بلوچستان
نویسندگان
لینک دوستان

اگر حسابی اعصاب‌تان به هم ریخته، موز بخورید.

زمانی که دیدید دکمه‌های لباس‌تان درست بسته نمی‌شوند، بروید سراغ موز. تحقیقات نشان داده یک موز متوسط 105 کالری و فقط 14 گرم قند دارد. همین مقدار شما را سیر کرده و قند خون را به شکل ملایمی بالا می‌برد. در ضمن همین موز 30 درصد ویتامین B6  مورد نیاز روزانه را تامین می‌کند. این ویتامین باعث می‌شود مقدار سروتونین تولید شده مغز اندکی افزایش یافته و توان مقابله با شرایط دشوار و اضطراب‌ها را در شما افزایش می‌دهد.
اگر می‌خواهید کلیه تان سنگ نسازد، زرد‌آلود بخورید.

هشت عدد زرد‌آلوی خشک حاوی 2 گرم فیبر و فقط 3 میلی‌گرم سدیم و 325 میلی‌گرم پتاسیم است که همه این‌ها کمک می‌کنند مواد معدنی در ادرار تجمع پیدا نکرده و از تشکیل سنگ‌های اگزالات کلسیم جلوگیری شود. این سنگ‌ها شایع‌ترین نوع سنگ‌های کلیوی هستند. برای در امان ماندن از سنگ کلیه به‌خصوص اگر سابقه‌اش را دارید بقیه میان وعده‌ها را حذف کنید و برگه زردآلو بخورید.
اگر فشار خون‌تان بالاست، کشمش بخورید.
60 عدد کشمش تقریبا می‌شود یک مشت پر که حاوی یک گرم فیبر و 212 میلی‌گرم پتاسیم است که هر دو برای کنترل فشار خون بالا در قالب یک رژیم غذایی توصیه می‌شوند. مطالعات متعددی نشان داده که پلی‌فنل‌های موجود در مواد‌غذایی مشتق از خانواده انگور مثل همین کشمش و آب انگور در حفظ سلامت قلبی عروقی تاثیر بسزایی دارند که کاهش فشار خون از آن جمله است.
اگر از سروصدای معده رنج می‌برید، ماست بخورید.
یک فنجان و نیم ماست طبیعی (کم‌چرب/پروبیوتیک) غذا را به شکل موثری از دستگاه گوارش عبور می‌دهد. از سوی دیگر ماست‌های پروبیونیک قابلیت هضم غذا به‌ویژه لبنیات و حبوبات را در روده‌ها بهبود می‌بخشند. همان‌طور که می‌دانید این غذاها عامل ایجاد گاز در دستگاه گوارشی هستند و در نتیجه با خوردن ماست از این مزاحمت دور می‌مانید.
اگر بیش از حد سرفه می‌کنید، عسل بخورید.

در مطالعه‌ای که توسط دانشمندان آمریکایی انجام گرفته، مشخص شده 2 قاشق چای‌خوری عسل قهوه‌ای و غلیظ بسیار موثرتر از داروهای بدون نسخه ضد‌سرفه، شدت و دفعات سرفه‌های شدید را در کودکان کاهش می‌دهد. آنتی‌اکسیدان‌های موجود در عسل و عوامل ضد‌میکروبی موجود در آن التهاب بافت‌های گلو را کاهش داده و بیمار را آرام می‌کند. البته به شرطی که عسل واقعا طبیعی باشد!
اگر همیشه احساس خستگی می‌کنید، فلفل دلمه‌ای قرمز بخورید.
فلفل دلمه‌ای قرمز غنی از ویتامین C است. مطالعات نشان داده، ویتامین C بهترین ماده برای مقابله با استرس‌هایی است که به واسطه رادیکال‌های آزاد ایجاد می‌شوند. از سوی دیگر ویتامین C در عین برطرف کردن خستگی، نقشی اساسی در سوخت و ساز آهن برعهده دارد که به بدن کمک می‌کند اکسیژن بیشتری وارد جریان خون شود. کمبود اکسیژن یکی از اصلی‌ترین دلایل خستگی و ضعف بدنی است.
اگر می‌ترسید سرطان معده بگیرید، کلم بخورید.

مطالعه‌ای که در سال 2002 در دانشگاه جانز‌هاپکینز صورت گرفته نشان داده، یک ترکیب بسیار قدرتمند موجود در کلم به نام سولفورافان، هلیکو‌باکتر پیلوری(باکتری عامل زخم معده و روده) را پیش از ورود به دستگاه گوارش تحت‌تاثیر خود قرار می‌دهد و از کار می‌اندازد و حتی شاید در پیشگیری از ایجاد سرطان‌های دستگاه گوارش هم موثر باشد. یک فنجان پر از کلم 34 کالری دارد و 3 گرم فیبر و 75 درصد از نیاز روزانه به ویتامین
C را تامین می‌کند.
اگر مشکل سخت دارید، انجیر بخورید.

4 عدد انجیر خشک 3 گرم فیبر دارد که باعث تنظیم حرکات روده بزرگ و دفع بهتر می‌شود. خوردن این میوه باعث پیشگیری از عود مجدد هموروئید می‌شود. همچنین این مقدار انجیر 5 درصد پتاسیم و 10 درصد منگنز مورد نیاز روزانه را تامین می‌کند.
اگر دارای مشکلات شکمی هستید، ریحان بخورید.
مطالعات نشان داده، ماده شیمیایی اوژنول موجود در ریحان باعث از بین رفتن و پیشگیری دل درد، حالت تهوع، کرامپ‌های شکمی یا اسهال می‌شود. علت این موضوع از بین رفتن برخی از باکتری‌ها از جمله سالمونلا و لیستریا توسط اوژنول است. اوژنول یک ماده ضد‌اسپاسم است که می‌تواند باعث بهبود کرامپ‌های شکمی شود. هر طور که دوست دارید ریحان را بخورید.
اگر دچار کم‌خوابی هستید، گوشت بوقلمون بخورید.
حدود 85 گرم گوشت بوقلمون تقریبا حاوی کل تریپتوفان مورد نیاز روزانه بدن است. اسید آمینه تریپتوفان ماده‌ای ضروری است که باعث تولید سروتونین و ملاتونین می‌شود که هر دوی این‌ها باعث تنظیم خواب می‌شوند. مطالعات نشان داده افرادی که از بی‌خوابی یا کم‌خوابی رنج می‌برند دچار کمبود تریپتوفان هستند.
اگر می‌خواهید از کسالت دور شوید، ماهی تن بخورید.

85 گرم از ماهی تن کنسرو شده حاوی حدود 800 میلی‌گرم امگا3 است. محققان معتقدند، امگا3 باعث رفع کسالت روحی و پیشگیری از اضطراب و بالارفتن روحیه می‌شود. اسیدهای چرب موجود در ماهی، توسط متخصصان تغذیه با عنوان درمانی موثر برای افسردگی توصیف شده است. خوردن ماهی تن با مقدار کمی نان تاثیر بهتری دارد چون کربوهیدرات موجود در نان، سروتونین خون را افزایش داده و باعث بهبود روحیه و دور شدن احساس کسالت می‌شود.
اگر همیشه از حالت تهوع رنج می برید، چای زنجبیلی بخورید.
مطالعات متعددی نشان داده، یک‌چهارم قاشق چای‌خوری پودر زنجبیل، نصف قاشق چای‌خوری ریشه خرد شده زنجبیل یا یک فنجان چای زنجبیل باعث کاهش حالت تهوع ناشی از بیماری حرکت و حالت تهوع سفر و بارداری می‌شود. محققان هنوز به‌درستی نمی‌دانند چه ماده‌ای در زنجبیل باعث سرکوب حالت تهوع می‌شود اما به‌هرحال این ماده بی‌خطر بوده و فاقد عوارض جانبی معمول داروهای ضد‌تهوع است.
اگر دچار سوزش معده هستید، چای بابونه بخورید.
چای بابونه باعث بهبود التهاب، اسپاسم و گاز دستگاه گوارش می‌شود. 2 قاشق چای‌خوری بابونه را به‌مدت 20 دقیقه در آب جوش دم کنید و کمی که خنک شد میل کنید. برای برطرف شدن این مشکل لازم است چند بار در روز چای بابونه بخورید.


[ یکشنبه 91/3/7 ] [ 10:36 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

استان سیستان و بلوچستان با 187502 کیلومتر مربع ( سیستان 8117 و بلوچستان 179385 ) دومین استان پهناور ایران ، 4/11 درصد          از مساحت کل کشور را تشکیل داده و معادل وسعت 5 کشور اروپایی (هلند، بلژیک ، دانمارک ، لوکزامبورگ و ایرلند) می باشد. همچنین بر اساس سرشماری نفوس و مسکن در سال 1385 ، جمعیت استان معادل 2405742 نفر (4/3 درصد جمعیت کل کشور ) بوده که دهمین استان پر جمعیت کشور و برابر با مجموع جمعیت 4 استان ایران ( ایلام ، سمنان ، خراسان جنوبی و کهگیلویه و بویر احمد ) می باشد و با استانهایی چون قم ، قزوین و کرج  اصلا از نظر مساحت قابل مقایسه نیست. استان سیستان وبلوچستان با این وسعت و جمعیت بطور بسیار ناهمگونی گسترش دارد بطوری که از شمال تا جنوب از نظر آب وهوایی آنچنان متنوع است که آن را می توان هند کوچک نامید تنوع در پوشش گیاهی، آب وهوا ، زندگی جانوری ، محصولات کشاورزی و صدها وجه تمایز دیگر آن را در ردیف بهترین نقاط خاص اقلیمی در کره زمین قرار داده است تنها یک ویژگی برای اثبات این مطلب زمان در یک فصل از سال چندین محصول کشاورزی متنوع در این استان قابل برداشت است که در هیچ نقطه ای از کره زمین وجود ندارد مثلا: گندم ، جو ، ذرت ، برنج ، مرکبات ، خرما ، انبه ، موز ، پسته ، زعفران ، هندوانه، گوجه ، سبزیجات و ..... در این استان از شمال تا جنوب به دست می آید که حتی در سردترین ماههای سال در بخشهای مرکزی و جنوبی بخش کشاورزی فعال و کاشت گوجه، هندوانه ، موز و .... در جریان است. کافی است

   اما عدم تقسیم این استان پهناور باعث بروز مسائلی گردیده که قابل هضم نیستند، در حالی که شمال آن متمرکز ، پر جمعیت و برخوردار از امکانات بیشتر خدماتی می باشد و از عوامل توسعه بهتری بر خوردار است؛ قسمت مرکزی و جنوبی آن کم جمعیت ، محرومتر و با امکانات کمتر می باشد. پراکندگی جمعیت و نبود راه های ارتباطی مناسب و کافی سبب شده که امور اداری و سیاسی به علت مسافت طولانی و هزینه گزاف حمل و نقل با مرکز استان و پایتخت کشور با کندی مواجه گشته و اجرای امور عمرانی ، اقتصادی و .... با سختی هایی مواجه باشند و نظارت بر روند امور توسعه ای با دقت کمتر صورت گیرد و انعکاس مشکلات و نیازمندی های  به سازمان های ذیربط به کندی و با تاخیر زیادی صورت گیرد ، بودجه تخصیص داده شده کافی نبوده و فعالیت های آبادانی در آنها به واسطه عمق محرومیت ها چشمگیر نباشد، ادارات و سازمان ها به علت گستردگی استان از اقتدار لازم و کافی اجرایی و نظارتی برای انجام وظیفه ، خدمات رسانی ، توسعه متوازن و حل معضلات مختلف برخوردار نیستند، مثلا فاصله دورترین شهرستان ( کنارک ) تا مرکز استان (زاهدان) 750 کیلومتر می باشد که برای رسیدگی به امور و خدمات رسانی با مشکلات عدیده مواجه می باشد و فاصله دورترین نقاط استان یعنی زرآباد (کنارک) تا مرز میلک(زابل) بیش از 1200 کیلومتر فاصله دارد. لذا با نظر به موارد فوق تقسیم استان می تواند مفید واقع گردد.   تقسیم استان سیستان و بلوچستان با در نظر گرفتن شرایط گذشته، حال و آینده به حالتهای زیر قابل انجام است:

1-     تقسیم به دو استان در شمال (بلوچستان شمالی ) به مرکزیت زاهدان و جنوب (بلوچستان جنوبی) به مرکزیت ایرانشهر ، این تقسیم بندی به علت رشد جمعیت وگستردگی راهکار اساسی و پایداری نیست بلکه موقتی و گذرا است.

2-     تقسیم به سه استان بلوچستان شمالی به مرکزیت زاهدان( زاهدان – خاش و میرجاوه) – بلوچستان جنوبی به مرکزیت ایرانشهر (سرباز- دلگان- نیکشهر- چابهار- کنارک- سراوان- زابلی و سیب سوران) و سیستان به مرکزیت زابل ( زابل، زهک و هیرمند)، این طرح با در نظر گرفتن شرایط آینده از جمله ازدیاد جمعیت ، جلوگیری از دوباره کاری و با آینده نگری ارجح تر از طرح قبلی است.

3-     تقسیم به چهار استان یکی از راهکاری اساسی و بلندمدت است که توسعه پایدار در همه زمینه ها را به دنبال خواهد داشت ، با توجه به اینکه شکل گیری شهرستانهای جدید در برنامه کاری دولت می باشد در این شرایط چهار استان آینده می توانند از ترکیب زیر برخوردار شوند:

-         سیستان ( زابل، زهک ، هیرمند ، محمد آباد )

-         سرحد ( زاهدان، خاش ، میرجاوه )

-         مکران ( ایرانشهر، سرباز ، سراوان ، سیب سوران، مهرستان، دلگان، فنوج )

-         ساحلی ( چابهار، کنارک ، نیکشهر ، دشتیاری، قصرقند، راسک )

  از ویژگیهای این طرح می توان از برخورداری هر چهار استان از نوار مرزی شرقی برای توسعه تجارت نام برد ، ویژگی دیگر همگونی مسائل اجتماعی هر دسته از شهرستانها می باشد که مناسبات فرهنگی را تقویت خواهد کرد و فرصتهای از دست رفته در خصوص اشتغال و امنیت مرتفع خواهد شد

   در هر صورت بدیهی است تصمیم نهایی بعد از بررسی کارشناسانه و مطالعات همه جانبه توسط مسئولین ذیربط اتخاذ خواهد شد و چه بسا بخش هایی از شهرستان تابع یک استان به استان دیگر واگذار شود ، نامگذاری استان ها بعد از بررسی وضعیت اقلیمی و فرهنگی با رایزنی مسئولان و نخبگان تعیین گردد، اما در واقع تقسیم استان به چند استان دیگر ، به مثابه یک مسئله حیاتی برای ساکنین این استان و از ضرورت های انکار ناپذیر و از خواسته های اکثر اهالی استان می باشد.

    با نظر به اینکه یکی از محورهای توسعه ، توسعه ناحیه ای و منطقه ای است ، دیدگاهی وجود دارد که توسعه منطقه ای باید همگام با توسعه ملی مد نظر قرار گیرد و حتی محور توجه از توسعه ملی به توسعه منطقه ای سوق داده شود تا از طریق نیروهای انسانی و سرمایه ای موجود در منطقه ، زمینه تحرک و پویایی نیروی انسانی و گردش سرمایه افزایش یافته و به تدریج دولت مرکزی سهم دخالت مستقیم خود را در توسعه نواحی و مناطق کاهش داده و به جای درگیر شدن با طرح های منطقه ای به سمت برنامه ریزی کلان ملی که سهم توسعه و فعالیت های منطقه ای به وضوح مشخص شده باشد روی آورد ، مدیریت امور مختلف را با اعتماد سازی و استفاده از نیروهای شایسته و توانمند به آنها واگذار کند تا همه نسبت به جامعه ادای دین نمایند و خود را شهروند درجه یک بدانند.

   در حال حاضر با توجه به حجم و گستردگی شهر زاهدان ، بیشترین التفات در سطح استان از نظر بودجه و تسهیلات به این شهر معطوف شده و همه امکانات رفاهی ، بهداشتی ، آموزشی و .... در این شهر مهیا گردیده و این امر موجب کوچ شهروندان ساکن در دیگر شهرها به مرکز استان و در نتیجه رشد بی رویه جمعبت و بروز عوارض دیگر گردیده است و ادامه این روند آن را به یک کلان شهر تبدیل خواهد کرد که از نظر جامعه شناسان مدیریت کلان شهرها با مشکلات خاصی  مواجه خواهد شد و تبعات آن به بقیه نقاط تسری خواهد یافت و این توسعه نامتوازن شهر زاهدان به گونه ای رقم خورده که دیگر امکان برنامه ریزی صحیح برای توسعه سایر شهرهای استان ، بودجه بندی عادلانه و منصفانه ، نظارت برفعالیت های جاری و عمرانی و هدایت صحیح پروژه های گوناگون کاهش یافته و مدیران استانی بیشتر وقت و اعتبار مالی را باید صرف شهر یک میلیونی زاهدان نمایند.

   لذا حفظ وضع موجود ، عامل مهمی در عقب ماندگی شهرهای سیستان و بلوچستان نسبت به شهرهای استان های مجاور شده است لذا شکل جغرافیایی استان از نظر تقسیمات کشوری باید به صورتی تغییر یابد که بتواند با اتکا به درآمد های اقتصادی خود فرآیند توسعه را عملی سازد چون موقعیت استراتژیک این استان در همسایگی دو کشور خارجی با 900 کیلومتر مرز خشکی و داشتن 300 کیلومتر مرز آبی از مولفه های مهم برای توسعه است.

اینک اشاره کوتاهی به برخی از ثمرات تقسیم استان سیستان و بلوچستان می نمائیم:

1- افزایش اختیارات و اقتدار ادارات و سازمان ها و کار آیی بیشتر آنها برای کیفی سازی امور توسعه ای

 2- امکان تماس مستقیم و بدون واسطه با پایتخت کشور و دسترسی به وزارتخانه ها و سازمان های ذیربط دولتی و در نتیجه انعکاس سریع مشکلات و نیازمندی های استان به مرکز و دریافت سریع دستورات و کمک های دولتی برای حل معضلات منطقه

 3- امکان دریافت بودجه بیشتر در حد سهم یک استان مستقل و امکان فعالیت گسترده در توسعه و آبادانی و رفع محرومیت

 4-  بهبود امور عمرانی ، تامین وسایل رفاهی جامعه و امکانات آموزشی و فرهنگی در سطح بالاتر

5- با استانی شدن منطقه ارزش ملکی ترفیع یافته و بازار املاک و مستغلات پر رونق و به توسعه و آبادانی منطقه افزوده خواهد شد

6- با توجه به حادثه خیز بودن منطقه ، کنترل بیشتر و وسیع تری در مقابل بلایای طبیعی به عمل خواهد آمد (زیرا در قرن حاضر چندین بار در منطقه حوادث طبیعی رخ داده و هر دفعه نیز خسارات و تلفات عظیمی به بارآورده که بیشترین سبب آن بافت سنتی روستاها و شهرها و همچنین نبود زیر ساخت های اساسی می باشد)

 7- در صورت تعدد استانها بالطبع راه های ارتباطی و مواصلاتی گسترش یافته و سبب توسعه بیشتر منطقه، فراوانی مایحتاج عمومی و کاهش قیمت ها می شود و در صورت بروز حوادث طبیعی ناگوار،کمک رسانی و امدادگری سریعتر و آسانتر صورت خواهد گرفت

 8- با تاسیس و گسترش شعبات بانکی و امکانات دیگر نظیر افزایش اعتبارات مالی ، صنایع ، تجارت و کشاورزی در منطقه گسترش و رونق بیشتری خواهد یافت

 9- ایجاد سد ، اسکله و شبکه راه آهن باعث محرومیت زدایی ، توسعه صنعت ، کشاورزی و عمران منطقه خواهد شد

 10- استانی شدن منطقه توجه بیشتری را به مسائل جامعه روستایی و عشایری معطوف نموده ، مشکلات آنها بهتر حل شده و باعث رونق اقتصادی و رفاه آنان خواهد بود.

   11- کاهش بعد مسافت بین شهرها با یکدیگر و با مرکز استان و تسهیل در ارتباطات و برخورداری از خدمات بیشتر برای شهروندان

   12- ماندگاری جمعیت در شهرها و روستاها به واسطه توسعه متوازن و برخورداری از عدالت در ابعاد مختلف

   13- رضایت مندی عامه از نظام جمهوری اسلامی به دلیل خدمات رسانی بیشتر و رفع محرومیت

   14 - ایجاد امکانات شغلی بیشتر و توسعه پایدار

   15 – کم رنگ شدن حساسیتهای قومی ، مذهبی و منطقه ای از یک طرف و تقویت همبستگی ملی و وحدت اسلامی

  16 – رفع تبعیض و نابرابری اجتماعی ، اقتصادی ، آموزشی ، بهداشتی و خلاصه برقراری عدالت برای همه ملت در اقصی نقاط

   17 – توسعه مبادلات مرزی و رونق تجارت و در نتیجه کاهش قاچاق کالا و ایجاد اشتغال

منابع :

* جغرافیای استان سیستان و بلوچستان ، سازمان پژوهش وزارت آموزش و پرورش

* خبر نامه انجمن آمار ایران- سال پانزدهم – بهار 86

* سایت مرکز آمار ایران  

 


[ یکشنبه 91/3/7 ] [ 10:18 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

     

هنگامیکه خورشید اسلام در مکه طلوع کرد و در مدینه پرتو افکند سپس بر تمام شبه جزیره عربستان تابیدن گرفت . رسول اعظم (ص)  از یاران با وفای خویش خواست تا این چشمة آب حیات را به سر تا سر جهان برسانند و جهانیان را از آن سیراب سازند . صحابه برای تحقق این هدف برخاسته و تا آخرین رمق حیات خویش ، تلاش و مبارزه نمودند . شهرها و ممالک بزرگ ، ‌یکی پس از دیگری به دست توانمند مسلمانان گشوده می شد و قوانین عدل اسلامی در آنها به اجرا گذاشته می شد تا اینکه خلافت خلیفه دوم حضرت عمر رضی الله عنه فرا رسید . از جمله ممالکی که می بایست تحت سیطرة اسلام در بیاید ایران بود ...
ایران آن زمان به عنوان یک ابر قدرت بزرگ زیر فرمان ساسانیان بود . ساسانیان دارای قدرتی بسیار و لشکری جرار و سپاهی منظم و مجهز به آخرین ادوات جنگی بالخصوص فیل جنگی بودند . و همچنین ایران شامل ایالات زیاد و اقوام مختلف و مناطق و آب هوایی گوناگون بود .
دین و آیین مردم ایران ، زرتشت و کتاب آنان اوستا بود مردم ایران از اقوام مختلف دارای افکار زرتشتی بودند و قبول دین جدید برایشان دشوار بود .

سپاه اسلام در جبهه های مختلف بر سپاه تا دندان مسلح ایران تاختند تا پیروز گشتند . لشکر ایران تاب مقاومت در برابر سپاهیان اسلام را نداشت و زیر سم اسب های صحابه تار و مار شد . مدائن فتح گشت و بسیاری از شاهزادگان اسیر شدند و پرچم پر افتخار اسلام بر فراز آن افراشته شد . در زمان خلافت حضرت عمر قسمت اعظم ایران فتح شد و حضرت عثمان در ادامه فتوحات ایران ، ایالت کرمان را فتح کرد .
بعد از کرمان نوبت فتح مکران ( بلوچستان ) رسید . حضرت عثمان رض از آنجائیکه مردی با تدبیر و دور اندیش بود خواست تا دربارة مکران اطلاعات لازم را کسب کند تا با سپاه لازم وارد عمل شود . به همین دلیل برای والی عراق عبدالله بن عامر نامه ای نوشت و از وی خواست تا شخصی را برای کسب اطلاعات سوی سرزمین مکران بفرستد .
عبدالله بن عامر یکی از افراد جامعه شناس و خبره را به دیار مکران فرستاد تا به طور کامل در مورد موقعیت جغرافیایی مکران ، مردم آن ، وسعت آن ، قدرت بلوچها و وضعیت استراتژیکی آن تحقیق کند و و آن شخص کسی نبود به جز حکیم بن جبله عبدی .
حکیم از سرزمین عراق حرکت کرد تا به کرمان رسید . و از آنجا وارد خاک مکران شد . و اوضاع را کاملاً بررسی کرده به سوی عبدالله بن عامر بازگشت و از آنجا به خدمت حضرت عثمان رسید در این موقع سپاه اسلام در چند جبهه مشغول جهاد بود .
وقتی که حضرت عثمان از احوال مکران جویا شدند حکیم به طور اختصار عرض کرد :« ماءها و شل تمرها اکل لصها بطل ان قل الجیش بهاضا عواوان کثرت جاعوا »
آبش اندک ، میوه اش خرمای خرک خورده شده ، دزدش قوی و بی باک اگر سپاه اندک به آنجا برود تباه گردد و اگر بسیار باشد گرسنه شود . حضرت فرمودند : قافیه سرایی می کنی ؟ عرض کرد : خبر می دهم . حضرت عثمان با توجه به بُعد مسافت و موقعیت جغرافیایی مکران و توان بلوچها و با در نظر گرفتن موقعیت سپاه اسلام در جبهه های دیگر , فتح مکران را در آن وقت مناسب ندانست . 
مکران ، هم مرز با ایالت سند هندوستان بود . برای فتح سند حتما می بایست از مکران عبور کرد . به همین دلیل مسلمانان خیلی مایل بودند تا بلوچستان فتح گردد اما بلوچها خیلی به آیین خویش پایبند بودند و از دیر باز به بیگانه ستیزی مشهور بودند و براحتی تسلیم بیگانگان نمی شدند و هیچ گونه نرمی و لطافت به آنان نشان نمی دادند .
یکی از نویسندگان غرب به نام لسترنج که زهر بیگانه ستیزی بلوچها را دیده است در مورد آنان می نویسد :
« در آن  زمان کویر محلی بس خطرناک بود زیرا دستجات مختلفی از قوم بلوچ در جبال قفض ، نزدیک مرزهای کرمان سکونت داشتند . آنها مردمی بدسیرت ، بی رحم و سنگدل بودند . چهره های هول انگیز داشتند . شجاعت و چالاکی از صفات آنان بود به هر کس دست می یافتند . همان گونه که مار را سر می کوبند سر او را با سنگ می کوبیدند تا جان دهد . و در جواب شخص مقدسی که سبب این گونه کشتن را پرسیده است ، پاسخ داده اند :
می خواهیم شمشیرمان بی جهت کُند نشود . » 
اما بلوچها با این اوصاف در مقابل هم میهن و هم کیشان خود مردمی بردبار و مهمان نواز بودند .
دهخدا در فرهنگ لغت خویش تحت کلمة بلوچ می نویسد : « بلوچ صاحبان نعمت و چادرهای مویین باشند . مردمان از بلوچ ایمنند راه نزنند و مردم نکشند و اذیت آنان به کسی نرسد . » 
پس در زمان خلافت حضرت عثمان و حضرت علی که ایران تحت فرمان مسلمانان بود بلوچها مکران را به صورت ملوک الطوائفی اداره می کردند . در زمان خلافت حضرت امیر معاویه رضی الله عنه که قدرت و اقتدار اسلام به اوج خود رسیده بود و اسلام تا آفریقا پیش رفته بود . ایشان زیاد بن ابی سفیان را والی عراق مقرر فرمود . زیاد که خیلی مشتاق فتح مکران بود سنان بن سلمه بن محبق هذلی که مردی عابد و زاهد بود را خواست و او فرمان داد تا با سپاهی فراوان راهی مکران شود و آنجا را بگشاید .
سنان چون وصف مکران را از حکیم بن جبله شنیده بود و اطلاعات پراکنده ای در مورد مکران داشت عرض کرد :
 « تو راه مکران را به من نشان می دهی و مرا امر می کنی که به آن سو حرکت کنم . ولی در میان امر و فرمان و اجرای آن فرسنگ ها فاصله است و من هیچ گاه به آن سرزمین داخل نخواهم شد . زیرا تنها نام آن مرا به لرزه در خواهد آورد . » 
عشی همدان در این مورد می سراید :
تو سرای مکران ره می سپری                           
چه دور است در راه رسیدن و بازگشت آن
مرا به مکران نیازی نیست و نه                      
        


[ شنبه 91/3/6 ] [ 9:8 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

  هر قوم و ملتی از قدیم الایام ماههای مخصوص به خود را داشته‌‌اند و قوم بلوچ نیز یکی از این اقوام است که ماههای مخصوص به خود را دارد و اینکه تعدادی از ماههای آن مشابه زبان فارسی است دلیل بر اقتباس آنها از فارسی نیست، چرا که این دو قوم هر دو ریشه آریایی دارند و اشتراک واژگان و کلمات در این دو قوم مشتق از زبان پهلوی است که زبان مشترک ایرانی‌ها بوده است.
1. مهرگان
Mehregan معادل فروردین: زمانی که هوای خوب و معتدل ناگهان به مدت سه روز سرد می‌شود و با توجه به ضرب المثل‌ بلوچی برای زمان شروع این ماه «تی توک که ارهنارو، شنک ار تلارو» منظور موقعی است که درخت انار شروع به شکوفه دادن کرده و بزهای کوهی می‌زایند. این زمان بدترین موقع برای شکار است، چرا که باعث می‌شود شکارها بوی شکارچیان را احساس و فرار کنند.
2. زرد بهار
Zard bahar معادل اردیبهشت: موقع گرایش سبزه‌های اوایل بهار به زرد
3 . گدگ ترک
Gadag Terakk معادل خرداد: وقتی که پوست بادام‌های کوهی شروع به ترکیدن کرده و می‌افتد.
4. هادر
Hader معادل تیر: موقع رفتن عشایر به شهر برای جمع‌آوری خرما و وزش باد لوار که باد گرمی است و باعث پخته شدن خرماهای نارس می‌شود
5. هامین
Hameyn معادل مرداد: موقع رسیدن خرماها
6. ایرهت یه بهبو
Eyraht Ya bohbo معادل شهریور: موقع جمع‌آوری خرما
7. بهشت
Bahest معادل مهر: موقع شخم زدن زمین برای کاشت جو و گندم
8. وردارک
Wardarok معادل آبان: موقع برگ ریزان
9. مزرء
Mazra معادل آذر: موقع شروع سردی
10. دی
Day معادل دی: موقع شروع چله زمستان
11. مردار
Mordar معادل بهمن:موقعی که درختان خشکیده بر اثر سرمای شدید چله زمستان به صورت مرده معلوم می‌شوند.
12. شهریر
Sahreyr معادل اسفند: موقعی که شدت سردی هوا پایین آمده و هوا مطبوع و دل‌انگیز می گردد


[ چهارشنبه 91/3/3 ] [ 9:39 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

بلوچستان با قدمت پنج هزار سال دارای اداب و رسوم خاصی هست . همه اقوام اریایی دارای رسم و رسومات خاصی هستند    

بلوچستان قبل از اسلام

بنا بر روایاتی بلوچ ها پیش از اسلام پیرو مذهب زرتشت بودند ، ولی از سال 24 هـ.ق که در زمان ظهور اسلام و حمله اعراب به دین اسلام گرویدند.، مردم بلوچستان به دین اسلام گرویده و همگی مذهب تسنن حنفی دارند ، به استثنای تعداد کمی شیعه که در بزمان و دلگان سکونت دارند. در مورد پراکندگی سکونت بلوچ ها باید گفت بلوچستان به طور کلی بین ایران ، پاکستان و افغانستان          تقسیم شده است   

مکا

در کتیبه های داریوش هخامنشی مکا قومی غیر پارس بودند و چهاردهمین ساتراپی هخامنشی به شمار می امدند. مکاها یا همان بلوچها در مکانی به اسم مکران که همان بلوچستان هست می زیستند. مادها و مکاهاوسکاهاو... اقوام غیر پارس اما اریایی بودند  .

واژه بلوچ و معنای ان از دیدگاه مورخان

بیشترینة باشندگان بلوچستان بلوچ ها هستند.  هرتسفلد نام بلوچ را برگرفته از رویة مادی واژة « برازاـ واچیا » BRAZA- VACHIYA   ( فریاد بلند) که در زبان پارسی باستان نیز بدین گونه است، می داند و مُکلِر آن را برگرفته از واژة گدروسیا GEDROSIA   در زبان یونانی کهن بلیو نام بلوچ را برگرفته از واژة « بالااِچا »BALAECH   A  دانسته و گیلبرتسن آن را برآمده از واژة سانسکریت     « مالِچا » MALECHA  به معنی دون دین می داند جعفری واژة بلوچ را برآمده از به هم پیوستن دو واژة « پّهل » ( پهلوان ) فارسی و « اوچ » ( بلند ) سنسکریت به معنی پهلوان بُرز و بلند بالا دانسته و نوشته که جت ها که در زمان ساسانیان به بلوچستان آمدند و باشندة این دیار شدند آن گاه که تازه از راه رسیدگانی بلند بالاتر از خود را دیدند آنان را بلوچ نامیدند راولینسن نام بلوچ را دگرگون گشتة نام بلوص شاه بابل دانسته و سایکس می نویسد که این گروه چون در سرزمین کوسان در خاور کرمان می زیستند کوسی و کوشی نامیده شدند و کوش و بلوص پس تر به گونة کوچ و بلوچ در آمد. در برهان قاطع بلوچ « تاج خروس » دانسته شده و اعتمادالسلطنه در مراه البلدان نوشته که چون مردم بلوچ لخت به دنیا آمدند و توان پوشاندن خود را نداشتند به بّلُخت شهره شدند و بّلُخت پس تر به رویة بلوچ در آمد. از آن چه که آمد در می یابیم که بلوچ ها باشندگان بلوچستان امروز نبوده اند و به گمان پیرامون سال های پسین دوران فرمانروایی ساسانیان و سده های آغازین اسلامی پا بر این دیار نهاده اند.  از آن روست که باید ریشة نژادی آنان را جُست و سرزمینی را که آنان از آن به راه افتاده و به سرزمین امروزی خود آمده اند یافت.

بلوچ ها کیستند؟

مردمشناسان از نگاه اندام، اندازة جمجمه، گونه و رنگ چشم و مو آنان را هندوایرانی می دانند.  ایوانف ریشه و تبار بلوچ ها را ایرانی می داند اما نه به گونة ایرانی های خاوری و کُردها  و کرزن بر پایة برآیند پژوهش زبانشناسان زبان بلوچ ها را از شاخة ایرانی زبان های هندواروپایی دانسته است.  زبان بلوچی از گروه زبان های ایرانی باختری است و با زبان ایرانی میانه و پارتی خویشاوند است.  خویشاوندی بلوچی با زبان های شمال باختری ایران       می تواند راهی برای یافتن خاستگاه آنان باشد.

گیلان خواستگاه کوچ و بلوچ

بلوچ ها و کوچ ها چگونه در کوهستان های کرمان پدیدار شدند؟  در فتوح البلدان بلاذری و تاریخ طبری که در  سده های دوم و سوم نگاشته شده اند به هنگام نگاشتن رویدادهای کرمان یادی از کوچ و بلوچ ها نمی رود.  پس بی گمان آنان در آن زمان در کرمان نمی زیسته اند.  کجا بوده اند؟ برخی در این تلاشند که آنان را باشندة شمال خاوری ایران در مرز شمالی خراسان بدانند و می گویند که آنان در برابر تازش هیاطله از سرزمین و زیستگاه خود گریخته و رو به جنوب نهاده اند و با تازش مغولان و تیمور به بلوچستان امروز آمده اند، که نمی تواند راستینه ای در تاریخ باشد. بی گمان راه کوچ آنان از شمال باختری ایران به جنوب خاوری بوده است.  تاریخنگار بلوچ جعفری می نویسد که بلوچ ها از دو راه راهی جنوب خاوری شده اند یکی راهی که از حلب در سوریه می آمد و دیگر راهی از کوهستان البرز. سخن من بر سر راه دوم است.  پژوهشگران بسیاری بلوچ را از باشندگان سرزمینی در جنوب باختری دریای خزر       دانسته اند. دیمتری الکساندروف تاریخنگار روس می نویسد کوچ ها در دو سوی سپیدرود در گیلان می زیستند و بلوچ در کوهستان و درکنارشان میان بلندی های البرز باختری و بلندی های جنوبی کوه های تالش.  تاریخنگار آذربایجانی مدداف نوشته است تالش ها در جنوب سرزمینشان همسایگانی داشتند که بعدها نام بلوچ بر خود گرفتند وی به      گونه ای بر آن است که بگوید بلوچ ها نیز شاخه ای از کادوس ها، باشندگان کوه های گیلان در دوسوی سپیدرود و    کوه های تالش که گالش ها و تالش های امروز بازماندگان آنانند،  بوده اند. هنوز در میان تالش ها ضرب المثلی هست که می گوید « بلوچ مرز نمی شناسد» و شاید این از آن رو باشد که به گاه همسایگیشان بارها مورد تازش بلوچ ها بوده اند.  ضرب المثل دیگری میان تالش هاست بدین گونه که « آرام آواز نخوان بلوچی بخوان » یعنی بلوچ با آوای بلند آواز می خواند.  هیچ نشانی بر زیستن بلوچ ها در هزار سال پسین در کوهستان های باختر سپیدرود در مرز میان استان های گیلان و زنجان و آذربایجان خاوری نیست و بی گمان این ضرب المثل ها نشانی بر همسایگی آنان در روزگاران بسیار دور دارد. اگر کوچ را بدانگونه که امروز در گیلکی کوچک معنی دارد کوچک بپنداریم در برابر آن بلوچ در زبان مردم کوه نشین گیلان معنی تنومندی دارد مانند « بلوچه گو » که به معنی گاو تنومند است و براین پایه می توان پنداشت که بلوچ های باشندة آن زمان گیلان تنمومند بوده اند و کوچ ریز اندام.  ضرب المثلی در گیلکی هست بدین گونه که « بلوچ دونه او جور جورون چه خبره » یعنی بلوچ می داند که آن بالا بالاها چه خبر است که نشان بر بلندی اندام یا برکوه نشینی بلوچ دارد و ضرب المثل « بلوچی سپر نِخّی » یعنی لوچ سپر نمی خواهد که شاید نشان بر پردلی بلوچ در جنگ داشته باشد هنوز در میان بلوچ ها برای نام بردن از گروه های گوناگون مردم پسوند « زای » به کار می رود که همسان واژة    « زّی » گیلکی به معنی فرزند و زاده است و زای بلوچی نیز همین معنی را دارد.

 

 


[ دوشنبه 91/3/1 ] [ 10:30 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]


    قوم بلوچ هم‌چون دیگر اقوام ایرانی بخشی از هویت ایرانی محسوب می‌شود. البته بعد مسافت و دوری از مرکز، منطقه بلوچستان ایران را تا حدی غریب و ناشناخته نگه داشته است . منابع و شواهد نشان می‌دهد که بلوچ‌ها پیش از ظهور اسلام در بلوچستان حضور نداشته‌اند. آنها تبار آریائی داشته به احتمال خیلی قوی ساکن شمال ایران – کوه‌های البرز و دریای خزر – بوده‌اند. آن‌ها سال‌ها در ارتش ایران باستان نقش داشته و سرانجام احتمالاً در زمان خسرو انوشیروان، از شمال به کوه‌های کرمان کوچانده شدند. علاوه بر این‌ها زبان، شعر، موسیقی و اعتقادات و باورهای آنان نشانگر ویژگی‌های مشترک فرهنگی این قوم با دیگر اقوام است.
    شواهد نشان می‌دهد که در زمان حکومت هخامنشیان، داریوش دو منطقه سند و پنجاب را از راه بلوچستان تسخیر کرد.  پس از هخامنشیان اسکندر مقدونی بعد از تسخیر این دو جلگه و اطراف رود سند از طریق جنوب ایران و بلوچستان به مرکز بازگشت. در این سفر او در مکران – بلوچستان ساحلی – با طوایف ساکن در آن جا روبرو شد.
    در زمان اشکانیان نیز بلوچستان (که قسمت‌های شمالی بلوچستان ایران و پاکستان کنونی را دربرمی‌گرفته است) به عنوان قلمروئی مستقل شناخته می‌شد البته این منطقه به دست شاهان محلی اداره شده و تنها تسلط کلی پادشاهان اشکانی بر آن وجود داشت.  با روی کار آمدن ساسانیان تسلط این خاندان بر بلوچستان محقق گردید و بدین ترتیب در طول عصر ساسانی بلوچستان بخشی از قلمرو امپراطوری ایران محسوب شد.
    پیش از دوره تاریخی یعنی پیش از ورود آریائی‌ها به ایران، ساکنین بلوچستان به احتمال قوی «دراویدیان» بوده‌اند که یکی از نژادهای ساکن هند پیش از ورود مهاجرین آریائی‌ها هستند  و پس از ورود آریائی‌ها به ایران نیز تا مدت‌ها در بلوچستان هم‌چنان غیر آریائی‌ها و احتمالاً دراویدیان که همان «براهوئیان» هستند ساکن بوده‌اند.  نام بلوچستان تنها زمانی به این منطقه داده شد که قبائلی به نام بلوچ از درون ایران وارد سرزمین مذکور شدند. بنا به روایات بلوچ‌ها که مردمانی فطرتاً شجاع و پربنیه بودند که اصلاً به همین دلیل شجاعت و قابلیت جنگی‌شان به عنوان مرزبانان ایران در شمال گماشته شده بودند، از نواحی کناره‌های دریای خزر به کوه‌های کرمان کوچانیده شدند ولی از زمان دقیق و دلیل این کوچ اطلاع موثقی در دست نیست.  اما در کتاب‌ها چنین آمده است که خسرو انوشیروان افرادی که بنیه طبیعی قوی داشته را در نواحی سرحدی استقرار می‌داد تا حملات دشمنان خارجی را دفع کنند.
    به هر روی با حمله اعراب مسلمان به ایران، از وجود بلوچ‌ها در کوه‌های کرمان آگاه می‌شویم و پس از حمله آن‌ها و شکست والی کرمان، عده‌ای از مردم کرمان به مکران و سیستان مهاجرت می‌کنند که احتمالاً برخی از این مهاجرین بلوچ‌ها بوده‌اند.  به نظر می‌رسد آخرین حضور تاریخی بلوچ‌ها در کرمان به حکومت سلطان محمود غزنوی بازمی‌گردد. این قوم در سال 193 هجری قمری به دست پسر سلطان مسعود به دلیل اقدام به غارت و راهزنی در منطقه تنبیه شد و پس از شکست در جنگ باقیمانده ایشان به سیستان مهاجرت کردند.  ظاهراً در دوران حکومت سلجوقیان و پس از حمله مغول، مهاجرت گسترده بلوچ‌ها از جنوب و جنوب شرق ایران در مسیر سند و پنجاب در پاکستان کنونی آغاز شد.
«لرد کرزن» آورده است که احتمالاً پس از تسخیر بلوچستان توسط نادرشاه افشار (1160-1100 ه.ق) این ناحیه به بلوچستان موسوم شد.
«در مورد ریشه قومی بلوچ‌ها اجماع نظر وجود ندارد. دو نظریه محور بحث‌های موجود است. نظریه ریشه ایرانی (آریائی)، نظریه ریشه عربی. در گذشته انتساب بلوچ‌ها به عرب‌ها و انتصاب به حمزه عموی پیامبر اسلام (ص) مایه غرور آن‌ها بود… اما نخبگان حاضر بلوچ این انتساب را معتبر نمی‌دانند و معتقدند که فاقد مستندات تاریخی است».
بر طبق نقطه نظرات «کارینا جهانی»  نیز تاریخ بلوچ یک تاریخ ناشناخته است. وی می‌گوید بنابر دیدگاه برخی از بلوچ‌ها آن‌ها از اعرابی هستند که از ناحیه Aleppo  در سوریه مهاجرت کرده و وارد ایران می‌شوند. اما احتمال دیگر (قبلاً اشاره شد) خانه اصلی یا موطن اولیه بلوچ‌ها را نواحی مرکزی دریای کاسپین (خزر) معرفی کرده است، یعنی آن‌ها در حوزه‌هائی از جنوب غربی گیلان و دریای مازندران به صورت قبلیه‌ای زندگی می‌کرده‌اند سپس آن‌ها به طرف شرق و جنوب شرقی ایران یعنی کرمان، خراسان، سیستان و مکران مهاجرت کرده و در قرن‌های 9 و 10 م به این مناطق می‌آیند.
تا حال حاضر قدیمی‌ترین منبعی که در آن به واژه «بلوچ» اشاره دارد شاهنامه فردوسی است که در قرن 10 م یعنی 4 هجری به نظم درآمد. فردوسی جنگجویان بلوچ را ستون فقرات سپاه ایران در جنگ علیه تورانیان در دوران کیکاووس و کیخسرو می‌داند.


[ دوشنبه 91/3/1 ] [ 10:20 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.

- اول این که سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!
- دوم این که در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی.
- و سوم این که در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی.

پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم
این کارها را انجام دهم؟

لقمان جواب داد:
- اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که می خوری طعم بهترین غذای
جهان را می دهد.
- اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می
کنی بهنرین خوابگاه جهان است.
- و اگر با مردم دوستی کنی، در قلب آنها جای می گیری و آن وقت بهترینخانه های جهان مال توست


[ دوشنبه 91/3/1 ] [ 10:18 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]
 

1- گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم.

2 - سعی کنیم بیشتر بخندیم.

3- تلاش کنیم کمتر گله کنیم.

4 - با تلفن کردن به یک دوست قدیمی، او را غافلگیر کنیم.

5 - گاهی هدیه‌هایی که گرفته‌ایم را بیرون بیاوریم و تماشا کنیم.

6 - بیشتردعا کنیم.

7 - در داخل آسانسور و راه پله و... باآدمها صحبت کنیم.

8- هر از گاهی نفس عمیق بکشیم.

9- لذت عطسه کردن را حس کنیم.

10- قدر این که پایمان نشکسته است را بدانیم.

11- زمزمه کنیم و آواز بخوانیم.

12- سعی کنیم با حداقل یک ویژگی منحصر به فرد با بقیه فرق داشته باشیم .

13- گاهی به دنیای بالای سرمان خیره شویم.

14- با حیوانات و سایر جانداران مهربان باشیم.

15- برای انجام کارهایی که ماهها مانده و انجام نشده در آخر همین هفته برنامه‌ریزی کنیم!

16- از تفکردرباره تناقضات لذت ببریم.

17- برای کارهایمان برنامه‌ریزی کنیم و آن را طبق برنامه انجام دهیم. البته کار مشکلی است!

18- مجموعه‌ای از یک چیز (تمبر، برگ، سنگ، کتاب و... )برای خودمان جمع‌آوری کنیم.

19- در یک روز برفی با خانواده آدم برفی بسازیم.

20- گاهی در حوض یا استخر شنا کنیم، البته اگر کنار ماهی‌ها باشد چه بهتر.

21- گاهی از درخت بالا برویم.

22- احساس خود را در باره زیبایی ها به دیگران بگوئیم.

23- گاهی کمی پابرهنه راه برویم!.

24- بدون آن که مقصد خاصی داشته باشیم پیاده روی کنیم.

25- گاهی نیمه شبها از خواب بیدار شویم و از خدا بخاطر نعمتهایش تشکر کنیم

26- در جلوی آینه بایستیم وخودمان را تماشا کنیم.

27- سعی کنیم فقط نشنویم، بلکه به طور فعال گوش کنیم.

28- رنگها را بشناسیم و از آنها لذت ببریم .

29- وقتی از خواب بیدار می‌شویم، زنده بودن را حس کنیم.

30- زیر باران راه برویم.

31- کمتر حرف بزنیم و بیشترگوش کنیم ..

32- قبل از آن که مجبور به رژیم گرفتن بشویم، ورزش کنیم و مراقب تغذیه خود باشیم .

33- چند بازی و سرگرمی مانند شطرنج و... را یاد بگیریم.

34- اگر توانستیم گاهی کنار رودخانه بنشینیم و در سکوت به صدای آب گوش کنیم.

35- هرگز شوخ طبعی خود را از دست ندهیم.

36- احترام به اطرافیان را هرگز فراموش نکنیم.

37- به دنیای شعر و ادبیات نزدیک تر شویم.

38- گاهی از دیدن یک فیلم در کنار همه اعضای خانواده لذت ببریم.

39- تماشای گل و گیاه را به چشمان خود هدیه کنیم.

40- از هر آنچه که داریم خود و دیگران استفاده کنیم ممکن است فردا دیر باشد.


[ دوشنبه 91/3/1 ] [ 10:17 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

بزرگ بیندیشید تا بزرگ شوید !

همواره به خاطر بسپار : ناممکن وجود ندارد .

 دو گروه قادر به تغییر افکارشان نیستند : احمق ها و مردگان !

 اعتراف به ایمان یک انسان در اعمال اوست نه در گفته هایش .

 تنها ذهن های پاک به خرد الهی دست می یابند !

 کسی که می پرسد تا پنج دقیقه احمق است ولی کسی که نمی پرسد برای همیشه احمق است .

 کسی که می بخشد قلب خودش را می شوید و معطر می کند !

بعضی اوقات روباه باش که دام ها را تشخیص دهی و گاهی شیر باش که گرگ ها را بترسانی .

 وقتی در جستجوی خودت باشی ، خداوند را در کنارت احساس می کنی .

 بزرگترین اشتباه ما در این است که پیوسته از اشتباه کردن واهمه داشته باشیم !

 اگر میخی در مسیر حرکت لاستیک ماشین باشد ، باعث پنچر شدن چرخ های آن می گردد ، دو واژه " من " و " مال من " میخ هایی هستند که باعث پنچر شدن چرخ پیشرفت معنوی انسان می گردد  !

 هدف ما باید در زندگی مشخص باشد : آموختن و عشق ورزیدن !

 زیربنای عشق آزادی است . اجبار عشق را پژمرده می کند !

 خداوند در ذهن ساکن نیست ، بلکه در دل حضور دارد ، برای شناخت او از دل کمک بگیر !

 بدون تزکیه و پاک کردن در خود ، تکرار نام خداوند تنها به هدر دادن وقت است !

 اگر تو تجربه ای از عشق نداشته باشی ، آن وقت هیچ تجربه ای از عبادت نخواهی داشت !

 گنج تو در وجود توست ، جای دیگر دنبال آن نباش .

 عشق کیمیاگری است .

 تنها آن چه را که تجربه کرده ای از آن توست !

 به خاطر بسپار : عشق آموختنی است !

 کسانی که ترس را لمس نکرده اند ، شجاعت را نخواهند آموخت !

 یگانگی خود را بپذیر ، نادانی خود را بپذیر ، مسئولیت خود را بپذیر و سپس معجزه را ببین !

 انسان بدون از دست دادن منظره ساحل برای مدتی طولانی ، سرزمین های تازه را کشف نمی کند !

 هر چیزی را که در این جهان از دست بدهی ، معادل یا بهترش را به تو خواهند داد !

 به زندگی پس از مرگ کاری نداشته باش ، دغدغه ات باید حیات پیش از مرگ تو باشد !

بشریت رشد خود را مدیون گروهی انگشت شمار است و نه گروه های بی شمار مردم !

 زندگی هدیه ای حاضر و آماده نیست ، تو وارث همان حیاتی هستی که خود آفریده ای !

 اگر می خواهی با عشق زندگی کنی ، بایستی آن را با دیگران تقسیم کنی


[ دوشنبه 91/3/1 ] [ 10:15 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

 

اولین حافظ قرآن بلوچ :

 مولوی شیخ محمد فرزند دوستین (پدر دکتر اریش)

اولین تفسیر قرآن به زبان بلوچی نوشته شده توسظ :

 قاضی عبدالصمد سربازی

اولین مجله به زبان بلوچی توسط :

 مولانا خیرمحمد ندوی (به نام سوغات)

اولین خواننده بلوچ در رادیو :

 فیض محمد قصرقندی

اولین سرود خوان شاعر :

 کمال خان هوت

اولین بلوچ ایرانی که وارد لندن شد :

 دکتر ملک (از فنوج) . زمان قدیم یادم است که در زاهدان داروخانه ای داشت .

اولین بلوچ که از آفریقا به لندن آمد :

 دادمحمد هوت

اولین نفراتی که وارد نروژ شدند

 (حدودا) صمد مرادیان از ایرانشهر

اولین افرادی که وارد سوئد شدند :

 ملک دهواری و علی دهواری و گزی رئیسی (حدودا یعنی دقیق نیست )

اولین پرفسور ژنتیک بلوچ :

 دکتر شنبه زین الدینی و رضا لاشاری

اولین پزشک زن بلوچ :

 دکتر ماه منیر معروف به فرشته ایزدپناه از کپنهاگ دانمارک

اولین وزیران بلوچ ایرانی :

 دکتر علی رئیسی وزیر بهداشت و درمان کشور عمان

 دکتر محمود رئیسی وزیر اقتصاد و دارایی عمان

زبیده جلال وزیر آموزش و پرورش پاکستان

 فاطمه زین الدینی وزیر کابینه بحرین


[ سه شنبه 91/2/26 ] [ 10:15 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
آرشیو مطالب