سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بلوچستان
نویسندگان
لینک دوستان

ناهوک یکی از دهستانهای شهرستان سراوان استان سیستان و بلوچستان ایران است. این دهستان در بخش مرکزی شامل دو روستای کوچک‌تر به نام های «کوپک» در قسمت جنوبی و «کوشکوک» در بخش شمالی است که در میان این دو روستا باغها و نخیلات قرار دارند و جوی آبی از میان باغات از سمت غرب به شرق روستا تا زمینهای کشاورزی جریان دارد. این روستا در میان دره‌ای قرار گرفته که در قسمت مرکزی دره رودخانه فصلی نسبتاً بزرگی قرار داردو به هنگام بارندگی پر از آب می‌شود و منازل مسکونی و زمینهای کشاورزی و باغات در کوهپایه قرار گرفته اند و جمعیتی در حدود 6500 نفر ودارای آب وهوای گرم و خشک می باشد .این روستا از خوش آب و ها ترین روستا های سراوان است و مسافران زیادی به خصوص در فصل تابستان از این روستا بازدید می‌کنند.
آثار باستانی روستای ناهوک


از آثار باستانی روستای ناهوک می توان به قلعه ناهوک و مسجد قلعه و سنگ نگاره های دره نگاران ناهوک می توان نام برد . که سنگ نگاره های دره نگاران در زیر به تفصیل توضیح داده شده است .

سنگ نگاره های ناهوک


سنگ نگاره‌های دره نگاران ناهوک شهرستان سراوان یادگار هزاره‌های پیش از تاریخ است.

"نگاران" همان گونه که از نام آن پیداست برگرفته از نگارگری‌های اصیل و تحسین برانگیز نگارگرهای دوران‌های گذشته خصوصا پیش از تاریخ است .

دره نگاران ناهوک سراوان رادر واقع باید یک نگارخانه‌از نگاران هزاره‌های گذشته این منطقه دانست .

در این محل انبوهی از نقوش اصیل و قابل مطالعه وجود دارد که با توجه به منطقه نسبتا محدود آن با دارا بودن چندین هزار نقش و نگار باید آن را بزرگترین مجموعه سنگ نگاره شناخته شده در ایران محسوب کرد.

به عقیده کارشناسان با اندکی تامل به مجموعه نقوش دره نگاران می‌توان دریافت که مهاجران ومهاجمان درهزاره قبل از میلاد مسیح به این سرزمین وارد شده‌اند.

نقوش دره نگاران که اکثرا نقوش انسانی و حیوانی هستند به سه دوره قدیم ،میانه و جدید تقسیم می‌شوند که دروه قدیم به حدود هزاره‌های چهارم تا هشتم برمی گردد.

اهالی روستای ناهوک سراوان از نقوشی که بر سینه این صخره نقش بسته به نام "سنگ پیر گوران" یاد می‌کنند و اعتقاد دارند این نقوش را غیر مسلمانان (زرتشتی) در این محل حک کردند.

سالخوردگان و پیرمردها و کماشان روستا ی ناهوک که از انها سوال میکردم چنین می گفتند که پدران آنها این نقوش را دیده و از آن یاد کردند و در هر صورت قدمت این نقوش را به گذشته‌های بسیار دور نسبت می‌دهند.

و این نقش ها انسانی به صورت ملبس یا برهنه و نقوش حیوانی مانند اسب، خر وحشی، مار،گاو، سگ ،روباه و غیره را می‌توان مشاهده کرد.

روستای ناهوک در 35کیلومتری شهرستان سراوان واقع شده‌است و مردمی مذهبی و متدین و با فرهنگ هستند و روستای با آب تمیز و کشاورزان عالی در منطقه وجاهای نفریخی و سیاحتی این روستا را دو چندان کرده است که وجود منابع غنی این منطقه را تبدیل به سبز و خرم‌ترین مناطق و از قطب‌های کشاورزی در شهرستان سراوان می گویند و روز به روز در حال ترقی می باشد.

 

طبق اسناد تاریخی در قدیم نام ناهوک ، نصرت آباد بوده و به دلایلی که نمی دونم چیست تغیر اسم داده شده و به ناهوک امروز شده است دراین روستا قوم های با شهرت نصرت زهی و ندرت زهی و نصرتی و نصرت و ارباب و دهقان زهی و ملازهی و غیره نام برد و مردمی کشاورز و متدین و مذهبی دارد که جوانان با فرهنگ و تحصیل کرده نیز در این روستا یادشده است. و منطقه سردشت که

میانه ای از اعتدال طبیعت است در روستای ناهوک واقع است که دارای دیدنیهای زیبای همچون سیکندر و چاه واجه و دروازه دلینوک و معروفت تر از همه آبشار چوتین گون نام برد.

 

نگاران چیست؟

نگاران مجموعه از سنگ نوشته ها وکتیبه های به زبان تصویر است که در دنیا بی نظیرند . این مجموعه به عنوان بزرگترین مجموعه نوشته های باستانی در خاورمیانه و در تمدن شرق محسوب می شود. بر اساس اعلام نظر کارشناسان باستان شناس سیر تاریخی این سنگ نوشته ها از پیش از تاریخ تا زمان ساسانیان است. جالب است بدانید این مجموعه حتی در آثار باستانی استان ثبت نگردیده است اما شهرت جهانی دارد.

با توجه به مطالعات محدود صورت گرفته در دره نگاران این سنگ نوشته های موجود در جهان منحصر به فرد اعلام شده اند.و ما و مردم ناهوک تلاش می کنیم این سنگ نگاره های در جهان به ثبت برسند تا سیاستمدارن و افراد سیاحتی از این منطقه دیدن کنند بنابراین باید تلاش کنیم اول این سنگ نگاره ها در جهان به رخ همه کشیده شوند تا مردم به دیدن این سنگ های جالب که روی قسمتی از روی کوه هک شده اند دیدن کنند این سنگ نگاره ها از موقعی که اقای واحدی ازگروه صبح ایران که چند سال قبل در تلویزیون بودند و امروز هم هستند به این منطقه برای جمع آوری خبر رفته بودند شهرت بیشتر یافت و امروزه بعد از ایشان کسی به دیدن این منطقه یا خبر یا گروه تلویزیونی برای برنامه هایش به این منطقه نیامده اندباید دولت به خصوص میراث فرهنگی یک فکری برای این منطقه بکند و گرنه روز به روز این سنگ نگاره رو به نابودی هستند و اقای مهندس بزرگزاده در حال مستندی هستند درباره این سنگ نگاره ها کی نمی دونم اماده هست یا نه ؟

 

نگاران کجاست؟

نگاران دره ای است زیبا اما با محیط کویری که در گذشته سرسبز و شکارگاهی عظیم بوده است . این دره زیبا در کوه های سردشت ناحیه ناهوک شهرستان سراوان قرار داردو در این منطقه جاهای تفریحی زیادی وجود دارد که می توان چند تا از معروف ترین انها سیکندر" چاه واجه" و ابشار چوتین گون" نام برد .

نگار در نگاران حکایت فرهنگ است فرهنگی به استواری تاریخ و تمدنی درخشنده و تابناک ، نگار در نگاران مجموعه ای است از تلاش مردمان بلوچ برای بودن وماندن.


از مهمترین مناطق شهرستان سراوان که در آن از اینگونه سنگ نـگاره ها شناسایی شده، می توان به کوه مهرگان ،دره کندیک ، دره شیر و پلنگان دره دار ، دره درو ، دره هلی ، کوه تونان سب و سوران و نقاشی های صخره ای پیرگوران ، روستای ناهوک سنگ نگاره های سر دشت ناهوک ، دره نگاران و گشت اشاره کرد.
نقوش این سنگ نگاره به ادوار مختلف زندگی بشر از حدود 10هزار سال قبل تا دوران معاصر تعلق دارد که ایجاد برخی نقوش جدید باعث محو نقوش قدیمی تر شده است.
به درستی با این همه عظمت می توان نگاران را بزرگترین مجموعه معرفی و شناخته شده سنگ نگاره درایران معرفی کرد که در واقع نگار خانه ای زیبا و جالب توجه از نگار گران هزاران سال گذشته را در معرض دید علاقه مندان قرار داده است.
تعطیلات نوروزی فرصت مناسبی است تا گردشگران با مشاهده این مناظر بدیع، از تاریخ و عظمت زیبایی های این گوشه از ایران زمین دیدن کنند.

 


[ شنبه 93/2/27 ] [ 9:57 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

چون همواره مردم غیور بلوچستان ظلم و جور حکام و سلاطین ستمگر زمانه را بر نمی تابیدند و در مقابل آنان قدعلم می کردند، این خطه از ایران زمین همواره کانون توجه اربابان قدرت بوده ومدام مورد تاخت و تاز آنان قرار گرفته است که مردم بی گناه و بی دفاع را به خاک و خون کشیده ودستگاههای ظلم و جور آنان چیزی جز خرابی و بدبختی برای این منطقه به ارمغان نداشته اند.

به دلیل مجموعه این عوامل همواره مهر محرومیت بر پیشانی آن حک بوده و در نتیجه آن تاریخ بلوچستان وقوم بلوچ درابهام باقی مانده است و اندک نوشته هایی هم که از بیگانگان به جا مانده به دلیل سیاستهای خاص استعمارگران مغرضانه، دور از واقعیت و غیر تحقیقی هستند. نوشته های نویسندگان داخلی نیز بسیار سطحی، مختصر و ناچیزند. در مقاله حاضر قصدداریم چهره ای مختصر از بلوچ و بلوچستان را ارائه دهیم.

سرزمین بلوچستان با مساحتی در حدود 175000 کیلومتر مربع در جنوب شرقی ایران واقع و بین دو عرض جغرافیایی 25 الی 32 درجه عرض شمالی و 58 الی 70 درجه طول شرقی از نصف النهار گرینویچ گسترده شده است. از شمال به سیستان و افغانستان، از شرق به پاکستان، از جنوب به دریای عمان و از غرب به کرمان محدود است. برای بیان ملموس تر وسعت بلوچستان، قابل ذکر است که فاصله شهر زاهدان در شمال آن تا چابهار در جنوب 705 کیلومتر و عرض آن از کوهک تا افق های شرقی جازموریان 590 کیلومتر است. شامل شهرستان های زاهدان، خاش، سراوان، ایرانشهر، سرباز، نیک شهر و چابهار است.

علیرغم وجود تفاوت هایی در جغرافیای طبیعی بلوچستان به طور کلی سرزمینی خشک و لم یزرع است، سرزمینی گرم و درجه حرارت متوسط آن 40 درجه سانتیگراد است. میزان بارش در آن کم و تنها منابع آب آن قنات ها و کاریزهایی هستند که از آب زیرزمینی تغذیه می شوند و در نتیجه این شرایط طبیعی میزان پراکندگی جمعیت در آن بالا ومناطق مسکونی در فاصله های طولانی از یکدیگر قرار دارند. به لحاظ آب و هوای گرمسیری بیشتر درختان آن خرما و مرکباتند وچون آب و هوای این منطقه شباهتی بسیار نزدیک به آب و هوای هندوستان دارد و درختانی چون انبه، نارگیل، موز، انجیر و تمبر هندی، خربزه درختی و... در بلوچستان پرورش می یابند و استعداد طبیعی خاص این منطقه به آن هندوستان کوچک می گویند.

سابقه تاریخی این سرزمین بسیار زیاد است و قدمت آن را بین 8000 تا 10000 هزار سال می دانند و بر پایه کتیبه ها و کتب قدیمی، بلوچ و بلوچستان پیش از اسلام وجود داشته است به گونه ای که در کتاب دینی یهودیان - تورات - از بلوس پسر کوس نام برده شده است، محققان نیز بلوچ را فارسی شده کلمه بلوس می دانند. به نقل از کتاب تاریخ ماد، بلوچستان درعهد مادها زمان سلطنت آستیاک «اشتوویگو» سال های 549 تا 584 یا 550 تا 585 قبل ازمیلاد مسیح یکی از ساتراپی ها «والی نشین یا استان» شرقی دولت به نام سرزمین پارکانیان یاد شده است. در کتیبه های میخی داریوش بزرگ در بیستون و تخت جمشید سرزمینی که امروز بلوچستان نام دارد به اسم ماکا یا مکه یاد شده و استان چهار دهم بوده است. به این سرزمین در زمان ساسانیان کوسون می گفتند. هردوت نیز آن را مکیا یا میکیان خوانده است. در کتیبه های ماگان جزو شهربانی هفدهم داریوش بوده است. مورخ اسکندر مقدونی بلوچستان را «ژدرزیا» ثبت کرده است. مارکوپولو نیز از بلوچستان با عنوان «‌کسمکوران» یاد می کند. اما قرن ها سرزمین کنونی بلوچستان «مکران» نامیده می شده و جهانگردان عرب نیز از آن به نام مکران یاد کرده‌اند. در مورد نژاد بلوچ نیز آنچه مورد توافق اکثر نویسندگان و جامعه شناسان است، نژاد آریایی مردم بلوچ است و به سبب موقعیت جغرافیایی منطقه، قوم بلوچ نژاد خود را به خوبی حفظ کرده است. کمیسیون ملی یونسکو درباره نژاد بلوچ می گوید : «بدون شک قوم بلوچ از همین اقوام آریایی جدا شده و پس از گذشتن از مناطق شمالی به جنوب آمده اند و قرابت زبان بلوچی با زبان باستانی موید این تصور است». دکتر ایرج افشار در بلوچستان وتمدن دیرینه آن می نویسد: «قوم بلوچ ایرانی نژاد و همانند کرد، تاجیک و سیستانی شعبه ای از نژاد آریایی هستند». پروفسور سرهانری راولینسون در تحقیقات خود بلوچ راتیره ای از اقوام آریایی دانسته است. اکثر پژوهشگران ایرانی و خارجی معتقدند که نژاد ایرانی خاصه نژاد بلوچ از زیباترین نژادهاست وبه قول اوژن او بن فرانسوی در سلسله جبال غربی و جنوبی کردها، لرها و بلوچ ها از نژاد خالص ایرانی می باشند که کاملاً دست نخورده مانده اند. کلنل دیمز از طریق علمی عنوان می کند که دانشمندان جمجمه بلوچ را از نوع پهن سران ایرانی می دانند، حال آنکه جمجمه عرب و هندی از نوع دراز سران است، او ادامه می دهد اگر خصوصیات مغزی و جسمی بلوچ را در نظر بگیریم بایداو را ایرانی نژاد و مانند تاجیکان و دیگر مردمان فلات ایران بدانیم. عطاء الله مینگل از رهبران سیاسی بلوچستان پاکستان می گوید : «ما همانند کردها آریایی هستیم ! ما سامی نیستیم! اگر از زبان بلوچی چنانکه آنها ( اعراب ) می خواهند دست بکشیم، چگونه می توانیم خود را بلوچ بنامیم؟! ما نمی توانیم زبان و هویت خود را رها کنیم» .

در مورد اخلاق و عادات بلوچ ها نیز سعید نیکبختی می نویسد: «بلوچ ها مردمی هستند رشید، غیرتمند، شجاع، درستکار، امانتدار، نترس، خوش قول، مهمان نواز، ناموس دار، جنگجو، بامهارت در جنگ، انتقام جو و کینه به دل به نحوی که اگر با بلوچ با صداقت رفتار شود، صادق است و اگر به او نارو زده شود، تا جبران مافات هرگز دست بردار نیست» . دکتر افشار می نویسد : «بلوچ انسانی آزاده، میهمان نواز، راستگوی، ناموس پرست، دلیر، سخت کوش، و جنگجو است» . دکتر حسین برهانی می نویسد: «بلوچ مردمی اصیل، مهمان نواز، پرتلاش، پرتحمل، سخت کوش، ساده دل، صادق و پرمحبت است». قاضی عبدالصمد سربازی معتقد است : «بلوچ ها علاوه بر شجاعت دارای خصائل ممتاز اخلاقی دیگری نیز هستند که به برکت اسلام در وجود آنها تبلور یافته است. این خصائل عبارتند از: 1- وفای به عهد و در این کار بسیار پایبندند 2- صداقت و یکرنگی 3- وفاداری 4- غریب نوازی و یتیم پروری 5- حفاظت از پناهنده و در خطر انداختن خویش برای پاسداری از وی 6- به آب و آتش زدن خویش برای حفظ ناموس و غیرت». درمعجم البلدان آمده است : «مردم این ناحیت قومی ایرانی، صحرا نشین، دلیر و ساکن بلوچستان که طوایف خارجی کمتر در آن ناحیه نفوذ کرده اند و ایشان همیشه در برابر بیگانگان مقاومت نموده اند، آنان دارای لهجه ای خاص که به بلوچی معروف است هستند». ابن حوقل درصوره الارض نوشته است : «بلوص ها مکنتشان بیشتر از مردمان کوه قفص است و آدابشان نیز بهتر می باشد، در زیر چادر می نشینند وچادرهایشان از پشم ( موی ) بز است، مثل همسایه های خود عادت به نهب و غارت ندارند و هرگز با همسایگان خود در عالم جنگ و کارزار نیستند، بلوص معرب بلوچ است و بلوچ ساکن بلوچستان است». در حدودالعالم نیز آمده است : «بلوچ ها طایفه ای باشند چون اکراد و آنان را بلادی و سیع میان فارس و کرمان در سفح جبال قفص و آنان را شوکت و قوّت و عدد بسیار است. قوم قفص که طایفه ای دیگرند با همه قوت از هیچکس جز بلوچ بیم ندارند و بلوچ ها صاحبان نعمت و چادرهای مؤیین باشند و مردمان از بلوچ ایمنند، راه نزنند و مردم نکشند و اذیت آنان به کس نرسد و بر خلاف قفص». در عهد کیانیان و سلطنت کیخسرو فردوسی در شاهنامه مردان بلوچ را به شجاعت و جنگجویی ستوده است.

سپاهی ز گردان کوچ و بلوچ

سگالیده جنگ مانند قوچ

 

که کس در جهان پشت ایشان ندید

برهنه یک انگشت ایشان ندید

 

سپهدارشان بود رزم آزمای

کزو بود گاه و نکویی بجای

 

درفشی برآورده پیکر پلنگ

همی از درفشش بیازید جنگ

در مورد زبان بلوچی باید گفت که ریشه زبان بلوچی همانند کردی محل اختلاف نیست و تحت عنوان شاخه ای از شعبه فارسی گروه ایرانی خانواده زبان های هند و اروپایی طبقه بندی شده است. جان محمد نویسنده بلوچ پاکستانی، بلوچی را شاخه ای فرعی از شاخه فارسی زبان های ایرانی می‌داند. با این حال بلوچی با فارسی کهن پیش از اسلام ( پهلوی، اوستایی، مادی‌) رایج در دوران مادها، هخامنشیان و ساسانیان نزدیکی بیشتری دارد، به همین دلیل در زبان بلوچی می توان واژه های فارسی کهن بیشتری پیدا کرد تا در زبان فارسی کنونی. امیر توکل کامبوزیا محقق کرد تبار ایرانی نوشته است: «‌اگر شما فرهنگ زبان پهلوی را در مقابل یک فرد بلوچ بگشایید و لغاتی از هر صفحه آن پیدا کرده و به او بگویید، او خواهد گفت: آقا زبان پهلوی یعنی زبان بلوچی». بلوچی گویش هایی مختلف دارد که زبان شناسان دو گویش مهم آن یعنی بلوچی شرقی و بلوچی غربی را پذیرفته اند. گویش شرقی در بخش شرقی پاکستان و گویش غربی در پاکستان غربی، ایران، ترکمنستان و شیخ نشین های عرب خلیج فارس رایج است. بلوچی غربی با واژه های فارسی بسیار آمیخته است و بنابراین تا حدی با گویش شرقی مناطق کوهستانی شرق بلوچستان تفاوت دارد. گویش شرقی به گفته محمد سردارخان به گویش فارسی کهن عصر هخامنشی بسیار شباهت دارد.

به هر حال بلوچی ادبیات گسترده مکتوبی ندارد و در واقع تا پیش از اواخر قرن نوزدهم میلادی زبانی غیر مکتوب و محاوره ای بود، بلوچ ها معمولاً به فارسی می نوشتند و میراث ادب بلوچی چه شعر و چه نثر غالباً به زبان فارسی است و مشهورترین شعرای بلوچ به ویژه قبل از قرن بیستم نظیر غلام محمد، سید محمد تقی شاه، میرزااحمدعلی، ملامحمد صادق ومهم تر از همه گل محمد مگسی به زبان فارسی شعر می سرودند.

دکتر حسین بر می نویسد: «زبان بلوچی تا قرن نوزدهم ویژگی های خاص خود را به صورت زبان گفتاری حفظ کرد، دراین دوران افسران و دانشمندان حکومت استعماری انگلیس برای اولین بار دستور زبان بلوچی را تدوین ویک فرهنگ لغت ومجموعه ای از ادبیات و فرهنگ عامه را گرد آوری کردند. آثار موکلر، دیمز، گیلبرستون، پیرس، لیچ ودیگران اولین مطالعات سیستماتیک درباره زبان وادبیات بلوچی بود.

قبل از آن فقط برخی از نخبگان کتاب هایی به نام دبتر شعر ( دفتر شعر ) داشتند که در آن ها اشعار مورد علاقه خود را به زبان فارسی ثبت می‌کردند». دکتر افشار نیز می نویسد : «مهمترین لهجه جنوب شرق ایران، لهجه بلوچی است که آن را از جهت هیأت قدیمی بسیاری از لغات، بایداز لهجات مهم ایرانی شمرد، لهجه بلوچی با زبان و تلفظ پهلوی اشکانی و پهلوی اوایل ساسانی نزدیک است. همانطور که قبلاً بیان شد، قوم بلوچ و کوچ اصلاً از شمال ایران به جنوب مهاجرت کرده و در سرزمین هایی که امروز بلوچستان می نامند اقامت گزیدند، به همین دلیل زبان و گویش قدیم بلوچی علاو ه بر بلوچستان در پاره ای از نواحی ترکمنستان و همچنین گویش براهویی که از شعب دراویدی می باشد، درمیان اقوام بلوچ رایج است. گویش بلوچی در ایران به دو شعبه بلوچی شمالی ( سرحدی ) وبلوچی جنوبی ( مکرانی ) تقسیم می‌شود که گویش بلوچی شمالی شامل نواحی زاهدان، خاش، سیستان و گویش بلوچی جنوبی شامل نواحی ایرانشهر، سراوان و چابهار و نیک شهر و سرباز می باشد که از نظر تلفظ بیشتر لغات با هم متفاوتند، اما هر دو گویش برای طرفین قابل تشخیص است. با این که گویش های مختلف بلوچی از زبان واحدی سرچشمه گرفته اند ولی به علت وسعت خاک و عدم ارتباط ساکنان قسمتهای پراکنده، وضع چنان شده که گویش نقطه ای با نقطه دیگر متفاوت است».

بنا بر روایاتی بلوچ ها پیش از اسلام پیرو مذهب زرتشت بودند ، ولی از سال 24 هـ.ق که در زمان خلافت حضرت عمر (رض) سهیل بن عدی و عبدالله بن عتبان رضی الله عنهما از طرف خلیفه برای فتح کرمان و بلوچستان به این منطقه آمدند ، مردم بلوچستان به دین اسلام گرویده و همگی مذهب تسنن حنفی دارند ، به استثنای تعداد کمی شیعه که در بزمان و دلگان سکونت دارند.

در مورد پراکندگی سکونت بلوچ ها باید گفت بلوچستان به طور کلی بین ایران ، پاکستان و افغانستان تقسیم شده است . بزرگترین و از نظر سیاسی فعال ترین شاخه بلوچ ها یعنی 40 درصد کل جمعیت آنها در پاکستان ساکنند. در مناطق بلوچ نشین ، غیر بلوچ ها از جمله سیستانی ها (در ایران) ، پشتون ها (در افغانستان) ، پنجابی ها و براهویی ها (در پاکستان) نیز سکونت دارند .

تعداد قابل توجهی از بلوچ ها در خارج از بلوچستان در شیخ نشین های جنوب خلیج فارس بخصوص عمان ، گرگان ، شمال شرقی خراسان ، ترکمنستان و کرمان سکونت دارند. همه بلوچ ها تا اواسط قرم هیجدهم میلادی در داخل مرزهای ایران زندگی می کردند.

تقسیم بلوچستان بین ایران و هندوستان تحت سلطه انگلیس در دهه 1870 م. و در پی سیاست های امپریالیستی بریتانیا صورت گرفت. محمد سردارخان اولین آثار بلوچ ها را به قرن ششم قبل از میلاد باز می گرداند ، یعنی زمانی که کوروش کبیر، بنیانگذار امپراطوری هخامنشی در ایران آنها را تشویق کرد تا در ایالات شمالی ایران در نواحی همجوار دریای سیاه یعنی در کردستان ، ارمنستان و گیلان ساکن شوند، بلوچ ها مدت یک هزار سال در این مناطق کوهستانی اقامت داشتند ، دست به سلاح بردند و به عنوان نخبگان سپاه امپراطوری های هخامنشی و ساسانی خدمت کردند. به نوشته محمد سردار خان در عهد هخامنشیان ، کیانیان و ساسانیان، بلوچ ها ستون فقرات نیروهای نظامی پادشاهان باستانی ایران بودند.

در اواخر عهد ساسانی و مقارن ظهور اسلام ، بلوچ ها از شمال و شمال غرب به جنوب ایران در کرمان مهاجرت کردند و تا حمله مغول در آنجا اقامت داشتند و پس از آن باردیگر به جانب شرق هجرت کرده و در مناطق کنونی ساکن شدند. قدیمی ترین منبعی که در آنجا اقامت داشتند و پس از آن باردیگر به جانب شرق هجرت کرده و در مناطق کنونی ساکن شدند . قدیمی ترین منبعی که در آن واژه بلوچ اشاره شده ، شاهنامه فردوسی اثر حماسی ـ ملی ایران است که در قرن دهم میلادی ـ چهارم هجری ـ به نظم درآمد . فردوسی جنگجویان بلوچ را به شجاعت و مردانگی ستوده است . همانطور که قبلا یاد شد مکران همانند سایر بخش های ایران در دوران حضرت عمر (رض) خلیفه دوم مسلمانان به تصرف اعراب درآمد و مدت 2 قرن مکران تحت حکومت مسلمانانی بود که از طرف خلفای بنی امیه و بنی عباس در دمشق و بغداد منصوب می شدند. با ظهور سلسله های محلی ایرانی در دوره عباسی ، مکران بخشی از قلمرو آنها شد . سلسله صفاریان که از سیستان برآمدند، بر بخش های شرقی ایران چون مکران، سیستان ، مولتان و سند حکمرانی می کردند. صفاریان همچنین فارس در جنوب ایران را تحت نفوذ خود داشتند و برای کرمان و مکران فرماندارانی را منصوب می کردند. سامانیان که به اندازه صفاریان مخالف خلافت بغداد نبودند، در طول حکومت خود به استثنای یک مدت 20 ساله بر بلوچستان ، فارس ، کرمان ، سند و خراسان و ماوراء‌النهر حکومت می کردند. فرمانداران منصوب در مکران، کرمان یا سیستان گاه علیه پادشاهان خود طغیان می کردند و یا با فرمانداران جانشین خود به مخالفت می پرداختند و به این ترتیب از فرمان پادشاه سرباز می زدند. حمله مغول به ایران نه فقط باعث مهاجرت گسترده بلوچ ها به سمت شرق و شبه قاره هند شد . بلکه دورانی از کشمکش های خشونت بار و هرج و مرج در جنوب شرق ایران را به دنبال داشت .

واگذار کرد و در سال 1219 هـ.ق امیر کبیر محمد رضاخان نخعی سردار بلوچ را به سمت فرماندار سیستان منصوب کرد . ریچارد تاپر در مورد نقش سرداران بلوچ در جمع آوری مالیات برای دولت ایران می نویسد : با این که طوایف بلوچ به دولت مرکزی مالیات می پرداختند تا سال های دهه 1920 م. قدرت و اختیارات گسترده ای داشتند اما خشونت هایی که قاجارها علیه طوایف بلوچ اعمال می کردند ، میراثی از کینه و نفرت نسبت به دولت مرکزی در بلوچستان به جای گذاشت. فشار دولت بر روسای طوایف بلوچ برای جمع آوری مالیات چندان زیادبود که برخی از آنان در اواخر قرن نوزدهم علیه قاجارها قیام کردند، از جمله در سال 1315 هـ.ق بلوچ ها تحت رهبری حسین خان نارویی علیه قاجار در سرحد ، سراوان و بمپور به پا خواستند و خواستار کاهش مالیات گردیدند . یکی از ویژگی های مهم حیات اجتماعی ـ سیاسی بلوچستان طایفه گرایی بود، بلوچ ها در قالب دهها طایفه بزرگ و کوچک سازماندهی می شد

امان الله جهانبانی می نویسد : بلوچ ها در اواسط قرن بیستم به 15 طایفه بزرگ و کوچک تقسیم می شدند که میزان قدرت و اختیارات رهبران طوایف بلوچ در مقاطع مختلف با توجه به اوضاع و احوال سیاسی در ایران ، افغانستان و هند متفاوت بوده است. در برخی دوره ها که این دولت ها فاقد قدرت مرکزی بودند ، رهبران بزرگ ایلات بلوچ یا طوایف کوچکتر از مداخلات دولت آسوده بودند. سرداران ایران بر خلاف سرداران بلوچستان شرقی کمتر تحت نفوذ یا کنترل حکومت استعماری انگلیس در هند بودند و حتی بلوچ های ایران در نصرت آباد ، جالق ، خاش و گشت مبارزات سختی را با نیروهای انگلیسی تحت فرماندهی ژنرال دایر داشته اند. همانگونه که قبلا گفته شد علیرغم تلاش های حکومت قاجار برای سلطه کامل بر بلوچستان ، قدرت روسای محلی بلوچ و نیز روسای طوایف از بین نرفت ، بدین گونه که در آغاز قرن بیستم حاکم ها و سرداران قدرتمندی در بخش های مختلف بلوچستان وجود داشت . حسن ارفع می نویسد : «هنگامی که رضاخان به قدرت رسید ، چندین طایفه بلوچ از کنترل دولت مرکزی خارج بودند ، این طوایف عبارت بودند از سادوزائی (سردارزهی) به رهبری سردار سعید خان در مکران ، باران زهی در بمپور به رهبری سردار بهادرخان و دوست محمد خان، چندین طایفه در سراوان و اسماعیل زهی ، گمشادزهی و یاراحمدزهی در سرحد» . هنگامی که رضاخان به قدرت رسید، دوست محمد خان ، بزرگترین هماورد رضا شاه در بلوچستان و بزرگ طایفه باران زهی بخش هایی مهم از بلوچستان جنوبی (مکران) را تحت کنترل داشت و طوایف قدرتمند یاراحمدزهی و گمشادزهی و اسماعیل زهی منطقه سرحد در شمال بلوچستان را در اختیار داشتند . دوست محمد خان به عنوان قدرتمندترین رئیس طوایف بلوچ عصر خود بر بمپور حکمرانی می کرد . او به طایفه باران زهی تعلق داشت که روسای آن در زمان نادرشاه افشار حکمران محلی بخش هایی از بلوچستان بودند. هنگامی که والی انتصابی قاجاریه در بلوچستان در سال 1286 هـ.ش به سوی کرمان حرکت کرد، مراکز حکومتی بمپور و ایرانشهر را به سردارهای بلوچ، بهرام خان بارکزائی و سعید خان بلیده ای تحویل داد. دوست محمد خان پس از مرگ بهرام خان در سال 1298 هـ.ش رئیس طابفه بارکزائی شد و تواسنت بخش های مهمی از بلوچستان ایران را تحت کنترل خود درآورد و سراوان را نیز به پدر و برادر خود واگذار کرد و امیدوار بود که دولت مرکزی در امور بلوچستان دخالت نکند و به گفته دکتر حسین بر «منابع درآمد او عبارت بودند از ده یک محصولات کشاورزی و سایر عواید فردی ، عواید حاصل از زمین های خالصه متعلق به دولت و اراضی وسیع کشاورزی شخصی ، نیروی نظامی او نیز 500 نفر تفنگدار بود» رضاخان ارتشی را برای تحت کنترل در آوردن بلوچستان اعزام نمود که دوست محمدخان شکست خورد تسلیم شد. رضا شاه در تهران او را ملاقات و برای او حقوقی ماهیانه مقرر کرد به شرط آنکه در تهران تحت نظر باشد ، ولی او تحت امر بودن را تحمل نکرده و دست به یک فرار ناموفق زد و یک نگهبان دولتی را کشت که دستگیر و اعدام گردید. پس از سقوط دوست محمد خان، رضا شاه سایر طوایف مسلح چون یاراحمدزهی ، اسماعیل زهی و ریگی را نیز خلع سلاح کرد. طایفه اسماعیل زهی به رهبری جمعه خان مهمترین طایفه ای بود که در سال 1313 هـ.ش علیه دولت قیام کرد که سرانجام تن به خلع سلاح داد و او به همراه اعضای طایفه اش به فارس تبعید شده و مدت ها تحت نظر بود . سردار عیدوخان ریگی نیز بزرگ طایفه ریگی به فارس تبعید گردیده که بعدها مورد عفو قرار گرفت. رضاشاه با اعمال سیاست های اداری و تشکیلاتی ، اقتدار دولت را در بلوچستان گسترش داد و در شهرهای زاهدان ، ایرانشهر ، سراوان و خاش پادگانهای نظامی ایجاد کرد و بندر چابهار نیز به پایگاه مهم نیروی دریایی تبدیل شد . علیرغم خلع سلاح روسای طوایف بلوچ، قدرت آ‎نان به طور کامل از بین نرفت و طایفه گرایی به صورت ساختار عمده اجتماعی ـ اقتصادی خود را حفظ کرد، زیرا سردارهای طوایف نقش واسطه بین دولت و طوایف خود را داشتند و مسئول برقراری نظم و قانون در مناطق مختلف طایفه ای بودند . برخلاف بلوچستان شرقی در ایران هرگز یک جنبش سیاسی فعال علیه دولت مرکزی ظهور نکرد و تنها سمبل گرایش های سیاسی بلوچ در ایران دوست محمد خان بود . در زمان سلطنت محمد رضا شاه برخی جریانات سیاسی در بلوچستان ایران ظهور کرد که بیشتر تحت نفوذ حوزه سیاسی بلوچ های پاکستان بودند، از جمله جبهه آزادی بخش بلوچستان که در سال 1343 توسط جمعه خان و گروهی از تبعیدیان سیاسی بلوچ های ایران در پاکستان تشکیل شد که مورد حمایت عبدی خان رئیس طایفه سردارزهی و برخی کشورهای عرب قرار گرفت و تا اوایل دهه 1350 فعالیت داشت وبعد از آن با توافق ایران وعراق از هم پاشید. گروه دیگر حزب دموکراتیک بلوچستان بود که در دهه 1340 دربغداد شکل گرفت که شاخه بلوچی جبهه ملی خلق ایران بود و خواستار یک دولت دموکراتیک ملی در بلوچستان بود که این گروه نیزبا انعقاد قرار داد الجزایر در سال 1354 میان شاه وصدام حسین مبنی بر عدم حمایت دو کشور از گروههای مخالف هم ازبین رفت و با وقوع انقلاب اسلامی ایران نیز چند سازمان سیاسی بلوچ بوجود آمد که همه این گروهها به دلیل داشتن افکار خشونت گرایانه و جدایی طلبانه هرگز نتوانستند حمایت گسترده مردمی را جلب کنند، چون مردم ما همواره خود را متعلق به ایران دانسته وبه ایرانی بودن خود افتخار می کنند چرا که گوشت وخون خود را وابسته به این آب و خاک می دانند ولذا همواره این قبیل افکار وحرکت های جدایی طلبانه در بین مردم ما جایگاهی نداشته ونتوانسته اند برای مدت طولانی دوام آورند مردم ما پس از قرون متمادی تحمل ظلم و ستم حکام با اولین جرقه های آزادیبخش نهضت انقلاب اسلامی ورهنمودهای فراگیر امام همگام وهمسو با سایر مردم کشورمان در سرنگونی رژیم ستم شاهی مشارکت جستند، چرا که آزادی احترام و عزت خود را در سایه حکومتی اسلامی و مردمسالار می یافتند وپس از آن بود که به عنوان جزئی از ملت سربلند و سلحشور ایران در پای صندوقهای رای حضور یافته وبه جمهوری اسلامی رای مثبت دادند و به پای عهدو پیمانی که با ملت و نظام جمهوری اسلامی بستند ایستاده ودر8 سال دفاع مقدس در کنار سایر برادران و هموطنان خوددر جبهه های نبرد برای دفاع از کیان و عزت ایران اسلامی شهید، اسیر و جانباز تقدیم جامعه اسلامی کردند واز آن پس نیز همواره در صحنه های مشارکت عمومی حضوری فعال داشته اند ، بطوری که آمار و درصدهای بالای مشارکت آنان بیانگر این مدعاست . ولی علیرغم خدمات ارزنده ای که دولت جمهوری اسلامی ایران برای این منطقه انجام داده،هنوز آنطور که باید به این خطه از میهن اسلامیمان توجه کافی نشده و فقرو عقب ماندگی گذشته در چهره منطقه نمایان است و مردم با تبعات سوء آن دست به گریبانند و فقر ، تبعیض و بیکاری معضلات عمده ای هستند که بر دوش مردم این منطقه سنگینی می کنند که امید است مسئوولین محترم جمهوری اسلامی ایران با توجه به تاکید مقام معظم رهبری در جریان سفرشان به استان در راستای رفع هر گونه تبعیض ، فقر ، معضلات و مشکلات اجتماعی و فرهنگی و تحقق خواسته های مردم گامهای موثرتر و قاطع تری بردارند

منابع :

قومیت و قوم گرایی در ایران ، دکتر حمیداحمدی (که او خود از منابعی چون در سایه افغانستان نوشته سلیگ هاریسون ، ایران و قومیت های آن نوشته دکتر محمد حسن حسین بر ، مشکلات بلوچستان بزرگتر نوشته عنایت الله بلوچ ، تاریخ قوم بلوچ و بلوچستان نوشته محمد سردار خان و ... استفاده نموده است )

مقدمه ای بر شناخت ایل ها و چادرنشینان و طوایف عشایری ایران ، دکتر ایرج افشار سیستانی

سیمای تاریخی بلوچستان ، عبدالغنی دامنی

آهنگ بلوچستان ، سعید نیکبختی

تاریخ بلوچستان ، محمود همت

بلوچ و بلوچستان ، قاضی عبدالصمد سربازی

 


[ سه شنبه 93/2/2 ] [ 9:58 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

چون همواره مردم غیور بلوچستان ظلم و جور حکام و سلاطین ستمگر زمانه را بر نمی تابیدند و در مقابل آنان قدعلم می کردند، این خطه از ایران زمین همواره کانون توجه اربابان قدرت بوده ومدام مورد تاخت و تاز آنان قرار گرفته است که مردم بی گناه و بی دفاع را به خاک و خون کشیده ودستگاههای ظلم و جور آنان چیزی جز خرابی و بدبختی برای این منطقه به ارمغان نداشته اند.

به دلیل مجموعه این عوامل همواره مهر محرومیت بر پیشانی آن حک بوده و در نتیجه آن تاریخ بلوچستان وقوم بلوچ درابهام باقی مانده است و اندک نوشته هایی هم که از بیگانگان به جا مانده به دلیل سیاستهای خاص استعمارگران مغرضانه، دور از واقعیت و غیر تحقیقی هستند. نوشته های نویسندگان داخلی نیز بسیار سطحی، مختصر و ناچیزند. در مقاله حاضر قصدداریم چهره ای مختصر از بلوچ و بلوچستان را ارائه دهیم.

سرزمین بلوچستان با مساحتی در حدود 175000 کیلومتر مربع در جنوب شرقی ایران واقع و بین دو عرض جغرافیایی 25 الی 32 درجه عرض شمالی و 58 الی 70 درجه طول شرقی از نصف النهار گرینویچ گسترده شده است. از شمال به سیستان و افغانستان، از شرق به پاکستان، از جنوب به دریای عمان و از غرب به کرمان محدود است. برای بیان ملموس تر وسعت بلوچستان، قابل ذکر است که فاصله شهر زاهدان در شمال آن تا چابهار در جنوب 705 کیلومتر و عرض آن از کوهک تا افق های شرقی جازموریان 590 کیلومتر است. شامل شهرستان های زاهدان، خاش، سراوان، ایرانشهر، سرباز، نیک شهر و چابهار است.

علیرغم وجود تفاوت هایی در جغرافیای طبیعی بلوچستان به طور کلی سرزمینی خشک و لم یزرع است، سرزمینی گرم و درجه حرارت متوسط آن 40 درجه سانتیگراد است. میزان بارش در آن کم و تنها منابع آب آن قنات ها و کاریزهایی هستند که از آب زیرزمینی تغذیه می شوند و در نتیجه این شرایط طبیعی میزان پراکندگی جمعیت در آن بالا ومناطق مسکونی در فاصله های طولانی از یکدیگر قرار دارند. به لحاظ آب و هوای گرمسیری بیشتر درختان آن خرما و مرکباتند وچون آب و هوای این منطقه شباهتی بسیار نزدیک به آب و هوای هندوستان دارد و درختانی چون انبه، نارگیل، موز، انجیر و تمبر هندی، خربزه درختی و... در بلوچستان پرورش می یابند و استعداد طبیعی خاص این منطقه به آن هندوستان کوچک می گویند.

سابقه تاریخی این سرزمین بسیار زیاد است و قدمت آن را بین 8000 تا 10000 هزار سال می دانند و بر پایه کتیبه ها و کتب قدیمی، بلوچ و بلوچستان پیش از اسلام وجود داشته است به گونه ای که در کتاب دینی یهودیان - تورات - از بلوس پسر کوس نام برده شده است، محققان نیز بلوچ را فارسی شده کلمه بلوس می دانند. به نقل از کتاب تاریخ ماد، بلوچستان درعهد مادها زمان سلطنت آستیاک «اشتوویگو» سال های 549 تا 584 یا 550 تا 585 قبل ازمیلاد مسیح یکی از ساتراپی ها «والی نشین یا استان» شرقی دولت به نام سرزمین پارکانیان یاد شده است. در کتیبه های میخی داریوش بزرگ در بیستون و تخت جمشید سرزمینی که امروز بلوچستان نام دارد به اسم ماکا یا مکه یاد شده و استان چهار دهم بوده است. به این سرزمین در زمان ساسانیان کوسون می گفتند. هردوت نیز آن را مکیا یا میکیان خوانده است. در کتیبه های ماگان جزو شهربانی هفدهم داریوش بوده است. مورخ اسکندر مقدونی بلوچستان را «ژدرزیا» ثبت کرده است. مارکوپولو نیز از بلوچستان با عنوان «‌کسمکوران» یاد می کند. اما قرن ها سرزمین کنونی بلوچستان «مکران» نامیده می شده و جهانگردان عرب نیز از آن به نام مکران یاد کرده‌اند. در مورد نژاد بلوچ نیز آنچه مورد توافق اکثر نویسندگان و جامعه شناسان است، نژاد آریایی مردم بلوچ است و به سبب موقعیت جغرافیایی منطقه، قوم بلوچ نژاد خود را به خوبی حفظ کرده است. کمیسیون ملی یونسکو درباره نژاد بلوچ می گوید : «بدون شک قوم بلوچ از همین اقوام آریایی جدا شده و پس از گذشتن از مناطق شمالی به جنوب آمده اند و قرابت زبان بلوچی با زبان باستانی موید این تصور است». دکتر ایرج افشار در بلوچستان وتمدن دیرینه آن می نویسد: «قوم بلوچ ایرانی نژاد و همانند کرد، تاجیک و سیستانی شعبه ای از نژاد آریایی هستند». پروفسور سرهانری راولینسون در تحقیقات خود بلوچ راتیره ای از اقوام آریایی دانسته است. اکثر پژوهشگران ایرانی و خارجی معتقدند که نژاد ایرانی خاصه نژاد بلوچ از زیباترین نژادهاست وبه قول اوژن او بن فرانسوی در سلسله جبال غربی و جنوبی کردها، لرها و بلوچ ها از نژاد خالص ایرانی می باشند که کاملاً دست نخورده مانده اند. کلنل دیمز از طریق علمی عنوان می کند که دانشمندان جمجمه بلوچ را از نوع پهن سران ایرانی می دانند، حال آنکه جمجمه عرب و هندی از نوع دراز سران است، او ادامه می دهد اگر خصوصیات مغزی و جسمی بلوچ را در نظر بگیریم بایداو را ایرانی نژاد و مانند تاجیکان و دیگر مردمان فلات ایران بدانیم. عطاء الله مینگل از رهبران سیاسی بلوچستان پاکستان می گوید : «ما همانند کردها آریایی هستیم ! ما سامی نیستیم! اگر از زبان بلوچی چنانکه آنها ( اعراب ) می خواهند دست بکشیم، چگونه می توانیم خود را بلوچ بنامیم؟! ما نمی توانیم زبان و هویت خود را رها کنیم» .

در مورد اخلاق و عادات بلوچ ها نیز سعید نیکبختی می نویسد: «بلوچ ها مردمی هستند رشید، غیرتمند، شجاع، درستکار، امانتدار، نترس، خوش قول، مهمان نواز، ناموس دار، جنگجو، بامهارت در جنگ، انتقام جو و کینه به دل به نحوی که اگر با بلوچ با صداقت رفتار شود، صادق است و اگر به او نارو زده شود، تا جبران مافات هرگز دست بردار نیست» . دکتر افشار می نویسد : «بلوچ انسانی آزاده، میهمان نواز، راستگوی، ناموس پرست، دلیر، سخت کوش، و جنگجو است» . دکتر حسین برهانی می نویسد: «بلوچ مردمی اصیل، مهمان نواز، پرتلاش، پرتحمل، سخت کوش، ساده دل، صادق و پرمحبت است». قاضی عبدالصمد سربازی معتقد است : «بلوچ ها علاوه بر شجاعت دارای خصائل ممتاز اخلاقی دیگری نیز هستند که به برکت اسلام در وجود آنها تبلور یافته است. این خصائل عبارتند از: 1- وفای به عهد و در این کار بسیار پایبندند 2- صداقت و یکرنگی 3- وفاداری 4- غریب نوازی و یتیم پروری 5- حفاظت از پناهنده و در خطر انداختن خویش برای پاسداری از وی 6- به آب و آتش زدن خویش برای حفظ ناموس و غیرت». درمعجم البلدان آمده است : «مردم این ناحیت قومی ایرانی، صحرا نشین، دلیر و ساکن بلوچستان که طوایف خارجی کمتر در آن ناحیه نفوذ کرده اند و ایشان همیشه در برابر بیگانگان مقاومت نموده اند، آنان دارای لهجه ای خاص که به بلوچی معروف است هستند». ابن حوقل درصوره الارض نوشته است : «بلوص ها مکنتشان بیشتر از مردمان کوه قفص است و آدابشان نیز بهتر می باشد، در زیر چادر می نشینند وچادرهایشان از پشم ( موی ) بز است، مثل همسایه های خود عادت به نهب و غارت ندارند و هرگز با همسایگان خود در عالم جنگ و کارزار نیستند، بلوص معرب بلوچ است و بلوچ ساکن بلوچستان است». در حدودالعالم نیز آمده است : «بلوچ ها طایفه ای باشند چون اکراد و آنان را بلادی و سیع میان فارس و کرمان در سفح جبال قفص و آنان را شوکت و قوّت و عدد بسیار است. قوم قفص که طایفه ای دیگرند با همه قوت از هیچکس جز بلوچ بیم ندارند و بلوچ ها صاحبان نعمت و چادرهای مؤیین باشند و مردمان از بلوچ ایمنند، راه نزنند و مردم نکشند و اذیت آنان به کس نرسد و بر خلاف قفص». در عهد کیانیان و سلطنت کیخسرو فردوسی در شاهنامه مردان بلوچ را به شجاعت و جنگجویی ستوده است.

سپاهی ز گردان کوچ و بلوچ

سگالیده جنگ مانند قوچ

 

که کس در جهان پشت ایشان ندید

برهنه یک انگشت ایشان ندید

 

سپهدارشان بود رزم آزمای

کزو بود گاه و نکویی بجای

 

درفشی برآورده پیکر پلنگ

همی از درفشش بیازید جنگ

در مورد زبان بلوچی باید گفت که ریشه زبان بلوچی همانند کردی محل اختلاف نیست و تحت عنوان شاخه ای از شعبه فارسی گروه ایرانی خانواده زبان های هند و اروپایی طبقه بندی شده است. جان محمد نویسنده بلوچ پاکستانی، بلوچی را شاخه ای فرعی از شاخه فارسی زبان های ایرانی می‌داند. با این حال بلوچی با فارسی کهن پیش از اسلام ( پهلوی، اوستایی، مادی‌) رایج در دوران مادها، هخامنشیان و ساسانیان نزدیکی بیشتری دارد، به همین دلیل در زبان بلوچی می توان واژه های فارسی کهن بیشتری پیدا کرد تا در زبان فارسی کنونی. امیر توکل کامبوزیا محقق کرد تبار ایرانی نوشته است: «‌اگر شما فرهنگ زبان پهلوی را در مقابل یک فرد بلوچ بگشایید و لغاتی از هر صفحه آن پیدا کرده و به او بگویید، او خواهد گفت: آقا زبان پهلوی یعنی زبان بلوچی». بلوچی گویش هایی مختلف دارد که زبان شناسان دو گویش مهم آن یعنی بلوچی شرقی و بلوچی غربی را پذیرفته اند. گویش شرقی در بخش شرقی پاکستان و گویش غربی در پاکستان غربی، ایران، ترکمنستان و شیخ نشین های عرب خلیج فارس رایج است. بلوچی غربی با واژه های فارسی بسیار آمیخته است و بنابراین تا حدی با گویش شرقی مناطق کوهستانی شرق بلوچستان تفاوت دارد. گویش شرقی به گفته محمد سردارخان به گویش فارسی کهن عصر هخامنشی بسیار شباهت دارد.

به هر حال بلوچی ادبیات گسترده مکتوبی ندارد و در واقع تا پیش از اواخر قرن نوزدهم میلادی زبانی غیر مکتوب و محاوره ای بود، بلوچ ها معمولاً به فارسی می نوشتند و میراث ادب بلوچی چه شعر و چه نثر غالباً به زبان فارسی است و مشهورترین شعرای بلوچ به ویژه قبل از قرن بیستم نظیر غلام محمد، سید محمد تقی شاه، میرزااحمدعلی، ملامحمد صادق ومهم تر از همه گل محمد مگسی به زبان فارسی شعر می سرودند.

دکتر حسین بر می نویسد: «زبان بلوچی تا قرن نوزدهم ویژگی های خاص خود را به صورت زبان گفتاری حفظ کرد، دراین دوران افسران و دانشمندان حکومت استعماری انگلیس برای اولین بار دستور زبان بلوچی را تدوین ویک فرهنگ لغت ومجموعه ای از ادبیات و فرهنگ عامه را گرد آوری کردند. آثار موکلر، دیمز، گیلبرستون، پیرس، لیچ ودیگران اولین مطالعات سیستماتیک درباره زبان وادبیات بلوچی بود.

قبل از آن فقط برخی از نخبگان کتاب هایی به نام دبتر شعر ( دفتر شعر ) داشتند که در آن ها اشعار مورد علاقه خود را به زبان فارسی ثبت می‌کردند». دکتر افشار نیز می نویسد : «مهمترین لهجه جنوب شرق ایران، لهجه بلوچی است که آن را از جهت هیأت قدیمی بسیاری از لغات، بایداز لهجات مهم ایرانی شمرد، لهجه بلوچی با زبان و تلفظ پهلوی اشکانی و پهلوی اوایل ساسانی نزدیک است. همانطور که قبلاً بیان شد، قوم بلوچ و کوچ اصلاً از شمال ایران به جنوب مهاجرت کرده و در سرزمین هایی که امروز بلوچستان می نامند اقامت گزیدند، به همین دلیل زبان و گویش قدیم بلوچی علاو ه بر بلوچستان در پاره ای از نواحی ترکمنستان و همچنین گویش براهویی که از شعب دراویدی می باشد، درمیان اقوام بلوچ رایج است. گویش بلوچی در ایران به دو شعبه بلوچی شمالی ( سرحدی ) وبلوچی جنوبی ( مکرانی ) تقسیم می‌شود که گویش بلوچی شمالی شامل نواحی زاهدان، خاش، سیستان و گویش بلوچی جنوبی شامل نواحی ایرانشهر، سراوان و چابهار و نیک شهر و سرباز می باشد که از نظر تلفظ بیشتر لغات با هم متفاوتند، اما هر دو گویش برای طرفین قابل تشخیص است. با این که گویش های مختلف بلوچی از زبان واحدی سرچشمه گرفته اند ولی به علت وسعت خاک و عدم ارتباط ساکنان قسمتهای پراکنده، وضع چنان شده که گویش نقطه ای با نقطه دیگر متفاوت است».

بنا بر روایاتی بلوچ ها پیش از اسلام پیرو مذهب زرتشت بودند ، ولی از سال 24 هـ.ق که در زمان خلافت حضرت عمر (رض) سهیل بن عدی و عبدالله بن عتبان رضی الله عنهما از طرف خلیفه برای فتح کرمان و بلوچستان به این منطقه آمدند ، مردم بلوچستان به دین اسلام گرویده و همگی مذهب تسنن حنفی دارند ، به استثنای تعداد کمی شیعه که در بزمان و دلگان سکونت دارند.

در مورد پراکندگی سکونت بلوچ ها باید گفت بلوچستان به طور کلی بین ایران ، پاکستان و افغانستان تقسیم شده است . بزرگترین و از نظر سیاسی فعال ترین شاخه بلوچ ها یعنی 40 درصد کل جمعیت آنها در پاکستان ساکنند. در مناطق بلوچ نشین ، غیر بلوچ ها از جمله سیستانی ها (در ایران) ، پشتون ها (در افغانستان) ، پنجابی ها و براهویی ها (در پاکستان) نیز سکونت دارند .

تعداد قابل توجهی از بلوچ ها در خارج از بلوچستان در شیخ نشین های جنوب خلیج فارس بخصوص عمان ، گرگان ، شمال شرقی خراسان ، ترکمنستان و کرمان سکونت دارند. همه بلوچ ها تا اواسط قرم هیجدهم میلادی در داخل مرزهای ایران زندگی می کردند.

تقسیم بلوچستان بین ایران و هندوستان تحت سلطه انگلیس در دهه 1870 م. و در پی سیاست های امپریالیستی بریتانیا صورت گرفت. محمد سردارخان اولین آثار بلوچ ها را به قرن ششم قبل از میلاد باز می گرداند ، یعنی زمانی که کوروش کبیر، بنیانگذار امپراطوری هخامنشی در ایران آنها را تشویق کرد تا در ایالات شمالی ایران در نواحی همجوار دریای سیاه یعنی در کردستان ، ارمنستان و گیلان ساکن شوند، بلوچ ها مدت یک هزار سال در این مناطق کوهستانی اقامت داشتند ، دست به سلاح بردند و به عنوان نخبگان سپاه امپراطوری های هخامنشی و ساسانی خدمت کردند. به نوشته محمد سردار خان در عهد هخامنشیان ، کیانیان و ساسانیان، بلوچ ها ستون فقرات نیروهای نظامی پادشاهان باستانی ایران بودند.

در اواخر عهد ساسانی و مقارن ظهور اسلام ، بلوچ ها از شمال و شمال غرب به جنوب ایران در کرمان مهاجرت کردند و تا حمله مغول در آنجا اقامت داشتند و پس از آن باردیگر به جانب شرق هجرت کرده و در مناطق کنونی ساکن شدند. قدیمی ترین منبعی که در آنجا اقامت داشتند و پس از آن باردیگر به جانب شرق هجرت کرده و در مناطق کنونی ساکن شدند . قدیمی ترین منبعی که در آن واژه بلوچ اشاره شده ، شاهنامه فردوسی اثر حماسی ـ ملی ایران است که در قرن دهم میلادی ـ چهارم هجری ـ به نظم درآمد . فردوسی جنگجویان بلوچ را به شجاعت و مردانگی ستوده است . همانطور که قبلا یاد شد مکران همانند سایر بخش های ایران در دوران حضرت عمر (رض) خلیفه دوم مسلمانان به تصرف اعراب درآمد و مدت 2 قرن مکران تحت حکومت مسلمانانی بود که از طرف خلفای بنی امیه و بنی عباس در دمشق و بغداد منصوب می شدند. با ظهور سلسله های محلی ایرانی در دوره عباسی ، مکران بخشی از قلمرو آنها شد . سلسله صفاریان که از سیستان برآمدند، بر بخش های شرقی ایران چون مکران، سیستان ، مولتان و سند حکمرانی می کردند. صفاریان همچنین فارس در جنوب ایران را تحت نفوذ خود داشتند و برای کرمان و مکران فرماندارانی را منصوب می کردند. سامانیان که به اندازه صفاریان مخالف خلافت بغداد نبودند، در طول حکومت خود به استثنای یک مدت 20 ساله بر بلوچستان ، فارس ، کرمان ، سند و خراسان و ماوراء‌النهر حکومت می کردند. فرمانداران منصوب در مکران، کرمان یا سیستان گاه علیه پادشاهان خود طغیان می کردند و یا با فرمانداران جانشین خود به مخالفت می پرداختند و به این ترتیب از فرمان پادشاه سرباز می زدند. حمله مغول به ایران نه فقط باعث مهاجرت گسترده بلوچ ها به سمت شرق و شبه قاره هند شد . بلکه دورانی از کشمکش های خشونت بار و هرج و مرج در جنوب شرق ایران را به دنبال داشت .

واگذار کرد و در سال 1219 هـ.ق امیر کبیر محمد رضاخان نخعی سردار بلوچ را به سمت فرماندار سیستان منصوب کرد . ریچارد تاپر در مورد نقش سرداران بلوچ در جمع آوری مالیات برای دولت ایران می نویسد : با این که طوایف بلوچ به دولت مرکزی مالیات می پرداختند تا سال های دهه 1920 م. قدرت و اختیارات گسترده ای داشتند اما خشونت هایی که قاجارها علیه طوایف بلوچ اعمال می کردند ، میراثی از کینه و نفرت نسبت به دولت مرکزی در بلوچستان به جای گذاشت. فشار دولت بر روسای طوایف بلوچ برای جمع آوری مالیات چندان زیادبود که برخی از آنان در اواخر قرن نوزدهم علیه قاجارها قیام کردند، از جمله در سال 1315 هـ.ق بلوچ ها تحت رهبری حسین خان نارویی علیه قاجار در سرحد ، سراوان و بمپور به پا خواستند و خواستار کاهش مالیات گردیدند . یکی از ویژگی های مهم حیات اجتماعی ـ سیاسی بلوچستان طایفه گرایی بود، بلوچ ها در قالب دهها طایفه بزرگ و کوچک سازماندهی می شد

امان الله جهانبانی می نویسد : بلوچ ها در اواسط قرن بیستم به 15 طایفه بزرگ و کوچک تقسیم می شدند که میزان قدرت و اختیارات رهبران طوایف بلوچ در مقاطع مختلف با توجه به اوضاع و احوال سیاسی در ایران ، افغانستان و هند متفاوت بوده است. در برخی دوره ها که این دولت ها فاقد قدرت مرکزی بودند ، رهبران بزرگ ایلات بلوچ یا طوایف کوچکتر از مداخلات دولت آسوده بودند. سرداران ایران بر خلاف سرداران بلوچستان شرقی کمتر تحت نفوذ یا کنترل حکومت استعماری انگلیس در هند بودند و حتی بلوچ های ایران در نصرت آباد ، جالق ، خاش و گشت مبارزات سختی را با نیروهای انگلیسی تحت فرماندهی ژنرال دایر داشته اند. همانگونه که قبلا گفته شد علیرغم تلاش های حکومت قاجار برای سلطه کامل بر بلوچستان ، قدرت روسای محلی بلوچ و نیز روسای طوایف از بین نرفت ، بدین گونه که در آغاز قرن بیستم حاکم ها و سرداران قدرتمندی در بخش های مختلف بلوچستان وجود داشت . حسن ارفع می نویسد : «هنگامی که رضاخان به قدرت رسید ، چندین طایفه بلوچ از کنترل دولت مرکزی خارج بودند ، این طوایف عبارت بودند از سادوزائی (سردارزهی) به رهبری سردار سعید خان در مکران ، باران زهی در بمپور به رهبری سردار بهادرخان و دوست محمد خان، چندین طایفه در سراوان و اسماعیل زهی ، گمشادزهی و یاراحمدزهی در سرحد» . هنگامی که رضاخان به قدرت رسید، دوست محمد خان ، بزرگترین هماورد رضا شاه در بلوچستان و بزرگ طایفه باران زهی بخش هایی مهم از بلوچستان جنوبی (مکران) را تحت کنترل داشت و طوایف قدرتمند یاراحمدزهی و گمشادزهی و اسماعیل زهی منطقه سرحد در شمال بلوچستان را در اختیار داشتند . دوست محمد خان به عنوان قدرتمندترین رئیس طوایف بلوچ عصر خود بر بمپور حکمرانی می کرد . او به طایفه باران زهی تعلق داشت که روسای آن در زمان نادرشاه افشار حکمران محلی بخش هایی از بلوچستان بودند. هنگامی که والی انتصابی قاجاریه در بلوچستان در سال 1286 هـ.ش به سوی کرمان حرکت کرد، مراکز حکومتی بمپور و ایرانشهر را به سردارهای بلوچ، بهرام خان بارکزائی و سعید خان بلیده ای تحویل داد. دوست محمد خان پس از مرگ بهرام خان در سال 1298 هـ.ش رئیس طابفه بارکزائی شد و تواسنت بخش های مهمی از بلوچستان ایران را تحت کنترل خود درآورد و سراوان را نیز به پدر و برادر خود واگذار کرد و امیدوار بود که دولت مرکزی در امور بلوچستان دخالت نکند و به گفته دکتر حسین بر «منابع درآمد او عبارت بودند از ده یک محصولات کشاورزی و سایر عواید فردی ، عواید حاصل از زمین های خالصه متعلق به دولت و اراضی وسیع کشاورزی شخصی ، نیروی نظامی او نیز 500 نفر تفنگدار بود» رضاخان ارتشی را برای تحت کنترل در آوردن بلوچستان اعزام نمود که دوست محمدخان شکست خورد تسلیم شد. رضا شاه در تهران او را ملاقات و برای او حقوقی ماهیانه مقرر کرد به شرط آنکه در تهران تحت نظر باشد ، ولی او تحت امر بودن را تحمل نکرده و دست به یک فرار ناموفق زد و یک نگهبان دولتی را کشت که دستگیر و اعدام گردید. پس از سقوط دوست محمد خان، رضا شاه سایر طوایف مسلح چون یاراحمدزهی ، اسماعیل زهی و ریگی را نیز خلع سلاح کرد. طایفه اسماعیل زهی به رهبری جمعه خان مهمترین طایفه ای بود که در سال 1313 هـ.ش علیه دولت قیام کرد که سرانجام تن به خلع سلاح داد و او به همراه اعضای طایفه اش به فارس تبعید شده و مدت ها تحت نظر بود . سردار عیدوخان ریگی نیز بزرگ طایفه ریگی به فارس تبعید گردیده که بعدها مورد عفو قرار گرفت. رضاشاه با اعمال سیاست های اداری و تشکیلاتی ، اقتدار دولت را در بلوچستان گسترش داد و در شهرهای زاهدان ، ایرانشهر ، سراوان و خاش پادگانهای نظامی ایجاد کرد و بندر چابهار نیز به پایگاه مهم نیروی دریایی تبدیل شد . علیرغم خلع سلاح روسای طوایف بلوچ، قدرت آ‎نان به طور کامل از بین نرفت و طایفه گرایی به صورت ساختار عمده اجتماعی ـ اقتصادی خود را حفظ کرد، زیرا سردارهای طوایف نقش واسطه بین دولت و طوایف خود را داشتند و مسئول برقراری نظم و قانون در مناطق مختلف طایفه ای بودند . برخلاف بلوچستان شرقی در ایران هرگز یک جنبش سیاسی فعال علیه دولت مرکزی ظهور نکرد و تنها سمبل گرایش های سیاسی بلوچ در ایران دوست محمد خان بود . در زمان سلطنت محمد رضا شاه برخی جریانات سیاسی در بلوچستان ایران ظهور کرد که بیشتر تحت نفوذ حوزه سیاسی بلوچ های پاکستان بودند، از جمله جبهه آزادی بخش بلوچستان که در سال 1343 توسط جمعه خان و گروهی از تبعیدیان سیاسی بلوچ های ایران در پاکستان تشکیل شد که مورد حمایت عبدی خان رئیس طایفه سردارزهی و برخی کشورهای عرب قرار گرفت و تا اوایل دهه 1350 فعالیت داشت وبعد از آن با توافق ایران وعراق از هم پاشید. گروه دیگر حزب دموکراتیک بلوچستان بود که در دهه 1340 دربغداد شکل گرفت که شاخه بلوچی جبهه ملی خلق ایران بود و خواستار یک دولت دموکراتیک ملی در بلوچستان بود که این گروه نیزبا انعقاد قرار داد الجزایر در سال 1354 میان شاه وصدام حسین مبنی بر عدم حمایت دو کشور از گروههای مخالف هم ازبین رفت و با وقوع انقلاب اسلامی ایران نیز چند سازمان سیاسی بلوچ بوجود آمد که همه این گروهها به دلیل داشتن افکار خشونت گرایانه و جدایی طلبانه هرگز نتوانستند حمایت گسترده مردمی را جلب کنند، چون مردم ما همواره خود را متعلق به ایران دانسته وبه ایرانی بودن خود افتخار می کنند چرا که گوشت وخون خود را وابسته به این آب و خاک می دانند ولذا همواره این قبیل افکار وحرکت های جدایی طلبانه در بین مردم ما جایگاهی نداشته ونتوانسته اند برای مدت طولانی دوام آورند مردم ما پس از قرون متمادی تحمل ظلم و ستم حکام با اولین جرقه های آزادیبخش نهضت انقلاب اسلامی ورهنمودهای فراگیر امام همگام وهمسو با سایر مردم کشورمان در سرنگونی رژیم ستم شاهی مشارکت جستند، چرا که آزادی احترام و عزت خود را در سایه حکومتی اسلامی و مردمسالار می یافتند وپس از آن بود که به عنوان جزئی از ملت سربلند و سلحشور ایران در پای صندوقهای رای حضور یافته وبه جمهوری اسلامی رای مثبت دادند و به پای عهدو پیمانی که با ملت و نظام جمهوری اسلامی بستند ایستاده ودر8 سال دفاع مقدس در کنار سایر برادران و هموطنان خوددر جبهه های نبرد برای دفاع از کیان و عزت ایران اسلامی شهید، اسیر و جانباز تقدیم جامعه اسلامی کردند واز آن پس نیز همواره در صحنه های مشارکت عمومی حضوری فعال داشته اند ، بطوری که آمار و درصدهای بالای مشارکت آنان بیانگر این مدعاست . ولی علیرغم خدمات ارزنده ای که دولت جمهوری اسلامی ایران برای این منطقه انجام داده،هنوز آنطور که باید به این خطه از میهن اسلامیمان توجه کافی نشده و فقرو عقب ماندگی گذشته در چهره منطقه نمایان است و مردم با تبعات سوء آن دست به گریبانند و فقر ، تبعیض و بیکاری معضلات عمده ای هستند که بر دوش مردم این منطقه سنگینی می کنند که امید است مسئوولین محترم جمهوری اسلامی ایران با توجه به تاکید مقام معظم رهبری در جریان سفرشان به استان در راستای رفع هر گونه تبعیض ، فقر ، معضلات و مشکلات اجتماعی و فرهنگی و تحقق خواسته های مردم گامهای موثرتر و قاطع تری بردارند

منابع :

قومیت و قوم گرایی در ایران ، دکتر حمیداحمدی (که او خود از منابعی چون در سایه افغانستان نوشته سلیگ هاریسون ، ایران و قومیت های آن نوشته دکتر محمد حسن حسین بر ، مشکلات بلوچستان بزرگتر نوشته عنایت الله بلوچ ، تاریخ قوم بلوچ و بلوچستان نوشته محمد سردار خان و ... استفاده نموده است )

مقدمه ای بر شناخت ایل ها و چادرنشینان و طوایف عشایری ایران ، دکتر ایرج افشار سیستانی

سیمای تاریخی بلوچستان ، عبدالغنی دامنی

آهنگ بلوچستان ، سعید نیکبختی

تاریخ بلوچستان ، محمود همت

بلوچ و بلوچستان ، قاضی عبدالصمد سربازی

 


[ سه شنبه 93/2/2 ] [ 9:58 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

آنچه باید بیمار رعایت کند

استحمام با آب گرم و ماساژ کلیه به این صورت که حرکت دست به سوی مثانه باشد. البته بهتر است استحمام و ماساژ همراه با استفاده از دارو های گیاهی انجام گیرد.
ورزش و تحرک فراموش نشود.
بیمار ابتدا باید از غذا هایی که باعث ایجاد سنگ کلیه می شود پرهیز نماید:
زیاده روی در مصرف گوشت قرمز، پاچه گوسفند، شیر، شیرینی جات مصنوعی، ماهی شور، انواع کاکائو و قهوه، اسفناج، سیب زمینی شیرین، پنیر و تخم مرغ باعث سنگ سازی کلیه و مثانه می شود.

پیشگیری از ابتلا به کلیه و مثانه

نوشیدن مایعات، آب و آبمیوه های مختلف در تابستان در طول روز 40 استکان، در پاییز 20 استکان در روز و در زمستان 13 استکان در روز. نوشیدن مایعات باید مداوم باشد اگر مقطعی باشد تاثیری ندارد.
نوشیدن آب هویج، آب انگور، آبغوره طبیعی و آبلیموی طبیعی در طول شبانه روز سه الی 6 مرتبه باعث دفع سموم از طریق ادرار می شود.

درمان سنگ کلیه

نسخه اول: آب برگ ترب و آب شلغم
برگ ترب را در مخلوط کن له کنید و آب آنرا با آب شلغم به طور مساوی مخلوط کرده و در روز 2 تا 4 لیوان میل کنید. عفونت زدایی رفع التهاب و دفع سنگ برخی از اثرات درمانی این میوه ها هستند.

نسخه دوم: مخلوط عرقیات
عرق خار شتر، خار خاسک، استاقدوس از هر کدام یک لیوان به اضافه 3 قاشق سوپ خوری عسل را با هم مخلوط کنید و به مدت 15 روز و روزی 3 لیوان میل کنید.

نسخه سوم: آب ترب
نوشیدن روزی 3 لیوان آب ترب و به مدت 15 روز میل نمایید.

نسخه چهارم: بادام تلخ
بادام تلخ را خوب کوبیده و به اندازه 15 نخود را با آب گرم ممزوج کنید روزی 2 مرتبه به اندازه دو قاشق مربا خوری میل کنید.

نسخه پنجم: جوشانده یا عرق علف گزنه
جوشانده یا عرق علف گزنه روزی 5 لیوان نوشیده شود.

نسخه ششم: تخم ترب
تخم ترب نیم کوبیده ( پودر نشود) را با شیر بجوشانید حداقل به مدت 10 تا 15 روز مصرف کنید.

نسخه هفتم: شراب هالیوند
سی مثقال هالیوند را در 6 لیتر آب بجوشانید تا به حجم 1?5 لیتر برسد سپس 2 کیلو نبات به آن اضافه کنید و بگذارید 10 دقیقه بجوشد به مدت 15 روز و روزی 2 استکان میل کنید.


[ چهارشنبه 92/12/21 ] [ 10:19 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

ولد و پرورش
بعد از بعثت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم در خانه‌ای مملو از صدق و صفا و ایمان، خانه‌ای که قبل از دیگران پرتوهای آفتاب نبوت بر آن تابید و نور توحید و یکتاپرستی در آن ظاهر شد، در سال چهارم بعثت دختری دیده به جهان گشود که نامش را "عایشه" گذاشتند.

آری! قبل از اینکه عایشه متولد بشود، پدر و مادرش در زمر? یاران و عاشقان خدا و رسولش قرار گرفته بودند و همین امرسبب شد تا این طفل معصوم، آلوده شرک و بت‌پرستی نگردد، بلکه درهمان لحظه تولد، نور توحید در قلبش جای گیرد و در زیر آفتاب صداقت و ایمان رشد و نمو کند.
پدر حضرت عایشه رضی‌الله‌عنهما، حضرت ابوبکر صدیق می‌باشد. ابوبکر رضی‌الله‌عنه قبل از مسلمان شدنش به صفاتی از قبیل؛ شجاعت، امانت‌داری، خوش اخلاقی، صداقت و همزیستی مسالمت‌آمیز مشهور بود.
مردان قبایل مختلف نزد وی می‌آمدند و به خاطر علم فراوان، آگاهی دقیق و اخلاق پسندیده‌اش با او انس می‌گرفتند. وی بعد از اینکه مسلمان شد و حلاوت ایمان را چشید مردم را به طرف اسلام دعوت می‌داد که عده کثیری از بزرگان مکه در اثر دعوت ایشان به دین اسلام مشرف شدند.
مادر حضرت عایشه، ام رومان رضی‌الله‌عنهما از زنان محترم و با شرافت مکه بود. او نیز اسلام عزیز را با جان و دل قبول کرده و محبت خاصی با پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم داشت و برای نصرت مسلمانان تلاشهای زیادی نمود. به طوری که روزی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم برقبر ام رومان گذر کرد و بعد از دعای رحمت و مغفرت برای وی، فرمودند: خدایا بر تو پوشیده نیست که ام رومان در راه تو و نصرت پیامبرت چه سختی‌هایی را تحمل نمود.
دختری که از پدری همچون ابوبکر صدیق، کسی که سفر و حضر، شب و روز، صبح و شام او را به عنوان یاور و همراه رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم می‌شناختند، ابوبکری که به شیخ صحابه، دوست و محبوب رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم، متخلّق به اخلاق پیامبر و جزو اولین افرادی که در اسلام داخل شدند، متصف است و مادری همچون "ام رومان" که نمونه بارزی از یک زن وفادار، شجاع و باتقواست، متولد شده باشد بی‌شک آینده‌ای بسیار درخشان و نورانی را درپیش خواهد داشت.

از بوستان صداقت به گلستان نبوت
در سال دوم هجری حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها وارد خانه نبوت شد و بزرگترین شرافت ممکن را نصیب خود ساخت. او اینک همسر بنده برگزیده خدا، محبوب‌ترین انسان در نزد خالق و مخلوق یعنی حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم می‌باشد. عایشه رضی‌الله‌عنها به خانه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم رفت و در سایه وحی مراحل تربیتی خود را به کمال رسانید. فکر و اندیشه‌اش شکل گرفت و رفته رفته این تکامل به اوج خود رسید تا اینکه در نهایت خداوند متعال با صراحت اعلام فرمود:
«النبی اولی بالمومنین من انفسهم و ازواجه امهاتهم»
اینجا بود که عایشه در کنار دیگر همسران پیامبر، به عنوان مادر مومنان جهان معرفی می‌شود. مومنان آنانی هستند که باور و اعتقادشان به مبدأ هستی و یگانه مطلق از مظاهر و قالب‌ها فراتر رفته و به باطنی‌ترین و ژرف‌ترین لایه‌های دلشان نفوذ یافته است و عشق به خدا و رسول و قرآن را بزرگترین سرمایه خود می‌دانند. عایشه مادر چنین افرادی است.
خلاصه اینکه، عایشه صدیقه در خانه پیامبر از سعادت و خوش‌بختی غیر قابل وصفی برخوردار بود. مظهر این خوش بختی، آرامش روحی و روانی‌ای بود که عایشه رضی‌الله‌عنها احساس می‌کرد و او را در مقابل تمام مصائب و سختی‌های زندگی ثابت قدم می‌گردانید. او در کنار پیامبر با فقر و تنگدستی زندگی می‌کرد و شب را روی حصیر می‌خوابید. قلب وی هرگز دنبال متاع دنیوی نبود بلکه تنها چیزی که برایش اهمیت داشت زندگی محبت‌آمیز در زیر یک سقف با پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم و حصول رضایت و خوشنودی پروردگار مهربان بود.

محبت رسول خدا با حضرت عایشه
حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها به خاطر دیانت، لیاقت و ذکاوتی که داشت بین زنان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم از مقام و منزلت خاصی برخوردار بود. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم او را بسیار دوست داشت و محبت وی در قلب پیامبر جای داشت؛ همان قلب پاکی که غیر از چیزهای پسندیده و پاک در آن راه نداشت. روزی حضرت عمرو بن عاص رضی‌الله‌عنه از آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم پرسید: ای رسول خدا! چه کسی را از همه بیشتر دوست دارید؟ پیامبر فرمودند: «عایشه را». عمرو رضی‌الله‌عنه عرض کرد: سؤال من در مورد مردان بود. آن حضرت فرمودند: «پدرعایشه (ابوبکر صدیق) را».

عایشه فقط الله و رسول را می‌خواهد
رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم زندگی بسیار ساده و زاهدانه‌ای داشتند. ماهها می‌گذشت اما آتشی برای پختن غذا در منزل ایشان روشن نمی‌شد. فشار گرسنگی بر اهل خانه سایه افکنده بود. طبیعت بشری، فتوحات اسلامی و خزانه بیت المال باعث شد تا همسران پیامبر اندکی تمنای راحتی و دنیا در وجودشان بیاید. درهمین زمان بود که آیات 28 و 29 سوره احزاب نازل شد و خداوند متعال به پیامبر دستور داد که به همسرانت بگو یا مال و متاع دنیا را انتخاب کنند یا الله و سول و روز آخرت را .
آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم برای امتثال فرمان الهی، ابتدا نزد حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها رفتند و این آیات را تلاوت کرده و او را مختار قرار داد و قبل از اینکه حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها جوابی بدهد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمودند: «ای عایشه! عجله نکن، برو با پدر و مادرت مشوره کن». حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها در جواب پیامبر عرض کرد: آیا برای چنین کاری از پدر و مادرم اجازه بگیرم؟! البته که من خدا و رسول و زندگی آخرت را می‌خواهم. قلب رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم با شنیدن این کلمات شاد شد و آثار خوشحالی بر چهره مبارک هویدا گشت. سایر همسران پیامبر نیز همین جواب حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها را تقدیم آن‌حضرت کردند و به این صورت، دنیا و متعلقات آن را فدای رضای خدا و رسول و همراهی پیامبر نمودند.

عایشه عالمی بزرگ و مجتهدی توانا
حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها دارای هوش و ذکاوت بالایی بود. این هوش و ذکاوت وقتی تحت توجه پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم قرار گرفت از عایشه صدیقه، عالمی توانا و منبع فیاض حکمتها ساخت تا جایی که رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم درشأن وی فرمودند: «خذوا نصف دینکم عن هذه الحمیرا». نصف دین خود را از این حمیرا(عایشه) بگیرید.
بعد از وفات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم، حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها مرجع علمی برای مرد و زن، پیر و جوان، عالم و عموم مردم بود‌. بزرگان صحابه وقتی با مشکلی مواجه می‌شدند به ایشان مراجعه می‌کردند. حضرت ابوموسی اشعری رضی‌الله‌عنه می‌فرماید: هر مشکلی برای ما (اصحاب پیامبر) پیش می‌آمد و به عایشه مراجعه می‌کردیم، حتماً برای مشکل خود راه‌حلی می‌یافتیم. امام زهری که یکی از بزرگان تابعین می‌باشد می‌گوید: کانت عائشة أعلم الناس یسألها الاکابر من اصحاب رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم. عایشه از عالم‌ترین مردمان بود که بزرگان صحابه مسائل را از ایشان می‌پرسیدند.

عایشه کاتب و جامع قرآن
حضرت عایشه صدیقه رضی‌الله‌عنها از جمله کسانی است که به دلیل حافظه قوی، بسیاری از آیات قرآن را حفظ کرده بود. می‌توان گفت که بسیاری از سوره‌های طولانی قرآن که در نیمه‌های شب نازل می‌شد، در حجره عایشه بوده و اولین کسی که آن را از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم می‌شنید ایشان بودند؛ همین امر سبب شد تا بعدها خلفای راشدین برای جمع‌آوری قرآن مجید از محضر حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها نیز استفاده نمایند. لذا آنانی که حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها را قبول نداشته و به ایشان اطمینان ندارند، لزوماً نباید بخشی از قرآن را قبول داشته و به آیات آن اطمینان داشته باشند و قبول نکردن قرآن و عدم اطمینان به آیات آن، مسلّم است که انسان مسلمان را به سوی کدام وادی سوق می دهد!!!
عایشه صدیقه رضی‌الله‌عنها با وجود اینکه مدت زمان کوتاهی را با آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم زندگی نمود اما بسیاری از مسائل فقهی، حدیث و دیگر مسایل را از ایشان فرا گرفت. او دارای حافظه‌ای قوی بود و هرحدیثی را که از آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم می‌شنید، حفظ می‌کرد و بدون هیچ نقصی آن را برای اصحاب بازگو می‌فرمود. حضرت عایشه در صداقت، علم، امانت در روایت و آگاهی در مسایل عبادات مشهور بود. وی حدود 2210 حدیث از پیامبر روایت کرده است و یکی از هفت نفری است که بیش از هزار حدیث را از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم نقل کرده‌اند.

افتخارات منحصر به فرد حضرت عایشه
خلاصه اینکه فضایل حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها چنان زیادند که در یک صفحه و یک مقاله جای نمی‌گیرند و هرگز نمی‌توان تمام آنان را یکی یکی ذکر کرد. لذا در این قسمت به بعضی از فضایلی که مختص حضرت عایشه بوده‌اند اشاره می‌کنیم که این افتخارات عبارتند از:
1- عایشه همسر پیامبر در دنیا و آخرت
بالاترین افتخاری که برای حضرت عایشه می‌توان ذکرکرد این است که بنا بر تصریح احادیث و روایات صحیح، حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها در هر دو جهان به شرف همسری سرور کائنات، محبوب رب‌ العالمین حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم نایل شده است.
2- نزول وحی درشأن عایشه
برائت و پاکدامنی حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها به وسیله وحی ازبالای هفت آسمان نازل شد و مسلمانان تا قیامت این آیات را در نماز و غیر نماز تلاوت می کنند و با هر بار تلاوت، در مقابل هر حرفی، ده ثواب به تلاوت کننده داده می‌شود.
3- مبتلا نشدن به شرک و بت پرستی
عایشه صدیقه رضی‌الله‌عنها از لحظه‌ای که چشم به جهان گشود در خانواده‌ای مسلمان به دنیا آمد و از ابتدای طفولیت با نام "الله" جل‌جلاله آشنا گردید و از شرک و بت‌پرستی محفوظ ماند و هیچ‌گاه برای غیر خدا سر تعظیم فرود نیاورد.

4- آوردن سیمای حضرت عایشه توسط جبرئیل
قبل از ازدواج پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم با حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها، حضرت جبرئیل صورت و سیمای حضرت عایشه را در خواب به آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم نشان می‌دهد و اعلام می‌کند که این سیمای شخصی است که در آینده همسر تو خواهد بود.
5- حضور درخانه وحی
حضرت عایشه درخانه‌ای زندگی می‌کرد که فرشتگان الهی آن را احاطه کرده بودند و بارها وحی در آنجا نازل می‌شد، در حالی که حضرت عایشه صلی‌الله‌علیه‌وسلم در کنار آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم نشسته بود.


خواستگاری مبارک
حضرت خدیجه رضی‌الله‌عنها نخستین همسر پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم بود. او زنی باوفا و راستین بود. وی از بهترین یاوران پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم به شمار می‌رفت که سرمایه، مقام و نیروهای معنوی و جسمی خود را در راه اسلام و حمایت از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم صرف نمود.
اما این همسر باوفا و با ایمان در سال دهم بعثت دارفانی را وداع گفت و به دیدار خداوند متعال شتافت. با رحلت وی مسلمانان مادری مهربان و پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم همسری دلسوز و دعاگو را از دست دادند به طوری که پیامبراین سال را"عام الحزن" (سال غم) نامید.
خدیجه تحمل غم‌هایی که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم در راه دعوت برداشت می‌کرد را برایش آسان می‌کرد. اما پس از خدیجه کسی نبود که این خلأ را پر کند و تنهایی و سکوتی که پس از خدیجه به وجود آمده بود را بزداید. تمام اشیایی که در اطراف پیامبر مشاهده می‌شد، یاد و خاطره خدیجه و جهاد و عشق او را برای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم تازه می‌نمود. در چنین وضعیتی کسی جرأت نمی‌کرد با آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم در مورد ازدواج صحبت کند، تا اینکه خوله دختر حکیم، همسر حضرت عثمان بن مظعون این طلسم را شکست و مسأله ازدواج آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم با حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها را به ایشان پیشنهاد کرد.
خلاصه بعد از مدت کوتاهی، ازدواج مبارک صورت گرفت و چنان سعادتی نصیب حضرت عایشه شد که مانند آن هرگز نصیب هیچ زنی تا قیامت نخواهد شد. به راستی که این عقد و نکاح، فیصل? خداوندی بود. چنان که در صحیح بخاری حدیث شماره [5125] و صحیح مسلم حدیث شماره [6283] روایتی آمده که روزی آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم به حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها فرمودند: تو را دو بار در خواب دیدم که در پارچه‌ای ابریشمی بودی و فرشته‌ای (جبرئیل) به من می‌گفت: این همسر تو هست. پارچه را که کنار می‌زدم، چهره تو را می‌دیدم. با خود می‌گفتم: اگر از طرف خداوند باشد حتماً عملی می‌شود.
پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم در وجود عایشه کوچک - از نظر سنی- خصوصیات بارزی همچون زیرکی فوق‌العاده، شخصیتی دارای صفات والا یافته بود. او (پیامبر) با فراست نبوی، در عایشه صدیقه استعدادهایی را کشف نموده بود که می‌توانست از او یک همسر خوب و شایسته برای پیامبر خدا بسازد.
روزها به سرعت سپری می‌شد. عایشه به عقد و نکاح پیامبر خدا درآمده بود اما هنوز در خانه پدرش بود. عایشه در مقابل چشم و دل پیامبر خدا، بزرگ و بزرگتر می‌شد و قلب کوچکش در کنار آیات ملکوتی الهی، گسترده و گسترده‌تر می‌گردید. مشاهده آزار و اذیت مشرکان و بی‌احترامی و جسارت به مقام شامخ نبوت توسط دشمنان اسلام، روح حساس عایشه را سخت آشفته و پریشان اما نیرومند و مقتدر می‌ساخت. او مهمترین اتفاق تاریخ و حساس‌ترین لحظه زندگی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم یعنی هجرت را از نزدیک نظاره‌گر بود. او هرگز فراموش نمی‌کند آن روزی را که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم به خانه آنها آمد و ابوبکر صدیق رضی‌الله‌عنه را از ماجرای هجرت و مصاحبت ابوبکر رضی‌الله‌عنه باخودش آگاه کرد و ابوبکر از شدت خوشحالی، اشک از دیدگانش جاری شد. او تمام این صحنه‌ها را با زیرکی و فراست خود مشاهده می‌کرد و از آنها برای آینده‌اش درس می‌گرفت و تربیت می‌شد.

 


[ چهارشنبه 92/12/21 ] [ 10:17 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

یک پژوهش علمی در دانشگاه "اسکندریه" در مصر ثابت کرد که آب زمزم با توجه به خاصیت و ویژگی های منحصر به فرد خود، بهترین آب روی زمین است.
به گزارش فارس به نقل از خبرگزاری خاورمیانه، دکتر "حمدى سیف" پژوهشگر دانشگاه اسکندریه تایید کرد: آب زمزم به خاطر داشتن بهترین غلظت املاح و عناصر مفید برای سلامتی انسان، بهترین آب روی زمین است و ساختار آن ویژگی نادری دارد.

پژوهش های علمی ثابت کرده است که آب زمزم با سایر آبها متفاوت است و آبی پاک و مطهر است که حتی یک میکروب در آن وجود ندارد.

این پژوهشگر افزود: آب زمزم بر اساس اصول پزشکی به شفای بیماران کلیوی، قلبی، چشمی، میگرن و انواع متعدد بیماریهای مزمن و لاعلاج کمک می کند.

دکتر حمدی سیف که سرپرست دانشکده مهندسی دانشگاه اسکندریه است، گفت: هدف از این پژوهش مقایسه کردن آب زمزم با برخی از آبها از جمله آب موجود در بطری های آب معدنی، آب های تصفیه شده و به طور کلی آب شرب بود.
وی افزود: تفاوت آب زمزم با سایر آبهای شهر مکه مکرمه یا هر مکان دیگری در نسبت املاح کلسیم و منیزیم موجود در آن است به گونه ای که نتایج آزمایشات مراکز آزمایشگاهی اروپا و وزارت بهداشت و منابع آبی عربستان در این زمینه یکسان بوده است و چه بسا علت اینکه آب زمزم حجاج خسته را سیراب می کند، همین باشد.
به گفته این پژوهشگر مصری، نتایج آزمایشات بر روی آب زمزم نشان می دهد که این آب آشامیدنی و طبیعی است و تصفیه نمی شود یا به آن کلر اضافه نمی کنند و حجاج سراسر جهان صدها سال است که از آن می نوشند.


[ چهارشنبه 92/12/21 ] [ 10:9 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

نصوح ، مردی که در حمام زنانه کار می کرد توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست.

او دلاک و کیسه کش حمام زنانه بود. آوازه تمیزکارى و زرنگى او به گوش همه رسیده و زنان و دختران و رجال دولت و اعیان و اشراف دوست داشتند که وى آنها را دلاکى کند و از او قبلاً وقت مى گرفتند تا روزى در کاخ شاه صحبت از او به میان آمد. دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد.


از قضا گوهر گرانبهاى دختر پادشاه در آن حمام مفقود گشت ، از این حادثه دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه کارگران را تفتیش کنند تا شاید آن گوهر ارزنده پیدا شود.

کارگران را یکى بعد از دیگرى گشتند تا اینکه نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایى ، حاضر نـشد که وى را تفتیش ‍ کنند، لذا به هر طرفى که مى رفتند تا دستگیرش کنند، او به طرف دیگر فرار مى کرد و...
این عمل او سوء ظن دزدى را در مورد او تقویت مى کرد و لذا مأمورین براى دستگیرى او بیشتر سعى مى کردند. نصوح هم تنها راه نجات را در این دید که خود را در میان خزینه حمام پنهان کند، ناچار به داخل خزینه رفته و همین که دید مأمورین براى گرفتن او به خزینه آمدند و دیگر کارش از کار گذشته و الان است که رسوا شود به خداى تعالى متوجه شد و از روى اخلاص توبه کرد در حالی که بدنش مثل بید می‌لرزید با تمام وجود و با دلی شکسته گفت: خداوندا گرچه بارها توبه‌ام بشکستم، اما تو را به مقام ستاری ات این بار نیز فعل قبیحم بپوشان تا زین پس گرد هیچ گناهی نگردم و از خدا خواست که از این غم و رسوایى نجاتش دهد.

نصوح از ته دل توبه واقعی نمود ناگهان از بیرون حمام آوازى بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد. پس از او دست برداشتند و نصوح خسته و نالان شکر خدا به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص ‍ شد و به خانه خود رفت.

او عنایت پرودگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و فوراً از آن کار کناره گرفت.

چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد، ولی نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم، و دیگر هم نرفت. هر مقدار مالى که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و چون زنان شهر از او دست بردار نبودند، دیگر نمى توانست در آن شهر بماند و از طرفى نمى توانست راز خودش را به کسى اظهار کند، ناچار از شهر خارج و در کوهى که در چند فرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید.


شبی در خواب دید که کسی به او می گوید:"ای نصوح! تو چگونه توبه کرده اى و حال آنکه گوشت و پوست تو از فعل حرام روئیده شده است؟ تو باید چنان توبه کنى که گوشتهاى حرام از بدنت بریزد.» همین که از خواب بیدار شد با خودش قرار گذاشت که سنگ هاى سنگین حمل کند تا گوشت هاى حرام تنش را آب کند.

نصوح این برنامه را مرتب عمل مى کرد تا در یکى از روزها همانطورى که مشغول به کار بود، چشمش به میشى افتاد که در آن کوه چرا می کرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از کیست؟

عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعاً از شبانى فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستى من از آن نگهدارى کنم تا صاحبش پیدا شود . لذا آن میش را گرفت و نگهدارى نمود خلاصه میش زاد ولد کرد و نصوح از شیر آن بهره مند مى شد تا سرانجام کاروانى که راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگى مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جاى آب به آنها شیر مى داد به طورى که همگى سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند.
وى راهى نزدیک را به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانى کردند و او در آنجا قلعه اى بنا کرده و چاه آبى حفر نمود و کم کم در آنجا منازلى ساخته و شهرکى بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگى به چشم بزرگى به او مى نگریستند.

رفته رفته، آوازه خوبى و حسن تدبیر او به گوش پادشاه آن عصر رسید که پدر آن دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وى را از طرف او به دربار دعوت کنند. همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیرفت و گفت: من کارى و نیازى به دربار شاه ندارم و از رفتن نزد سلطان عذر خواست.

مامورین چون این سخن را به شاه رساندند شاه بسیار تعجب کرد و اظهار داشت حال که او نزد ما نمی آید ما مى رویم او را ببینیم.پس با درباریانش به سوى نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد، پس پادشاه در آنجا سکته کرد و نصوح چون خبردار شد که شاه براى ملاقات و دیدار او آمده بود، در مراسم تشییع او شرکت و آنجا ماند تا او را به خاک سپردند و چون پادشاه پسرى نداشت، ارکان دولت مصلحت دیدند که نصوح را به تخت سلطنت بنشانند. چنان کردند و نصوح چون به پادشاهى رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و بعد با همان دختر پادشاه که ذکرش رفت، ازدواج کرد و چون شب زفاف و عروسى رسید، در بارگاهش ‍ نشسته بود که ناگهان شخصى بر او وارد شد و گفت چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را نزد تو یافته ام، مالم را به من برگردان.

نصوح گفت : درست است و دستور داد تا میش را به او بدهند، گفت چون میش مرا نگهبانى کرده اى هرچه از منافع آن استفاده کرده اى، بر تو حلال ولى باید آنچه مانده با من نصف کنى.

گفت: درست است و دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند.آن شخص گفت: بدان اى نصوح، نه من شبانم و نه آن میش است بلکه ما دو فرشته براى آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد، و از نظر غایب شدند...


[ چهارشنبه 92/12/21 ] [ 10:4 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

روستای ناهوک از توابع بخش جالق شهرستان سراوان با مختصات 62 درجه و 20 دقیقه طول شرقی و 27 دقیقه عرض شمالی، در فاصله 25کیلومتری شمال غربی جالق و در 35 کیلومتری شهرستان سراوان واقع شده است این روستا از غرب به روستای کشوک و از جنوب غربی به روستای کوپک محدود می شود. روستای ناهوک با ارتفاع 1300 متر از سطح دریا، اقلیمی گرم و خشک دارد. از تاریخچه این روستا، اطلاع دقیقی در
دست نیست و طبق اسناد تاریخی در قدیم نام ناهوک نصرت آباد بوده ولی به دلایل نامشخصی تغییر نام داده و به ناهوک امروزی تبدیل شده است.
در این روستا اقوامی با شهرت نصرت زهی، نصرتی، نصرت، ارباب و دهقان زهی زندگی می کنند و ساکنان این روستا به کشاورزی مشغول اند.
منطقه سردشت میانه ای از اعتدال طبیعت است که در روستای ناهوک واقع است و دیدنی های زیبایی همچون «سیکندر» و «چاه وامه» و «دروازه دلینوک» در این منطقه دیده می شود اما معروف‌ترین جاذبه های این منطقه آبشار «جوتین گون» نام دارد.
از آثار روستای ناهوک می توان بنای خود قلعه ، مسجد قلعه و سنگ نگاره های ناهوک را نام برد. استقرار دره ای، مزارع سرسبز و باغ های میوه و نخلستان، چشم انداز جذاب و زیبایی پدید آورده است.
اما سنگ نگاره ها مجموعه بی نظیری را پدید آورده است مجموعه‌ای کم نظیر از نقش و نگار کنده شده بر سینه سنگ ها و صخره ها که نظر هر بیننده ای را به خود جلب می کند.
مردمان گذشته در دوران پیش از تاریخ برای انتقال پیام و مفاهیم ذهنی خود اقدام به ترسیم یا ایجاد نقوش و علائم روی سطوح مختلف می کرده اند و این سنگ نگاره ها یکی از منابع مطالعاتی پژوهشگران در کنار سایر آثار برجای مانده از این منطقه به شمار می رود.
سنگ نگاره ها به نوعی هنر دستان مردانی را نشان می دهد که با ذهنی زیبا به زندگی نگاه می کرده اند و تصورات و افکار خود را با دو شکل نقوش برجسته و نقوش «نقش کنده» بر پهنه و پیکره سنگ ها حک می کرده اند.
این نقوش توسط مردان شکارچی یا گله دار به دلایل و مقاصد گوناگون ترسیم شده و بر روی صخره های دره نگاران حک شده است.
از ظاهر و شیوه اجرای نقش و موضوعات نقوش می توان به قدمت و پیشینه کهن و تاریخی آن منطقه پی برد. در این سنگ نگاره ها نقوش انسانی به صورت ملبس یا برهنه و نقوش حیوانی مانند اسب، الاغ وحشی، مار، گاو، سگ، روباه و هنر بسیار دیده می شود.
در مطالعات جوامع بشری در عصر پیش از تاریخ سنگ نگاره ها از اهمیت خاصی برخوردارند به طوری که در زمانی که خط و کتابتی وجود نداشته مردم برای انتقال مفاهیم ذهنی خود به دیگران از این گونه شیوه های ارتباطی استفاده می کردند.
این هنر به خوبی در شهرستان های سراوان، خاش، نیکشهر، قصرقند و ایرانشهر نیز قابل مشاهده است اما بسیاری از ساکنان استان از وجود سنگ نگاره ها اطلاعی ندارند.
سنگ نگاره های رشته کوه های سیاهان در شمال شهرستان سراوان نیز از این گونه محل های دارای حکاکی های صخره ای را در خود جای داده است که از مهمترین آن ها سنگ نگاره های شناسایی شده در کوه مهرگان ،دره کندیک، دره شیر، پلنگان دره دار، دره درو، دره هلی، کوه تونان، سیب سوران و نقاشی های صخره ای پیرگوران، سنگ نگاره های سردشت ناهوک، دره نگاران و گشت است.
نقوش این سنگ نگاره به ادوار مختلف زندگی بشر از حدود 10 هزار سال قبل تا دوران معاصر تعلق دارد و به مرور زمان ایجاد نقوش جدید باعث محو نقوش قدیمی تر شده است.
بی شک می توان دره نگاران را بزرگترین مجموعه معرفی و شناخته شده سنگ نگاره در ایران معرفی کرد که در واقع نگارخانه ای زیبا و جالب توجه از نگارگران هزارسال را در معرض دید علاقه مندان قرار داده است.
حتی سالخوردگان روستای ناهوک گواهی می دهند که پدران آنها این نقوش را دیده و از آن در حکایت ها و داستان های خود یاد می کردند.
ناهوک اما تنها به سنگ نگاره ختم نمی شود طبیعت زیبا و بکر این مکان چشم هر بیننده ای را مجذوب خود می کند . سر تاسر ناهوک پر است از درختان زردآلو، انجیر، انگور، انار، هلو و خرما به طوری که از فصل بهار تا آخر فصل پاییز مردم این دهستان از محصولات خود استفاده می کنند.
این دهستان یکی از جاذبه های توریستی سراوان و سیستان و بلوچستان می باشد که به خاطر خوش آب و هوا بودن منطقه و سرسبزی آن روزانه مخصوصاً در ایام تعطیلات صدها نفر از این منطقه بازدید می کنند.
یکی دیگر از جاذبه های گردشگری ناهوک ، قنات سرچشمه که یکی از پرآب ترین قنات های استان است، می باشد به طوری که قریب به 400 لیتر در ثانیه آبدهی دارد و در مواقع بارندگی تا 600 لیتر در ثانیه نیز می رسد.
آبشار چوتین گون که در 10 کیلومتری غرب دهستان قرار دارد و روزانه پذیرای مسافران و مهمانان این دهستان است، دروازه دلونگ تپه ای است طبیعی که در اثر جریانات فرسایشی طاق مانند شده است و از زیر آن آب روان و زلالی جاریست که نظر هر بیننده ای را به خود جلب می کند، آبشار پالیزوک نیز یکی دیگر از جاذبه های گردشگری ناهوک می باشد که در غرب ناهوک و در 12 کیلومتری آن قرار دارد.
مسجد قلعه یکی دیگر از آثار باستانی این دهستان می باشد که قدمت آن به چندصدسال می رسد که اهالی زمانی که در قلعه زندگی می کردند محل انجام نماز و مراسم مذهبی آنان بوده است.
روستای ناهوک شهرستان سراوان با 5 هزار نفرجمعیت یکی از روستاهای هدف گردشگری شهرستان سراوان می باشد.
این روستا که در 35 کیلومتری شمال شهر سراوان و در بخش جالق این شهرستان واقع شده است دارای بیشترین آثار ثبت شده و تاکنون 12 اثر تاریخی این روستا در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.
روستای ناهوک علاوه بر دارا بودن آثار طبیعی و تاریخی چون مناظر زیبا و قنات پرآب و کمپ گردشگری دارای قلعه، مساجد، تصاویر موزه ای پیش از تاریخ بوده و سنگ نگاره های دره نگاران در محدوده این روستا با 10 هزار سال قدمت به عنوان بزرگترین مجموعه سنگ نگاره شناسایی شده کشور می باشد که همه ساله گردشگران زیادی را به این روستا جذب کرده است.
دهستان ناهوک دارای مردمانی خونگرم، مذهبی و وفادار می باشد و شغل اصلی این مردمان کشاورزی و دامداری است و از محصولات کاشت این دهستان می توان محصولات جالیزی، گوجه، بادمجان، فلفل، پیاز، انواع سبزیجات، جو، گندم و ذرت خوشه ای را نام برد.
قنات روستای ناهوک یکی از پرآب ترین قنات های سطح استان سیستان و بلوچستان بوده و با 400 لیتر آب در ثانیه مکان بسیار مناسبی برای تفریحات و ورزشهای آبی می باشد.


[ دوشنبه 92/12/12 ] [ 11:12 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

تفتان نام تنها آتشفشان فعال در سراسر ایران است. این کوه در منطقه? جنوب شرقی ایران، در استان سیستان و بلوچستان قرار گرفته‌است. این قله در حدود چهار هزار متر از سطح آب‌های آزاد ارتفاع دارد و بلندترین قله در منطقه جنوب شرقی ایران است. هرچند استان سیستان و بلوچستان به دلایل مختلف هیچ گاه گزینه ای مناسب برای گردشگری نبوده اما اگر اندکی در ریشه های باستانی این استان مطالعه کنیم دیدنیهای طبیعی
را می یابیم که در صورت معرفی درست می توانند جاذبه گردشگری باشند. به گزارش شبکه ایران یکی از این دیدنیها «تَفتان» است؛ تفتان نام تنها آتشفشان فعال در سراسر ایران است. این کوه در منطقه? جنوب شرقی ایران، در استان سیستان و بلوچستان قرار گرفته‌است. این قله در حدود چهار هزار متر از سطح آب‌های آزاد ارتفاع دارد و بلندترین قله در منطقه جنوب شرقی ایران است. نزدیکترین شهر به تفتان خاش است.
تفتان در زبان پارسی به معنای مکان گرما است. این آتشفشان فعال است و گازهای گوگرد در دهانه آن منتشر می‌شوند. کوهنوردان عموما از یال غربی صعود می‌کنند که در آن پناهگاه مجهزی ساخته شده‌است.
در جاده خاش به زاهدان اگر از خاش به سمت شمال حرکت کنید پس از حدود 20 کیلومتر تابلوی بزرگی مسیر دسترسی به قله تفتان را به شما نشان می دهد. اگر از زاهدان به سمت خاش حرکت کنید حدود کیلومتر 130 به خروجی روستاهای تمندان و کوشه می رسید. از سر جاده تا دو راهی که سمت راست آن با تابلویی شما را به طرف اردوگاه راهنمایی می کند حدود 20 کیلومتر، و از دو راهی تا اردوگاه 8 کیلومتر راه پیش رو خواهید داشت.
ارتفاع اردوگاه دره گل از سطح دریا 2493متر، ارتفاع پناهگاه صبح 3228 متر و ارتفاع قله تفتان 3905 متر می‌باشد. از اردوگاه آموزش و پرورش دره گل تا پناهگاه صبح (Sobah) از مسیر تنگه گلو نیاز به سه ساعت کوهپیمایی است. از پناهگاه صبح تا قله تفتان حدود 3تا 4 ساعت زمان لازم برای صعود است.
به دلیل وزش بادهای سنگین و سرد در فصل زمستان عموماً صعود به این قله بسیار دشوار است. به طوری که مسیر 3 ساعته تا پناهگاه بیش از 8 ساعت زمان نیاز دارد.


[ دوشنبه 92/12/12 ] [ 11:0 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

قوم بلوچ یکی از اصیل ترین اقوام ایرانی و آریایی است و همانند سایر اقوام آریایی و ایرانی باور ها و اعتقادات مشترک با سایر اقوام آریایی دارد و برخی از باورها و اعتقادات این قوم متناسب با مهاجرت ها از غرب و شمال غرب به جنوب شرقی و شرایط خاص جغرافیایی تغییراتی ایجاد و با اقوام دیگر که همسایه این قوم اصیل آریایی بوده اند داد و ستد فرهنگی داشته و همان گونه که فرهنگ آریایی قوم بلوچ تاثیر گذار بوده متاثر از فرهنگ همسایگان نیز شده است.
از دیرباز آب در باور ایرانیان مقدس بوده و در مناطق کویری و کم آب همچون بلوچستان از تقدس و جایگاه ویژهای برخوردار بوده و هست. باور و اعتقاد بلوچها به آب و ارزش و احترام به ان زمانی نمایان تر می شود که از باطن و باور در امده و جلوه های ان به هنگام تقدیم آب به میهمان ظاهر شده و به نمایش در می اید .زیرا قوم بلوچ همانند سایر اقوام ایرانی و آریایی مهمان نواز و یکی از شاخص ترین خصوصیات قوم بلوچ مهمان نوازی و احترام به مهمان می باشد .قوم بلوچ برای مهمان خود که وارد منزل او می شود بهترین خوراک ،بهترین مکان و بهترین رفا و اسایش را ارزومند است و بهترین ها را به میهمان تقدیم می کند .یکی ازبهترین ها که ارزش و جایگاه ویژه ای در بین کویریان و ساکنین مناطق خشک دارد آب است به همین دلیل بلوچ به محض ورود میهمان اولین اقدام یعنی ارائه یک لیوان آب به میهمان را وظیفه اعتقادی وباور فرهنگی خود می داند هر چند در ان لحظه میهمان میل به آب نداشته باشد و بلوچ بداند که میهمان چند لحظه قبل در جایی دیگر آب خورده و میل به آب ندارد باز هم برای رعایت این باور که ریشه در اعماق اعتقادی و فرهنگی بلوچ دارد آب تقدیم می کند .اعتقاد قوم بلوچ قبل از اسلام به وجود الهه اناهیتا خدای آب که در اثار سنگ نگاره ها و سنگ نوشته های باستانی بلوچستان نمایان است اثبات می نماید که آب در جامعه بلوچستان و در باور های قوم بلوچ مقدس بوده و پس از اسلام نیز با توجه به ایه شریفه «و جعلنا من الماء کل شی حی»آیه 30 سوره انبیا یعنی (و هر چیز زنده ای را از آب پدید آوردیم )مشخص و بعنوان یک اعتقاد مذهبی و دینی نیز محسوب می شود.در فرهنگ عامه مردم بلوچستان قصه ها و مثل ها و نقل قول های زیادی وجود دارد که آب را از فرزند و اولاد بیشتر دوست دارند زیرا در گذشته ادامه حیات و زندگی مردم بلوچ و خانواده های عشایر و ساکن در شهر ها و روستا ها به دو عامل مهم یعنی آب و زمین کشاورزی برای کشت گندم و آبسته بوده و راه های ارتباطی و وسایل حمل و نقل برای واردات گندم و مایحتاج خوراکی از سایر مناطق فراهم نبوده بنآبر این اگر خانواده ای چندین فرزند خود را به دلیل بیماری و یا در جنگ بین قبیله ای از دست می داد کاملا نآبود نمی شد و امید این را داشت که خداوند به او فرزندان دیگر عطا کند و ادامه حیات دهد اما اگر زمین کشاورزی و یا سهم آب او را از وی میگرفتند یعنی نآبودی کامل و امکان ادامه حیات نداشت و این خانواده محکوم به مرگ بود به همین دلیل در مثل ها و فرهنگ عامیانه عنوان شده که آب از فرزند برا ی بلوچ عزیز تر و مهم تر است همچنین قنات ،هوشآب،و ظروف سفالی یعنی کوزه و نیز مشک آب در فرهنگ بلوچ از ارزش و جایگاه خاص برخورد دارند زیرا باعث ذخیره و نگهداشت آب مقدس می شوند . آب در باور بلوچ هم اسمانی است و هم زمینی به این دلیل اسمانی که ریشه در اعتقاد و معنویت داشته یعنی قبل از اسلام اسطوره اناهیتا که همیشه آب حیات است و مادر و پشتیبان مردم با عواملی که آب را حرمت نمی گذارند و باران را عزیز نمی پندارند در نبرد ،جنگ و پیکار است و از دیوهایی که قنات ها و هوشآب ها و برکه ها را به خشکی می کشانند متنفر و بیزار است و بعد ازاسلام هم باران را رحمت الهی و قطره های باران را معنویی و نزولات اسمانی می پندارد مگر اینکه به دلیل ظلم و اعمال بد انسانی خود او این قطره های رحمت تبدیل به عذآب الهی گردند.وآب در باوربلوچ زمینی است یعنی با زور و بازوی خویش وبا زحمت و تلاش دل سنگ،کوه و زمین را باید بکند تا به معدن و معنویت برسد و سرآب بیآبان را مبدل به آب زلال و گوارا و دل کویر و برهوت را به بهشت و نخلستان سرسبز تبدیل نماید پس بی دلیل نیست که بلوچ آب را هم زمینی و هم اسمانی می پندارد.
باور های مذهبی آب روان
در ایین زردشت که دین و ایین باستانی بلوچها بوده احترام به آب روان واجب بوده و بی حرمتی به ان مجازات های سختی را در پی داشته در اوستا داستانهای زیادی حاکی از مجازات و شکنجه افرادی که به آب روان بی احترامی کردند وجود دارد . در دین مبین اسلام و کتآب مقدس مسلمانان قران کریم نیز آب جایگاه ارزشمندی دارد و با توجه به حوادث تاریخی و در گذر زمان آداب و باور های مقدس و مذهبی خاص در مورد آب شکل گرفته است مثلا موضوع آب و بستن آب برروی یاران امام حسین (ع) که یکی از حوادث مهم تاریخی مذهبی ناجوانمردانه و غیر اخلاقی بود واز ان موقع به بعد عبارات «سلام بر لب تشنه امام حسین (ع)» و«حسین (ع)تشنه لب »و همچنین تفاوت احکام فقهی در مورد آب روان و آب راکد نشانگر جلوه های مذهبی آب در فرهنگ مردم است.
مثل های زیر بیانگر باور های مذهبی مردم راجع به آب و اعتقادات دینی مردم در خصوص
آب می باشند .
«آب خوش از گلو پایین نرفتن » به عنوان لعن و نفرین بکار برده می شود
«الهی حوضت آب نگیره » که ارزش وجود آب را می رساند
مثل های مشترکی هستند که ریشه در باور های مذهبی دارند .
مثل های بلوچی
آب په امام رضا نه دنت ءو جان په عزراییل
Aap pa emaam razz na dent o jaan pa ezraaeil
یعنی آب به امام رضا نمی دهد و جان به عزراییل کنایه فرد بخیل است
آب جان ء پاک کنت ء راستی دل ء
Aap jaan a paak kant o raasti dela
یعنی آب بدن انسان را وراستی قلب او را پاک می کند کنایه از اهمیت راستی و صداقت است
آب که هست تیمم روا نهنت
Aap ke hast tayamom rave nahent
آب که هست تیمم روا نیست کنایه از اینکه با بودن افراد با تجربه کارها را به افراد مبتدی نمی سپارند
و مثل های فراوانی از این قبیل بیانگر باور های مذهبی مردم بلوچ در خصوص ارزش و جایگاه آب هستند .
آب که اوشتاتگ بیت پوسیت
Aap ke oshtaatag bit posit
آبی را که راکد است می گندد ،در مذمت همیشه در یک جا ساکن بودن ودر تمجید مسافرت
جایگاه آب در فرهنگ عامه مردم بلوچستان
ضرب المثل های مربوط به آب
1-آبرو آب ءجو نه انت
aabroo aape oiw nahent
آبرو آب جوی نیست اشاره به حفظ حیثیت و آبرواست
2- آب ءبگندءشلوار ءبه لانچ
Aapa bagend o shalwaara belaaneh
آب را ببین سپس شلوارت را بالا بکش اشاره به اهمیت تحقیق وبررسیقبل از عمل
3- آبء بگند و پچان به کش
Aapa begend o pochaan bekash
آب را ببین و لباست را در بیار یا به حمام نرسیده لباست را در نیار کنایه از عجله کردن و انجام مراحل پایانی کاری قبل از مقدمات و مراحل آبتدایی ان
4-آب ءبیارءدستان بشود
Aapa beyaar o dastaan be shawd
آب را بیاور و دست ها را بشوی وقتی چیزی موجود نباشد
5-آبء په وتی زورء په برزگ ء بارت
Aapa pa waei zaura pa borzaga baart
آب را به زور به سر بالایی می برد کنایه برای انجام دادن کاری با زور و بدون منطق
6- آب ءَ دزء نمبء چون کنی ؟
Aapa dozz e nambe chown kane?
آب را می دزدی نم ان را چه کار می کنی؟ کسی که کاری می کند و فکر می کند دیگران نمی دانند ولی اثر و پیامد ان باعث بر ملا شدن ان می شود
7-آب ءَ دور سری گردیننت ءُ پدا ورانت
Aapa doore sari gareenant o pada waraant
آب را دور سرش می گردانند وسپس می خورند ،محبوبیت فردی را بین مردم نشان می دهد
8- آب ءَ لُرد کنت ءُ جندی ماهیگ گیت
Aapa lord kant o jendi maahiggit
از آب گل الود ماهی می گیرد
9- آب ءَ گوربند داریت ءُ کارچ ءَ ه?
Aapa goorband daant o kaarch ahadh
آب را بند محکم نگه می داردو کارد را استخوان نگه می دارد
10- آب ءِِِِ پرینتین
Aapa perenton
آبرو او را بردم :برخورد بافرد خلافکار
11- آبءَ ?پ هشک بیت بلی روگن ء?ب پراه روت
Aaea thap hashk bitbale yougen e thap praah rot
زخم آب خشک ولی زخم روغن بیشتر می شود یعنی زخم برخورد فیزیکی خوب می شود ولی زخم زبان بهبود ندارد
12- آب زندگانی وارتگ نه مریت
Aape zendagaani waartag na merit
آب حیات خورده نمی میرد :عمر طولانی داشتن
13- آب ء که په جوا روت وتی به وارت گهترانت که بیگانگی به وارت
Aapey ke pa jowaa raot wati bewaart gehter ent kebigaanngi be wart
آبی که در جوی جریان دارد خویشاوندبخوردبهتر است تا غریبه :اهمیت کمک به خویشاوندان
14- آبءُ اچش اینت
Aapo achesh ent
آب و اتش است ،وسایل نقلیه موتوری که احتمال سو ختن انها هست
15- آب ءُ شیر انت
Aapo shir ant
مانند آب و شیر شده ، اختلاط دو گروه یادو چیزکه جدا شدنی نباشند
16- آبءُماهیگ انت
Aapo maahig ant
مانند آب و ماهی است ،لازم ملزوم یکدیگرند
17- آب و نان شه منی گ? ایر نروت
Aapo naan sha mani gothaa eyr na rot
آب و نان ازگلوی من پایین نمیرود ، اوج غمزدگی و ناراحتی
18- آب مان تلار او شتیت
Aap maan talaraa oshtit
آب روی زمین سنگی و سخت می ایستد کنایه فرد بخیل سرمایه دار
19- آب په بیل پداروت ءُ زهگ په پسء پداروت
Aap pa beyl e pada raot o zahg pa pese pada raot
آب به دنبال بیل و بچه به دنبال پدرش میرود ،فرزند مانند پدرش عمل می کند
21- آب که ریست به بینی کودک زیر پا یا آب تان دپءَکودک چیر پادءءُ
Aap ke rasit be bini Kodak zeyr pa یا aap taan daapa o Kodak cheyr paad a
وقتی مساله مرگ و زندگی باشد نزدیک ترین افراد را فدا می کند
22- آبء سرء َکشک کشیت
Aape sara kashk ey kashit
روی آب خط میکشد کنایه ار فردی که برای حفظ ظاهرحرف میزند ولی به طور جدی نمی خواهد کاری انجام دهد
23- آبء منتگءَروگن در نه بیت
Aape mantgaa rugen dar ni bit
از ریختن آب در مشک وبه هم زدن ان روغن بیرون نمی اید کنایه از اینکه از هر کسی به اندازه تعدادش انتظار داشت
24- آب مان چمانی هشک بوتگ
Aapmaan chammaani hoshk bootag
آب در چشمان او خشک شده است کنایه از ضعف و لاغری است
25- آب په پگل ءَجوان انت
Aap pa pogola jowaanent
آب برای قورباغه خوب است کنایه فردیکه قدر امکاناتی را که در زندگی دارد نمی داند
26- آب جانءَ پاک کنت ءُ راستی دلءَ
Aap jaanaa paak kant o raasti dela
آب بدن انسان و پاک میکند وصداقت قلب او را ،اهمیت راستی و دوستی
27- آب چه اسیآب ءَ کپتگ
Aap cha aasiaaba kaptg
آب از اسیآب افتاده ،فروکش کردن التهآب و گرمی یک موضوع
28- آب چه بن آبءَ لُردانت
Aap cha bon aapa lird ent
آب از سر همیشه گل الود است عدم رعایت یک مطلب از جانب بنیان گذاران ان
29- آب که ریچت نمی درا بیت
Aap ke rchit nimbi draa bit
آب که میریزد نم ان اشکار میشود ،سرمایه دار بودن یا فقیر بودن وهر صفت خوب یا بد بلاخره خود را نشان میدهد و نمانان میکند
30- آب که چه سرءَ گوست چه یک سری چه ده سر
Aapke cha sara gowst che dah sar
آب که از سر گذشت چه یک قد چه ده قد ،دچار مصیبت های متعدد شدن
31- آبءُ آبادانی اولادءُسرگردانی
Aap o aabaadani o vlaad sargaardani
آب باعث آبادانی و اولاد باعث سرگردانی ،در مذمت اولاد ناصالح و ترجیح آب به اولاد
32- گلاس آب ءُصد سال وپا
Galaase aapo saad saal wapa
یک لیوان آب و صد سال وفاداری ،احترام و حرمت نان و نمک خوردن کسی
33- آب که بیت آبادی بیت
Aap ke bit abaadi bit
آب که باشد آبادی ایجاد میشود ،اهمیت آب درعمران و آبادانی
34- آب مان آبدارء َاوشتیت
Aap maan aapdaar o shtit
آب در استخر جمع میشود اشاره به شخصیت و ظرفیت و وقار
35- آب نه انت نمبانی سرءَ اشنا کنت
Aapna ent nambaani saraa aashnaa kant
آب نیست روی نم آب شنا میکند اشاره به کار نآبه جا انجام دادن و لاف زدن بی خود زدن
36- آب که اوشتاتگ بیت پوسیت
Aap ke oshtaatag bit posit
آبی را که راکد است می گندد ،در مذمت همیشه در یک جا ساکن بودن ودر تمجید مسافرت 37- آبی که همگ وهدمان جوا بروت شونز جنت
Aapey ke hamig wahd maan jowaa borot shounz jant
آبی که همیشه از یک سو برود جلبک میزند ،اشاره به کسی که روند یکسانی دارد و تصمیم به تغییر ان وضیعت نداسته باشد
38- آب همگ وهد مان جو نه انت
Aap hamog wa hd maan jiwaa na ant
آب همیشه در جوی نیست اشاره به فراهم نبودن شرایط برای بلعکس برای همیشه

مشاغل مربوط به آب در بلوچستان

Dehgaan 1- دهگان
یا همان میر آب به کسی میگویند که مسولیت تقسیم آب قنات و سرپرستی قنات را به عهده دارد و از نظر طبقات اجتماعی مربوط به طبقه خاص می شود و به صورت موروثی نسل به نسل منتقل که پس از مرگ پدر به پسر بزرگتر و لایق تر این مسئولیت واگذار میشود
Moggaanni2- مگنّی
کسی که معماری و حفاری قنات تخصص اوست و سر پرست تیم لایروبی قنات به عهده او می باشد وی در مکان یآبی محل قنات و پیدا کردن آبهای زیرزمینی مهارت ویژه ای دارد
Bach aak3- بَچَک
کارگر مخصوصی که وظیفه او تحویل آب و باز و بسته کردن (گوربند)یعنی محل تقسیم آب بند مخصوص جوی آب می باشد و وظیفه او آبیاری زمین های کشاورزی اربآب خود بوده و همیشه بیل مخصوص که در اصطلاح محلی به ان کولا? می گویند بر دوش او و اماده باش می باشد آب را به قسمتهای کوچک زمین یعنی کرت ها هدایت کند
Baazeyaar 4- بازیا
فردی که علاوه بر وظایف بَچَک وظیفه کاشت و داشت و برداشت محصول را در زمین اربآب نیز به عهده دارد .
مکان های خاص مرتبط با آب
1- بن کهن
یعنی همان اولین چاه قنات که حفر می شود و مادر قنات می باشد و تعیین جا و مکان که این اولین چاه یعنی بن کهن حفر می شود بسیار مهم است هم از نظر سفره زیر زمینی آب که شناسایی شود هم از نظر مکانی که ارتفاع حفر اولین چاه مناسب باشد هم از نظر شیب که سایر چاه های قنات با ارتفاع کمتر و شیب مناسب حفر شود تا در اخرین قنات ا ب روی زمین جاری گردد
2- سوپپه
به تونل های بین دو چاه قنات در اصطلاح محلی سوپه می گویند و به اخرین تونل که بعد از ان آب روی زمین ظاهر می شود و سر چشمه می باشد بیشتر اصطلاحات سوپه بکار می رود
3- هوشآب
یعنی جایی که آب نگه داشته می شود و به تعبیر امروزی بند آبی که عموما در مناطقی که قنات نبوده و یا امکان حفر قنات مشکل بوده یعنی مناطق کوهستانی در مکانهای خاصی که از دو طرف در محاصره کوه بوده بوسیله سنگ و خاک . بند های سنگی خاکی رامی ساختند تا آب پشت ان جمع شود ودرهمان پشت بند که رسوبات خاک و املاح جمع می شد و خاک رس مناسبی داشت گندم و سایر حبوبات و حتی در دوردست تر ان درخت و نهال خرما می کارند به این مکان هوشآب یا هوشآب می گویند .
4- دیوانجاه
به مکانی که میر آب یعنی همان دهقان و ریش سفیدان و صاحبان عمده زمین های کشاورزی و کد خداو سایرمعتمدین جمع می شوند و شورایی را تشکیل می دهند وبحث وتبادل نظر درخصوص تقسیم آب ،قیمت آب و نظارت برتقسیم آب همچنین جمع اوری کمک برای لایروی قنات ( حشر) یعنی تعاون و همکاری در خصوص قنات و افزایش آب ان می پردازند دیوانجاه می گویند .
دیوانجاه در مسیر آب قنات به زمین های کشاورزی و در زیر سایه درختان ونخل های خرما در محل مناسب دایر میگردد و دهقان و ریش سفیدان با لباسهای محلی بصورت دو نیم دایره دو طرف جوی آب و روبروی هم می نشیند و مشغول بافتن سبد حصیری به نام سند که خوشه های خرما را در ان می گذارند تا از باد و حشرات محافظت شود و نیز بافتن طنآب حصیری و پذیرایی با خرما و قلیان محلی مشغول بحث وتبادل نظر می باشند . در آبتدای جلسه اخبار روز روستا و خبر های مهم و مرتبط با آب و قنات مطرح و ضمن نظارت به تقسیم آب که به روش سنتی یعنی تاس وکپَل انجام میشود حتی در مواردی به حل اختلافات مربوط به خرید و فروش آب و زمین ها و اختلافات بین دو نفر و یا حتی اختلافات خانوادگی می پردازند یعنی دیوانجاه در قدیم نقش شورا ی محل و روستا ی امروز و شورای حل اختلافات امروزرا داشته است .
5- گولم gowlm برکه آب
محلی که مانند حوض یا استخر بزرگ در مسیر جوی آب بطور طبیعی ویا مصنوعی توسط مردم ایجاد می شود که کاربرد های زیادی داشته است از جمله در قدیم اطراف برخی از برکه ها را با حصیری می پوشانند و برای حمام و وضو خانه استفاده می شده و برکه های سرباز محل تجمع و شنای جوانان و مردم در تآبستان بوده و همچنین برکه های مخصوص برای استحمام داماد در مراسم عروسی بوده و هنگام استحمام داماد که مراسم خاص و پایکوبی و رقص محلی و اواز خوانی اجرا می شده و در اشعار و ترانه ها آب عنصر اصلی بوده است


[ دوشنبه 92/12/12 ] [ 10:58 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
آرشیو مطالب