو رشته یافته و آنها را در جلوی سر قرار میداده‏ اند. نوع دیگر آرایش مو که هنوز هم معمول است این بود که فرق را از وسط سر باز کرده و دو طرف را بافته و به پشت سر میانداخته‏ اند. در گذشته‏ بانوان یکی دو النگو بدست راست و ده‏ها النگو بدست‏ چپ تا نزدیک آرنج میکردند. زیورآلات بانوان عبارت‏ بوده است از گردن‏بند و النگو و گوشواره‏ های مخروطی‏ شکل که هنوز هم معمول است. معلوم میشود که لباس‏ آنان مانند ساری طوری بوده که بازوی چپ را میپوشانیده‏ و بازو و دست راست تقریبا عریان بوده است. از حفریات‏ شهر تاریخی موینجودارو که روابط زیادی نیز با تمدن بلوچستان داشته است، مجسم? رقاصه‏ ای بدست آمده که طرز لباس و زینت‏ آلات و آرایش مو آن‏ شبیه به زنان جنوب بلوچستان می باشد که هنوز هم‏ دختران روستائی شمال بلوچستان و پنجاب غربی پاکستان‏ کم‏ و بیش بدین نحو آرایش میکنند. وسائل آرایش‏ بانوان ثروتمند عبارت بوده از گردن‏بندهای چند رشته‏ ای، بازو بندهای طلائی، کمربندهای طلائی الوان، مهره‏ های‏ رنگ‏ارنگ و زیورآلات مخروطی شکل، آنها از گوش ماهی های‏ رنگارنگ برای ساختن گردن‏بندهای ظریف استفاده‏ میکردند. بدیهی است که‏ امروزه عده زیادی از بانوان که در شهرهای کوچک و بزرگ‏ بلوچستان زندگی میکنند از آرایش جدید بخوبی اطلاع‏ دارند. ولی بسیاری دیگر عقیده دارند آرایشهای‏ قدیم که سالهای سال تحت تجربه قرار گرفته بهتر از آرایش امروز است. البته باید این نکته را از نظر دور نداشت که در فرهنگ مردم بلوچ، عموماً آرایش مخصوص زنان شوهردار است، زیرا هنوز عقیده کلی بر این است که زیبائی و آرایش‏ یک دختر همانا سادگی و بی‏ آلایشی اوست و از طرف‏ دیگر اگر زن شوهرداری آرایش نکند و زیورآلات بکار نبرد دیگران آنرا بفال بد میگیرند. زنان بلوچ‏ برای آرایش چشم معمولا از برخی مواد سنتی که با بعضی مایعات خوشبو مخلوط می شود استفاده می کنند. سرمه را هم برای تقویت چشم و خوش‏حالت نمودن‏ آن بکار میبرند. حنا نیز همچنان که در برخی مناطق ایران مرسوم‏ است هنوز در بلوچستان یکی از وسائل آرایش دستها و ناخن‏ها و رنگ کردن گیسوان خاکستری است. در گذشته، زنان بلوچ برای رنگی کردن لب های خود از ریش? درختی بنام “مُزوانک” استفاده می کردند، البته این روش هنوز هم در بسیاری از مناطق بلوچستان مرسوم است، ولی با شکلگیری سبک های جدید شهری، جنبه آرایش خود را تا حد زیادی از دست داده‏ است. بانوان بلوچ عموما دارای موهای بلند میباشند و اغلب با بافتن نوارهای مشکی به طول موهای خود میافزایند (در گذشته) و روغنهای مختلف از قبیل روغن نارگیل، روغن‏ آمله و روغن خردل برای آرایش مو بکار میبرند، همچنین ماده ای بنام “رینک” که از شیر? درختان خاصی بدست می آید در گذشته برای تقویت مو استفاده می شده است. عطریات‏ یکی از مهمترین وسائل آرایش زنان بلوچ است، زیرا مردان بلوچستان نیز به عطر علاق? خاصی دارند. استفاده از ابزارهای کوچک و ظریف از جنس طلا که بر روی بینی و گوش ها نصب می شود نیز در فرهنگ بلوچ رایج است. از زیبایی های فرهنگ مردم بلوچ اینکه بطرز عجیبی خود را با سبک های جدید و متجددانه تطبیق داده و بخوبی از متدهای جدید بهره گرفته است، زیرا با هجوم ابزارها و مدل های غربی نه تنها تحت تاثیر و تحریف آنان قرار نگرفته، بلکه اصالت خود را حفظ و در عین حال سبک های جدید و عامه پسند را ابداع نموده است، و همین انعطاف پذیری موجب شده تا مورد استقبال و تحسین جامع? بلوچ و حتی فرهنگ های دیگر قرار گیرد.


[ دوشنبه 91/8/8 ] [ 9:59 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

ایران به معنی سرزمین اریایی  است واقوام زیادی در این سرزمین زندگی می کنند وبلوچستان به عنان یکی از ساتراپی های هخامنشیان دارای قدمت طولانی است که اکنون به مختصری از این فرهنگ می پردازم.:

کتیبه داریوش هخامنشی و بلوچستان: نام بلوچستان در کتیبه های میخی داریوش بر بیستون و تخت جمشید "مکا" یا "مکران" ضبط شده و از آن به عنوان استان چهاردهم امپراطوری هخامنشی نام برده شده است (سده ششم پیش از میلاد مسیح). یونانیان باستان در مورد بلوچهای مکران (بلوچستان ) مطالب بسیار زیادی نوشته اند.

اهورامزدا و بلوچستان: به خواست اهورامزدا این است شهرهایی که من جدا از پارس متعلق به ایران کردم . بر آنان حکمرانی کردم .آنچه از طرف من به آنان گفته شد آنرا کردند . قانون من است که آنان را نگه داشت : ماد - خوزستان - پارت - هرات - بلخ - سغد - خوارزم - زرنگ - رخج - ث ت گوش - گندار - هند - سکائیهای هوم نوش - سکائیهای تیز خود - بابل - آشور - عربستان - مصر - ارمنستان - کپد و کیه - سارد - یونان - سکائیهای ماورای دریا - سکودر - یونانیهای سپر روی سر - لیبیها - حبشیها - اهالی مکا - کارائیها

شاهنامه و بلوچستان: فردوسی شاعرحماسه سرای ایران همواره اقوام اریایی را مورد ستایش قرار می داد در واقع شاهنامه جایگاه و تمدن هر قومیت را به خوبی مشخص می کند: اولین بار در داستان سیاوش هنگامی که وی در کار جمع آوری لشکر برای جنگ با افراسیاب است از بلوچ ها یاد می شود : هم از پهلوی پارس و کوچ و بلوچ ز گیلان جنگی و دشت سروچ در داستان کیخسرو هنگامی که پسرش قصد لشکرکشی بر ضد افراسیاب را دارد باز نام بلوچ در نامه ملی ایران ذکر شده است در این صفحه زیبای شاهنامه که فردوسی یک یک بزرگان سپاه ایران را بر می شمارد و از لشکر زیر نظر هریک سخن می گوید به پهلوانی به نام اشکش می رسد که بازور و دل بود و با عقل و هوش . در برهان قاطع آمده است که اشکش موسس سلسله اشکانیست . سپاه اشکش متشکل از قوم کوچ و بلوچ بوده است فردوسی در این باره می گوید : سپاهش زگردان کوچ و بلوچ  سگالیده جنگ و بر آورده خوچ

تلاش انوشیروان برای حمله به بلوچ ها  نزدیکانش او را از این کار منع کرده و شکست اردشیر ساسانی (226م 241 م ) در پیکار با بلوچ ها را به وی یاد آور شدند : ز کار بلوچ ارجمند اردشیر   بکوشید با کاردانان پیر * نبد سودمند به افسون و رنگ   نه از بند و ز رنج و پیکار و جنگ . خسرو انوشیروان از این سخنان خشمگین شد و با لشکری انبوه بر گرد مسکن بلوچان جمع آمد و منادی داد که همه زن و مرد و کودک و پیر بلوچ ها را از لب تیغ بگزرانید : که از کوچکه هرکه یابیید خرد  وگر تیغ دارند مردان گرد * وگر انجمن باشد از اندکی نباید که یابد رهایی یکی . فردوسی  قتل عام فجیع و وحشیانه انوشیروان را چنین به تصویر می کشد : از ایشان فراوان و اندک نماند زن و مرد جنگی و کودک نماند *  سراسر به شمشیر بگذاشتند  ستم کردن و رنج برداشتند* ببود ایمن از رنج شاه جهان   بلوچی نماند آشکار و نهان

گویش مردم بلوچستان: مهمترین گویش جنوب شرقی ایران  گویش بلوچی است که آن را از جهت هیات قدیمی بسیاری از لغات باید از لهجه های مهم ایرانی شمرد. گویش بلوچی با زبان و تلفظ پهلوی اشکانی و پهلوی اوایل ساسانی نزدیک است.

زبان بلوچی از نظر زبان‌شناسی و نیز شناختن ریشه‌ی بسیاری از واژه‌ها و سابقه‌ی برخی اصطلاح‌های رایج در زبان‌فارسی، از منابع مهم به‌شمار می‌رود و می‌توان آن را به دو بخش زیر تقسیم کرد: 1- بلوچی شمالی یا سرحدی: این گویش در نواحی زاهدان، خاش و سیستان متداول است. 2- بلوچی جنوبی: در ایرانشهر، سراوان،سرباز و چابهار - جاسک  بدان سخن گفته می‌شود که با وجود تفاوت در بیش‌تر واژگان، برای افراد هر دو دسته قابل تشخیص است

نژاد مردم بلوچ: پژوهش‌گران بر این باورند که آریایی‌ها در روزگاری بسیار کهن در دشت پامیر، آسیای میانه، ارمنستان، ارتفاعات کارپات، ساحل‌های رود دانوب پایین، آلمان، اسکاندیناوی و به‌بیان دیگر در شمال اروپا و آسیا زندگی می‌کرده‌اند. بعدها یعنی حدود 4000سال پیش از میلاد، در اثر زیادشدن جمعیت و یا برخی علت‌های دیگر، از این سرزمین‌ها به‌مهاجرت پرداخته و هر دسته از آنان به‌جانبی رهسپار شده و در آن اقامت گزیدند. گروهی از این قبیله‌ها از راه خوارزم به‌سوی بلخ و پیرامون آن سرازیر شده و در حدود شرقی و شمال‌شرقی ایران کنونی ساکن گردید. بعدها همین گروه به‌سوی غرب پیش آمد و به‌شعب و قبایل گوناگون بخش شدند.

شاهان هخامنشی، بخش اعظم این سرزمین‌ها و اقوامی را که در آن زندگی می‌کرده‌اند به زیر فرمان خود درآوردند. در برخی از کتیبه‌های داریوش از جمله کتیبه‌ی بیستون که در آغاز سال 520 پیش از زایش یه‌فرمان وی در صخره‌ای از کوه بیستون کنده شده از ایالت‌های 23گانه‌ی هخامنشی از جمله ماکا(بلوچستان )نام برده شده است بی‌تردید قوم سخت‌کوش بلوچ نیز از همین اقوام آریایی جدا شده و پس از گذشتن از بخش‌های شمالی به‌ناحیه‌ی جنوب آمده است. در این مورد نزدیکی زبان بلوچی به زبان باستانی اقوام مادی، موید این نظر است. با توجه به بررسی و اندازه‌گیری‌های انجام شده توسط دانشمندان نژادشناس از درازای بدن همه‌ی طوایف و قبایل از جمله مردم بلوچستان، آشکار شده است که مشخصات نژادی بلوچ‌ها و آریاییان کاملاً شبیه و یکسان بوده و درنتیجه قوم بلوچ، ایرانی نژاد و همانند کُرد، لُر ، فارس، آذری، تاجیک و... شعبه‌ای از نژاد آریایی ایران می‌باشند.

تاثیرگذاری فرهنگ بلوچستان بر دیگر ملل دنیا: به دلیل همجوار بودن بلوچستان با کشورهای پاکستان و هند و افغانستان و اینکه بخش اعظم پاکستان و. افغانستان در روزگار قدیم  متعلق به بلوچستان بوده است  فرهنگ و اداب  و رسوم بلوچستان تاثیر زیادی بر این سه کشور و کشورهای دیگر گذاشته است. از همان زمان که اشرف افغان قصد گریختن به افغانستان داشت و بدست یکی از سرداران بلوچ در کوههای تفتان کشته شد سپس نادر شاه حکومت را بدست گرفت و برای حمله به هند از بلوچها کمک طلبید و سپاه عظیمی از بلوچها و سواران بلوچ تشکیل داد که منجر به فتح هند گشت و همین موجب تاثیر فرهنگ بلوچستان بر هند بود.در گویشهای هندی و افغانی از واگان بلوچی و ترکیبهای وصفی بلوچی استفاده می شود و فرهنگ هند و پاکستان نزدیک به فرهنگ بلوچستان است.


[ دوشنبه 91/8/8 ] [ 9:56 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
آرشیو مطالب