بلوچستان | ||||||
اگر حسابی اعصابتان به هم ریخته، موز بخورید. زمانی که دیدید دکمههای لباستان درست بسته نمیشوند، بروید سراغ موز. تحقیقات نشان داده یک موز متوسط 105 کالری و فقط 14 گرم قند دارد. همین مقدار شما را سیر کرده و قند خون را به شکل ملایمی بالا میبرد. در ضمن همین موز 30 درصد ویتامین B6 مورد نیاز روزانه را تامین میکند. این ویتامین باعث میشود مقدار سروتونین تولید شده مغز اندکی افزایش یافته و توان مقابله با شرایط دشوار و اضطرابها را در شما افزایش میدهد. [ یکشنبه 91/3/7 ] [ 10:36 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
استان سیستان و بلوچستان با 187502 کیلومتر مربع ( سیستان 8117 و بلوچستان 179385 ) دومین استان پهناور ایران ، 4/11 درصد از مساحت کل کشور را تشکیل داده و معادل وسعت 5 کشور اروپایی (هلند، بلژیک ، دانمارک ، لوکزامبورگ و ایرلند) می باشد. همچنین بر اساس سرشماری نفوس و مسکن در سال 1385 ، جمعیت استان معادل 2405742 نفر (4/3 درصد جمعیت کل کشور ) بوده که دهمین استان پر جمعیت کشور و برابر با مجموع جمعیت 4 استان ایران ( ایلام ، سمنان ، خراسان جنوبی و کهگیلویه و بویر احمد ) می باشد و با استانهایی چون قم ، قزوین و کرج اصلا از نظر مساحت قابل مقایسه نیست. استان سیستان وبلوچستان با این وسعت و جمعیت بطور بسیار ناهمگونی گسترش دارد بطوری که از شمال تا جنوب از نظر آب وهوایی آنچنان متنوع است که آن را می توان هند کوچک نامید تنوع در پوشش گیاهی، آب وهوا ، زندگی جانوری ، محصولات کشاورزی و صدها وجه تمایز دیگر آن را در ردیف بهترین نقاط خاص اقلیمی در کره زمین قرار داده است تنها یک ویژگی برای اثبات این مطلب زمان در یک فصل از سال چندین محصول کشاورزی متنوع در این استان قابل برداشت است که در هیچ نقطه ای از کره زمین وجود ندارد مثلا: گندم ، جو ، ذرت ، برنج ، مرکبات ، خرما ، انبه ، موز ، پسته ، زعفران ، هندوانه، گوجه ، سبزیجات و ..... در این استان از شمال تا جنوب به دست می آید که حتی در سردترین ماههای سال در بخشهای مرکزی و جنوبی بخش کشاورزی فعال و کاشت گوجه، هندوانه ، موز و .... در جریان است. کافی است اما عدم تقسیم این استان پهناور باعث بروز مسائلی گردیده که قابل هضم نیستند، در حالی که شمال آن متمرکز ، پر جمعیت و برخوردار از امکانات بیشتر خدماتی می باشد و از عوامل توسعه بهتری بر خوردار است؛ قسمت مرکزی و جنوبی آن کم جمعیت ، محرومتر و با امکانات کمتر می باشد. پراکندگی جمعیت و نبود راه های ارتباطی مناسب و کافی سبب شده که امور اداری و سیاسی به علت مسافت طولانی و هزینه گزاف حمل و نقل با مرکز استان و پایتخت کشور با کندی مواجه گشته و اجرای امور عمرانی ، اقتصادی و .... با سختی هایی مواجه باشند و نظارت بر روند امور توسعه ای با دقت کمتر صورت گیرد و انعکاس مشکلات و نیازمندی های به سازمان های ذیربط به کندی و با تاخیر زیادی صورت گیرد ، بودجه تخصیص داده شده کافی نبوده و فعالیت های آبادانی در آنها به واسطه عمق محرومیت ها چشمگیر نباشد، ادارات و سازمان ها به علت گستردگی استان از اقتدار لازم و کافی اجرایی و نظارتی برای انجام وظیفه ، خدمات رسانی ، توسعه متوازن و حل معضلات مختلف برخوردار نیستند، مثلا فاصله دورترین شهرستان ( کنارک ) تا مرکز استان (زاهدان) 750 کیلومتر می باشد که برای رسیدگی به امور و خدمات رسانی با مشکلات عدیده مواجه می باشد و فاصله دورترین نقاط استان یعنی زرآباد (کنارک) تا مرز میلک(زابل) بیش از 1200 کیلومتر فاصله دارد. لذا با نظر به موارد فوق تقسیم استان می تواند مفید واقع گردد. تقسیم استان سیستان و بلوچستان با در نظر گرفتن شرایط گذشته، حال و آینده به حالتهای زیر قابل انجام است: 1- تقسیم به دو استان در شمال (بلوچستان شمالی ) به مرکزیت زاهدان و جنوب (بلوچستان جنوبی) به مرکزیت ایرانشهر ، این تقسیم بندی به علت رشد جمعیت وگستردگی راهکار اساسی و پایداری نیست بلکه موقتی و گذرا است. 2- تقسیم به سه استان بلوچستان شمالی به مرکزیت زاهدان( زاهدان – خاش و میرجاوه) – بلوچستان جنوبی به مرکزیت ایرانشهر (سرباز- دلگان- نیکشهر- چابهار- کنارک- سراوان- زابلی و سیب سوران) و سیستان به مرکزیت زابل ( زابل، زهک و هیرمند)، این طرح با در نظر گرفتن شرایط آینده از جمله ازدیاد جمعیت ، جلوگیری از دوباره کاری و با آینده نگری ارجح تر از طرح قبلی است. 3- تقسیم به چهار استان یکی از راهکاری اساسی و بلندمدت است که توسعه پایدار در همه زمینه ها را به دنبال خواهد داشت ، با توجه به اینکه شکل گیری شهرستانهای جدید در برنامه کاری دولت می باشد در این شرایط چهار استان آینده می توانند از ترکیب زیر برخوردار شوند: - سیستان ( زابل، زهک ، هیرمند ، محمد آباد ) - سرحد ( زاهدان، خاش ، میرجاوه ) - مکران ( ایرانشهر، سرباز ، سراوان ، سیب سوران، مهرستان، دلگان، فنوج ) - ساحلی ( چابهار، کنارک ، نیکشهر ، دشتیاری، قصرقند، راسک ) از ویژگیهای این طرح می توان از برخورداری هر چهار استان از نوار مرزی شرقی برای توسعه تجارت نام برد ، ویژگی دیگر همگونی مسائل اجتماعی هر دسته از شهرستانها می باشد که مناسبات فرهنگی را تقویت خواهد کرد و فرصتهای از دست رفته در خصوص اشتغال و امنیت مرتفع خواهد شد در هر صورت بدیهی است تصمیم نهایی بعد از بررسی کارشناسانه و مطالعات همه جانبه توسط مسئولین ذیربط اتخاذ خواهد شد و چه بسا بخش هایی از شهرستان تابع یک استان به استان دیگر واگذار شود ، نامگذاری استان ها بعد از بررسی وضعیت اقلیمی و فرهنگی با رایزنی مسئولان و نخبگان تعیین گردد، اما در واقع تقسیم استان به چند استان دیگر ، به مثابه یک مسئله حیاتی برای ساکنین این استان و از ضرورت های انکار ناپذیر و از خواسته های اکثر اهالی استان می باشد. با نظر به اینکه یکی از محورهای توسعه ، توسعه ناحیه ای و منطقه ای است ، دیدگاهی وجود دارد که توسعه منطقه ای باید همگام با توسعه ملی مد نظر قرار گیرد و حتی محور توجه از توسعه ملی به توسعه منطقه ای سوق داده شود تا از طریق نیروهای انسانی و سرمایه ای موجود در منطقه ، زمینه تحرک و پویایی نیروی انسانی و گردش سرمایه افزایش یافته و به تدریج دولت مرکزی سهم دخالت مستقیم خود را در توسعه نواحی و مناطق کاهش داده و به جای درگیر شدن با طرح های منطقه ای به سمت برنامه ریزی کلان ملی که سهم توسعه و فعالیت های منطقه ای به وضوح مشخص شده باشد روی آورد ، مدیریت امور مختلف را با اعتماد سازی و استفاده از نیروهای شایسته و توانمند به آنها واگذار کند تا همه نسبت به جامعه ادای دین نمایند و خود را شهروند درجه یک بدانند. در حال حاضر با توجه به حجم و گستردگی شهر زاهدان ، بیشترین التفات در سطح استان از نظر بودجه و تسهیلات به این شهر معطوف شده و همه امکانات رفاهی ، بهداشتی ، آموزشی و .... در این شهر مهیا گردیده و این امر موجب کوچ شهروندان ساکن در دیگر شهرها به مرکز استان و در نتیجه رشد بی رویه جمعبت و بروز عوارض دیگر گردیده است و ادامه این روند آن را به یک کلان شهر تبدیل خواهد کرد که از نظر جامعه شناسان مدیریت کلان شهرها با مشکلات خاصی مواجه خواهد شد و تبعات آن به بقیه نقاط تسری خواهد یافت و این توسعه نامتوازن شهر زاهدان به گونه ای رقم خورده که دیگر امکان برنامه ریزی صحیح برای توسعه سایر شهرهای استان ، بودجه بندی عادلانه و منصفانه ، نظارت برفعالیت های جاری و عمرانی و هدایت صحیح پروژه های گوناگون کاهش یافته و مدیران استانی بیشتر وقت و اعتبار مالی را باید صرف شهر یک میلیونی زاهدان نمایند. لذا حفظ وضع موجود ، عامل مهمی در عقب ماندگی شهرهای سیستان و بلوچستان نسبت به شهرهای استان های مجاور شده است لذا شکل جغرافیایی استان از نظر تقسیمات کشوری باید به صورتی تغییر یابد که بتواند با اتکا به درآمد های اقتصادی خود فرآیند توسعه را عملی سازد چون موقعیت استراتژیک این استان در همسایگی دو کشور خارجی با 900 کیلومتر مرز خشکی و داشتن 300 کیلومتر مرز آبی از مولفه های مهم برای توسعه است. اینک اشاره کوتاهی به برخی از ثمرات تقسیم استان سیستان و بلوچستان می نمائیم: 1- افزایش اختیارات و اقتدار ادارات و سازمان ها و کار آیی بیشتر آنها برای کیفی سازی امور توسعه ای 2- امکان تماس مستقیم و بدون واسطه با پایتخت کشور و دسترسی به وزارتخانه ها و سازمان های ذیربط دولتی و در نتیجه انعکاس سریع مشکلات و نیازمندی های استان به مرکز و دریافت سریع دستورات و کمک های دولتی برای حل معضلات منطقه 3- امکان دریافت بودجه بیشتر در حد سهم یک استان مستقل و امکان فعالیت گسترده در توسعه و آبادانی و رفع محرومیت 4- بهبود امور عمرانی ، تامین وسایل رفاهی جامعه و امکانات آموزشی و فرهنگی در سطح بالاتر 5- با استانی شدن منطقه ارزش ملکی ترفیع یافته و بازار املاک و مستغلات پر رونق و به توسعه و آبادانی منطقه افزوده خواهد شد 6- با توجه به حادثه خیز بودن منطقه ، کنترل بیشتر و وسیع تری در مقابل بلایای طبیعی به عمل خواهد آمد (زیرا در قرن حاضر چندین بار در منطقه حوادث طبیعی رخ داده و هر دفعه نیز خسارات و تلفات عظیمی به بارآورده که بیشترین سبب آن بافت سنتی روستاها و شهرها و همچنین نبود زیر ساخت های اساسی می باشد) 7- در صورت تعدد استانها بالطبع راه های ارتباطی و مواصلاتی گسترش یافته و سبب توسعه بیشتر منطقه، فراوانی مایحتاج عمومی و کاهش قیمت ها می شود و در صورت بروز حوادث طبیعی ناگوار،کمک رسانی و امدادگری سریعتر و آسانتر صورت خواهد گرفت 8- با تاسیس و گسترش شعبات بانکی و امکانات دیگر نظیر افزایش اعتبارات مالی ، صنایع ، تجارت و کشاورزی در منطقه گسترش و رونق بیشتری خواهد یافت 9- ایجاد سد ، اسکله و شبکه راه آهن باعث محرومیت زدایی ، توسعه صنعت ، کشاورزی و عمران منطقه خواهد شد 10- استانی شدن منطقه توجه بیشتری را به مسائل جامعه روستایی و عشایری معطوف نموده ، مشکلات آنها بهتر حل شده و باعث رونق اقتصادی و رفاه آنان خواهد بود. 11- کاهش بعد مسافت بین شهرها با یکدیگر و با مرکز استان و تسهیل در ارتباطات و برخورداری از خدمات بیشتر برای شهروندان 12- ماندگاری جمعیت در شهرها و روستاها به واسطه توسعه متوازن و برخورداری از عدالت در ابعاد مختلف 13- رضایت مندی عامه از نظام جمهوری اسلامی به دلیل خدمات رسانی بیشتر و رفع محرومیت 14 - ایجاد امکانات شغلی بیشتر و توسعه پایدار 15 – کم رنگ شدن حساسیتهای قومی ، مذهبی و منطقه ای از یک طرف و تقویت همبستگی ملی و وحدت اسلامی 16 – رفع تبعیض و نابرابری اجتماعی ، اقتصادی ، آموزشی ، بهداشتی و خلاصه برقراری عدالت برای همه ملت در اقصی نقاط 17 – توسعه مبادلات مرزی و رونق تجارت و در نتیجه کاهش قاچاق کالا و ایجاد اشتغال منابع : * جغرافیای استان سیستان و بلوچستان ، سازمان پژوهش وزارت آموزش و پرورش * خبر نامه انجمن آمار ایران- سال پانزدهم – بهار 86 * سایت مرکز آمار ایران [ یکشنبه 91/3/7 ] [ 10:18 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
هنگامیکه خورشید اسلام در مکه طلوع کرد و در مدینه پرتو افکند سپس بر تمام شبه جزیره عربستان تابیدن گرفت . رسول اعظم (ص) از یاران با وفای خویش خواست تا این چشمة آب حیات را به سر تا سر جهان برسانند و جهانیان را از آن سیراب سازند . صحابه برای تحقق این هدف برخاسته و تا آخرین رمق حیات خویش ، تلاش و مبارزه نمودند . شهرها و ممالک بزرگ ، یکی پس از دیگری به دست توانمند مسلمانان گشوده می شد و قوانین عدل اسلامی در آنها به اجرا گذاشته می شد تا اینکه خلافت خلیفه دوم حضرت عمر رضی الله عنه فرا رسید . از جمله ممالکی که می بایست تحت سیطرة اسلام در بیاید ایران بود ... سپاه اسلام در جبهه های مختلف بر سپاه تا دندان مسلح ایران تاختند تا پیروز گشتند . لشکر ایران تاب مقاومت در برابر سپاهیان اسلام را نداشت و زیر سم اسب های صحابه تار و مار شد . مدائن فتح گشت و بسیاری از شاهزادگان اسیر شدند و پرچم پر افتخار اسلام بر فراز آن افراشته شد . در زمان خلافت حضرت عمر قسمت اعظم ایران فتح شد و حضرت عثمان در ادامه فتوحات ایران ، ایالت کرمان را فتح کرد . [ شنبه 91/3/6 ] [ 9:8 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
هر قوم و ملتی از قدیم الایام ماههای مخصوص به خود را داشتهاند و قوم بلوچ نیز یکی از این اقوام است که ماههای مخصوص به خود را دارد و اینکه تعدادی از ماههای آن مشابه زبان فارسی است دلیل بر اقتباس آنها از فارسی نیست، چرا که این دو قوم هر دو ریشه آریایی دارند و اشتراک واژگان و کلمات در این دو قوم مشتق از زبان پهلوی است که زبان مشترک ایرانیها بوده است. [ چهارشنبه 91/3/3 ] [ 9:39 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
بلوچستان با قدمت پنج هزار سال دارای اداب و رسوم خاصی هست . همه اقوام اریایی دارای رسم و رسومات خاصی هستند بلوچستان قبل از اسلام بنا بر روایاتی بلوچ ها پیش از اسلام پیرو مذهب زرتشت بودند ، ولی از سال 24 هـ.ق که در زمان ظهور اسلام و حمله اعراب به دین اسلام گرویدند.، مردم بلوچستان به دین اسلام گرویده و همگی مذهب تسنن حنفی دارند ، به استثنای تعداد کمی شیعه که در بزمان و دلگان سکونت دارند. در مورد پراکندگی سکونت بلوچ ها باید گفت بلوچستان به طور کلی بین ایران ، پاکستان و افغانستان تقسیم شده است مکا در کتیبه های داریوش هخامنشی مکا قومی غیر پارس بودند و چهاردهمین ساتراپی هخامنشی به شمار می امدند. مکاها یا همان بلوچها در مکانی به اسم مکران که همان بلوچستان هست می زیستند. مادها و مکاهاوسکاهاو... اقوام غیر پارس اما اریایی بودند . واژه بلوچ و معنای ان از دیدگاه مورخان بیشترینة باشندگان بلوچستان بلوچ ها هستند. هرتسفلد نام بلوچ را برگرفته از رویة مادی واژة « برازاـ واچیا » BRAZA- VACHIYA ( فریاد بلند) که در زبان پارسی باستان نیز بدین گونه است، می داند و مُکلِر آن را برگرفته از واژة گدروسیا GEDROSIA در زبان یونانی کهن بلیو نام بلوچ را برگرفته از واژة « بالااِچا »BALAECH A دانسته و گیلبرتسن آن را برآمده از واژة سانسکریت « مالِچا » MALECHA به معنی دون دین می داند جعفری واژة بلوچ را برآمده از به هم پیوستن دو واژة « پّهل » ( پهلوان ) فارسی و « اوچ » ( بلند ) سنسکریت به معنی پهلوان بُرز و بلند بالا دانسته و نوشته که جت ها که در زمان ساسانیان به بلوچستان آمدند و باشندة این دیار شدند آن گاه که تازه از راه رسیدگانی بلند بالاتر از خود را دیدند آنان را بلوچ نامیدند راولینسن نام بلوچ را دگرگون گشتة نام بلوص شاه بابل دانسته و سایکس می نویسد که این گروه چون در سرزمین کوسان در خاور کرمان می زیستند کوسی و کوشی نامیده شدند و کوش و بلوص پس تر به گونة کوچ و بلوچ در آمد. در برهان قاطع بلوچ « تاج خروس » دانسته شده و اعتمادالسلطنه در مراه البلدان نوشته که چون مردم بلوچ لخت به دنیا آمدند و توان پوشاندن خود را نداشتند به بّلُخت شهره شدند و بّلُخت پس تر به رویة بلوچ در آمد. از آن چه که آمد در می یابیم که بلوچ ها باشندگان بلوچستان امروز نبوده اند و به گمان پیرامون سال های پسین دوران فرمانروایی ساسانیان و سده های آغازین اسلامی پا بر این دیار نهاده اند. از آن روست که باید ریشة نژادی آنان را جُست و سرزمینی را که آنان از آن به راه افتاده و به سرزمین امروزی خود آمده اند یافت. بلوچ ها کیستند؟ مردمشناسان از نگاه اندام، اندازة جمجمه، گونه و رنگ چشم و مو آنان را هندوایرانی می دانند. ایوانف ریشه و تبار بلوچ ها را ایرانی می داند اما نه به گونة ایرانی های خاوری و کُردها و کرزن بر پایة برآیند پژوهش زبانشناسان زبان بلوچ ها را از شاخة ایرانی زبان های هندواروپایی دانسته است. زبان بلوچی از گروه زبان های ایرانی باختری است و با زبان ایرانی میانه و پارتی خویشاوند است. خویشاوندی بلوچی با زبان های شمال باختری ایران می تواند راهی برای یافتن خاستگاه آنان باشد. گیلان خواستگاه کوچ و بلوچ بلوچ ها و کوچ ها چگونه در کوهستان های کرمان پدیدار شدند؟ در فتوح البلدان بلاذری و تاریخ طبری که در سده های دوم و سوم نگاشته شده اند به هنگام نگاشتن رویدادهای کرمان یادی از کوچ و بلوچ ها نمی رود. پس بی گمان آنان در آن زمان در کرمان نمی زیسته اند. کجا بوده اند؟ برخی در این تلاشند که آنان را باشندة شمال خاوری ایران در مرز شمالی خراسان بدانند و می گویند که آنان در برابر تازش هیاطله از سرزمین و زیستگاه خود گریخته و رو به جنوب نهاده اند و با تازش مغولان و تیمور به بلوچستان امروز آمده اند، که نمی تواند راستینه ای در تاریخ باشد. بی گمان راه کوچ آنان از شمال باختری ایران به جنوب خاوری بوده است. تاریخنگار بلوچ جعفری می نویسد که بلوچ ها از دو راه راهی جنوب خاوری شده اند یکی راهی که از حلب در سوریه می آمد و دیگر راهی از کوهستان البرز. سخن من بر سر راه دوم است. پژوهشگران بسیاری بلوچ را از باشندگان سرزمینی در جنوب باختری دریای خزر دانسته اند. دیمتری الکساندروف تاریخنگار روس می نویسد کوچ ها در دو سوی سپیدرود در گیلان می زیستند و بلوچ در کوهستان و درکنارشان میان بلندی های البرز باختری و بلندی های جنوبی کوه های تالش. تاریخنگار آذربایجانی مدداف نوشته است تالش ها در جنوب سرزمینشان همسایگانی داشتند که بعدها نام بلوچ بر خود گرفتند وی به گونه ای بر آن است که بگوید بلوچ ها نیز شاخه ای از کادوس ها، باشندگان کوه های گیلان در دوسوی سپیدرود و کوه های تالش که گالش ها و تالش های امروز بازماندگان آنانند، بوده اند. هنوز در میان تالش ها ضرب المثلی هست که می گوید « بلوچ مرز نمی شناسد» و شاید این از آن رو باشد که به گاه همسایگیشان بارها مورد تازش بلوچ ها بوده اند. ضرب المثل دیگری میان تالش هاست بدین گونه که « آرام آواز نخوان بلوچی بخوان » یعنی بلوچ با آوای بلند آواز می خواند. هیچ نشانی بر زیستن بلوچ ها در هزار سال پسین در کوهستان های باختر سپیدرود در مرز میان استان های گیلان و زنجان و آذربایجان خاوری نیست و بی گمان این ضرب المثل ها نشانی بر همسایگی آنان در روزگاران بسیار دور دارد. اگر کوچ را بدانگونه که امروز در گیلکی کوچک معنی دارد کوچک بپنداریم در برابر آن بلوچ در زبان مردم کوه نشین گیلان معنی تنومندی دارد مانند « بلوچه گو » که به معنی گاو تنومند است و براین پایه می توان پنداشت که بلوچ های باشندة آن زمان گیلان تنمومند بوده اند و کوچ ریز اندام. ضرب المثلی در گیلکی هست بدین گونه که « بلوچ دونه او جور جورون چه خبره » یعنی بلوچ می داند که آن بالا بالاها چه خبر است که نشان بر بلندی اندام یا برکوه نشینی بلوچ دارد و ضرب المثل « بلوچی سپر نِخّی » یعنی لوچ سپر نمی خواهد که شاید نشان بر پردلی بلوچ در جنگ داشته باشد هنوز در میان بلوچ ها برای نام بردن از گروه های گوناگون مردم پسوند « زای » به کار می رود که همسان واژة « زّی » گیلکی به معنی فرزند و زاده است و زای بلوچی نیز همین معنی را دارد.
[ دوشنبه 91/3/1 ] [ 10:30 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
[ دوشنبه 91/3/1 ] [ 10:20 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی. [ دوشنبه 91/3/1 ] [ 10:18 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
[ دوشنبه 91/3/1 ] [ 10:17 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
[ دوشنبه 91/3/1 ] [ 10:15 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
اولین حافظ قرآن بلوچ : مولوی شیخ محمد فرزند دوستین (پدر دکتر اریش) اولین تفسیر قرآن به زبان بلوچی نوشته شده توسظ : قاضی عبدالصمد سربازی اولین مجله به زبان بلوچی توسط : مولانا خیرمحمد ندوی (به نام سوغات) اولین خواننده بلوچ در رادیو : فیض محمد قصرقندی اولین سرود خوان شاعر : کمال خان هوت اولین بلوچ ایرانی که وارد لندن شد : دکتر ملک (از فنوج) . زمان قدیم یادم است که در زاهدان داروخانه ای داشت . اولین بلوچ که از آفریقا به لندن آمد : دادمحمد هوت اولین نفراتی که وارد نروژ شدند (حدودا) صمد مرادیان از ایرانشهر اولین افرادی که وارد سوئد شدند : ملک دهواری و علی دهواری و گزی رئیسی (حدودا یعنی دقیق نیست ) اولین پرفسور ژنتیک بلوچ : دکتر شنبه زین الدینی و رضا لاشاری اولین پزشک زن بلوچ : دکتر ماه منیر معروف به فرشته ایزدپناه از کپنهاگ دانمارک اولین وزیران بلوچ ایرانی : دکتر علی رئیسی وزیر بهداشت و درمان کشور عمان دکتر محمود رئیسی وزیر اقتصاد و دارایی عمان زبیده جلال وزیر آموزش و پرورش پاکستان فاطمه زین الدینی وزیر کابینه بحرین [ سه شنبه 91/2/26 ] [ 10:15 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
|