بلوچستان | ||
ضرورت تام دارد که نام بلوچ و بلوچستان به مثابه نام هایی ایرانی و بخشی از هویت تفکیک ناپذیر ملی همواره حفظ شده و در صورت تقسیم استان به دو بخش این دو نام با پیشینه قدرتمند تاریخی و فرهنگی شان دو استان جدید و متحد در قالب وحدت کشوری و فرهنگی و ملی و اسلامی ایران را بسازند. [ دوشنبه 92/12/12 ] [ 9:9 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
هنر سوزن دوزی که یکی از هنرهای تاریخی و فاخر دست زنان بلوچ به شمار می رود باوجود مهجور ماندن اما همچنان ترسیم کننده نقشه راه مد و لباس ایرانی است و در صورت شناساندن آن نقش دست زنان بلوچ این قابلیت را دارد که نقشه راه مد و لباس بازارهای جهانی شود. [ دوشنبه 92/12/12 ] [ 9:3 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
ضرب المثل های بلوچی [ دوشنبه 92/12/12 ] [ 9:1 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
* بلوچ ها و جغرافیایی که در آن زندگی می کننداز وسعت جغرافیایی که بلوچ ها در آن زندگی می کنند همین بس که در محدوده ای ما بین ایران، پاکستان و افغانستان محصور است. اما آنچه در این نوشتار مد نظر است متوجه بخشی است که در ایران واقع شده است و به نوعی در استان سیستان و بلوچستان شناخته می شود. منطقه ای که به «مکُران» موسوم بوده و همچنان نیز بلوچستان ایران به دو بخش «سرحد» و «مکُران» خوانده می شود. سرحدات شامل جنوب سیستان تا شمال ایرانشهر کنونی و شهرهایی چون زاهدان و خاش بوده است. مکُران نیز با مرکزیت «بمپور» تا دریای عمان گسترده بوده است. درباره وجه تسمیه مکُران در دانشنامه آزاد ویکی پدیا در اینترنت آمده است:« در مورد معانی مکُران نظرات متفاوتی وجود دارد مثلا مکران به معنی باتلاق یا مکران به معنی معنی ماهی خواران، اما به نظر می رسد اطلاعات در مورد ساکنین مکُران کامل نیست و نمی توان به طور قطع در مورد وجه تسمیه مکران سخن گفت.» [ دوشنبه 92/12/12 ] [ 9:0 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
توضیحات
1- اگر در لیست نام طایفه ای موجود نیست، دلیل بر بی توجهی به آن طایفه نمی باشد. 2- اگر در لیست نام طایفه ای موجود نیست، نام طایفه همراه با مناطق سکونت آنرا به ما اطلاع دهید. 3- لیست طایفه ها کامل نشده است.
[ دوشنبه 92/12/12 ] [ 8:57 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
شهرستان سراوان 23880 کیلومتر مربع وسعت دارد مساحت این شهرستان 2/15 درصد مساحت کل استان را تشکیل می دهد و در موقعیت 62 و35 دقیقه عرض جغرافیایی واقع شده است . از شمال غرب به خاش ، از غرب به ایرانشهر ،از شرق و جنوب شرقی به کشور پاکستان و قسمتی از جنوب بهد شهرستان سرباز محدود می شود . شهرستان سراوان همچنین 384 کیلومتر مرز مشترک با کشور پاکستان دارد و ارتفاع ان از سطح دریا 1165 متر می باشد . و در منتهی الیه شرقی ترین نقطه کشور واقع است و به زادگاه خورشید ایران شهرت دارد . به طوری که طلوع و غروب خورشید در سراوان با طلوع و غروب خورشید در غربی ترین شهر کشور یک ساعت و هفده دقیقه اختلاف دارد . [ دوشنبه 92/12/12 ] [ 8:53 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
در حال حاضر در روستای کلپورگانِ شهرستان سراوان و روستای کوهکمِ سرباز از توابع ایرانشهر بصورت کاملاً فعال و در روستاهای اولُنچَکان ،گُلَک و شادی گوراز توابع شهرستان نیکشهر به صورت نیمه فعال زنان بلوچ به تولید سفال اشتغال دارند . سفالهای تولید شده در منطقهی بلوچستان کلاً به رنگ قرمز جَغکی میباشند . ( جَغک نام گیاهی محلی است که از ریشهی آن برای رنگ کردن کشک و خاجهای پشم استفاده می کنند ) . روستای کلپورگان طرز تهیه سفال در کلپورگان تهیه گل رس
[ دوشنبه 92/12/12 ] [ 8:51 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
از جمله خدمات بسیار ارزنده ی فرهنگی ـ دینی و پربار حضرت مولانا عبدالعزیز تاسیس حوزه علمیه و پایه گذاری مسجد جامع مکی در زاهدان است . این کارنامه ی بسیار حیاتی با چنان اخلاص و فروتنی ،و بدوراز هر گونه تظاهر پایه گذاری شده است که همه مردم ایران و به ویژه مردم سیستان و بلوچستان شاهد آثار این اخلاص هستند تعداد نمازگزاران درمسجد مکی و مراجعین و شیفتگان علم و عرفان به حوزه علمیه روزافزون است . هم چنین حوزه علمیه دارالعلوم از شهرت و محبوبیت قابل توجهی برخوردار است . [ دوشنبه 92/12/12 ] [ 8:48 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
li- بزرگزاده یا ملکزاده یا ... : ( این طایفه از طوایف اصیل سراوان می باشد و در گذشته حاکم سراوان از این طایفه بوده است ) - باران زهی یا بارکزهی: ( این طایفه از طوایف اصیل سراوان می باشد و حکومت سراوان بعد از بزرگزاده ها توسط این طایفه اداره می شد )
[ دوشنبه 92/12/12 ] [ 8:46 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
خواستگارى: وقتى که پسر، دخترى را در نظر گرفت یا مادر یا خواهر و یا پدر، دخترى را به پسر پیشنهاد کردند، در صورت قبول پسر، خود پدر و یا یکى از عموهاى او به نزد پدر دختر رفته و بعد از اندکى نشستن و گپ زدن، سر صحبت با پدر دختر باز مىکند و مى گوید که شما پسر مرا به عنوان بنده و کوچک خودتان قبول کنید. پدر دختر هم براى جواب دادن چند روز مهلت مى خواهد. و در این چند روز، نظر عموهاى دختر و خویشان و اقوام خود را در این مورد جویا مىشود و از خود دختر هم نظر خواهى مىکند. چنانچه آنها نیز جواب مثبت دادند، پدر دختر، جواب را به والدین پسر اعلام مى کند.
مهریه (جهاز):
خویشان پسر و دختر جمع مىشوند و در مورد جِهاز یا مهریه گفتگو مىپردازند. تعداد پولى که به عنوان مهریه تعیین مىشود، در میان طوایف مختلف بلوچ، متفاوت است و براساس توانایى مالى پدر پسر مىباشد و مقدار مهریه ممکن است در بعضى از طوایف به 30 مثقال و یا 50 مثقال یا حتى 150 مثقال طلا هم برسد و معمولاً درهمین مراسم نیز پدر پسر معمولاً یک میلیون تومان یا کمتر و بیشتر به عنوان نِشانه (شیربها) به پدر دختر مىدهد که این پولها صرف خرید وسایلى نظیر وسایل آرایشى، کفش - دمپایى ... براى عروس مى شوند در واقع از آن عروس هستند. همچنین هزینه عروسى و مخارج جشن بر عهده پدر داماد مىباشد ولى این هزینه ها، جز مهریه به حساب نمى آیند.
دوران نامزدى:
بعد از مراسم تعیین مهریه و دادن شیربها, نشانه ها, پسر و دختر رسماً نامزد یکدیگر مى شوند و دوران نامزدى آنها آغاز مى شود. دوران نامزدى ممکن است گاه تا چندسال و یا چند ماه و یا یک هفته طول بکشد. در این مدت معمولاً 50 درصد از احتیاجات دختر از قبیل کفش و لباس و ... را باید خانواده پسر تأمین نمایند. اما آنچه که در دوران نامزدى بلوچها قابل توجه مى باشد، عدم دیدار دختر و پسر مى باشد یعنى آنها حق ندارند که در این دوران با همدیگر نشسته و صحبت کنند. گویى این دیدار و صحبت کردن پسر و دختر نوعى گناه محسوب مى شود. و اگر چنانچه در نزد کسى این کار صورت گیرد، بقیه خانواده ها آنها را مورد طعن و سرزنش قرار مىدهند. البته در حال حاضر این جریان تا حدودى کمرنگ شده است.
مراسم عروسى:
دعوت دادن:
در سراوان، اغلب در روز دوشنبه چند نفر زن از بستگان عروس و داماد، بعد از نماز ظهر پیش اهالى روستا رفته و زنان روستا را دعوت مىکنند که عروسى دختر فلان کس است و از شما دعوت به عمل آورده که در این مراسم شرکت کنید لذا در شب دوشنبه زنان در خانه پدرو مادر داماد گرد مى آیند و به شادى مى پردازند. دعوت دادن زنان روستاهاى دیگر بدین صورت است که در روزهاى چهارشنبه و پنجشنبه دو یا سه نفر زن به روستاهاى اطراف می روند و خویشان و آشنایان خود را دعوت مىکنند که در شب پنجشنبه در مراسم عروسى شرکت کنند. دعوت مردان خود روستا بدینترتیب است که به تمامى خانه هاى روستا سر مى زند و مى گوید که امشب جشن عروسى پسر فلانى است و از شما دعوت به عمل آورده که شرکت کنید. اما مردان روستاها و شهرهاى دیگر را با فرستادن کارت دعوت مى کنند.
بستن حجله یا جُل:
صبح سه شنبه یک رأس بز نر در خانه پدر عروس مى کشند و با گوشت آن برنج و خورشت درست مى کنند و به مهمان ها نهار مى دهند و بعد از خوردن نهار و معمولاً در ساعت 3 در حالیکه نوازندگان با شدت هرچه تمامتر طبل و دُهل مى زنند و مى خوانند، عروس را که در لهجه محلى به او »بانور« مى گویند در گوشه اى از اتاق مى نشانند و جُل را که معمولاً یک پتو و یا ملحفه اى است، مى بندند. بعد از اینکه جُل را بستند، لباسهایى را که پدر و مادر داماد (که معمولاً نزدیک به 30 یا 40 جفت هستند) به عروس داده اند، را از صندوق بیرون مى آوردند تا تمامى زنها آنها را ببینند. ولى در این شب دست و پاى عروس را حنا نمى بندند اما جشن و پایکوبى و رقص همچنان ادامه دارد.
مراسم حنابندان یا شب دُزّکى:
در شب چهارشنبه در حالیکه جشن و سرور و پایکوبى همچنان ادامه دارد، دست و پاهاى داماد را که در لهجه محلى به او »سالُونْک« مىگویند، را در خانه خودش حنا مى بندند که اوج شادى در همین لحظه جریان دارد، و نوازندگان با شدت هرچه تمامتر به طبل یا دُهُل مى کوبند. در این هنگام داماد را روى یک چهارپایى یا تخت مى نشانند بطوریکه پاهاى او از چهارپایى آویزان باشند. در حین حنابستن دست و پاهاى داماد، آشنایان عروس و داماد که در کنار تخت حضور دارند، پولهایى را بر سر و روى داماد مى گیرند که این پولها را نوازندگان و یا رقاصان جمع مى کنند. عین همین مراسم در خانه عروس نیز جریان دارد ولى بر خلاف داماد، عروس را بر روى تخت نمى نشانند بلکه او را در پشت همان جُل بر روى یک لحاف مى خوابانند و زیر پاهاى او یک بالشت مىگذارند و خواهر یا مادراو، دست و پاهاى او را حنا مىبندد. در مراسم حنابندان معمولاً نوازندگان این نازینک را بیشتر تکرار مى کنند که »داماد یا عروس حنابندان است و مادر و پدرش شادمان هستند« به هر حال در این شب که به شب دُزوکى شهرت دارد، تا نزدیکى سحر، جشن و پایکوبى ادامه دارد.
شب راستکى:
در اوایل صبح پنجشنبه معمولاً در نزدیکى مجلس یا دیوان مردان، نزدیک به 10 یا 20 بز نر و ماده و یا یکى دو گاو مى کشند. قصابها گوشتها را تکه تکه مى کنند و از ساعت 2 به بعد آشپزها کار خودشان را آغاز مى کنند و تا ساعت 8 شب خوراک مدعوین، چه زن و چه مرد را فراهم مى آورند. در هنگام عصر، زنان حناهاى زیادى را مى کوبند و به هر خانه اى در روستا مقدارى حنا مى فرستند و در این روز تمامى دعوتشدگان، چه از خود روستا و چه از روستاهاى دیگر به خانه داماد یا عروس گرد مى آیند و معمولاً بعد از نماز عشاء، شام را به مهمان ها می دهند در این شب نیز دست و پاهاى داماد و عروس را حنا مى بندند و از آنجا که در این شب برخلاف شبهاى دیگر، دیوان یا مجلس مردان نیز وجود دارد، پس از اینکه دست و پاهاى داماد را حنا بستند، او را به دیوان مردان مى آوردند و شاعر به محض دیدن داماد، شعرهایى را در وصف او مى خواند و در این هنگام اطرافیان داماد پولهایى را بر سر او مىگیرند که این پولها را رقاص شاعر جمع آورى مى کند و در این شب جشن تا صبح ادامه دارد.
مراسم استحمام:
روز جمعه بعد از خوردن نهار و معمولاً ساعت 4 داماد را به مظهر قنات یا چشمه یا رودخانه مىبرند. در مسیر راه نوازندگان شادى را سر مىدهند و مى گویند »داماد را سر آب مى بریم و سرو جانش را مى شوئیم و داماد ما یک دلبر است او را سر حمام مى بریم«. بعد از رسیدن به قنات یا چشمه و رودخانه، لباسهاى داماد را از تنش بیرون آورده و یکى از نزدیکان داماد بدنش را صابون مى مالد و در این هنگام نوازندگان به نواختن طبل و خواندن مشغول هستند. پس از استحمام داماد و پوشیدن لباسهایش به چند روستاى اطراف نیز مى روند و آنگاه به روستا باز مى گردند.
مراسم نکاح:
بعد از رسیدن به روستا، به خانه و یا به مسجد مى روند. مولوى محله یا روستا حاضر شده و دو نفر را نزد عروس مى فرستند تا رضایت او را جویا شده و او وکیل خود را معرفى نماید. معمولاً عروس، پدر یا عموى خودش را به عنوان وکیل انتخاب مى کند. خلاصه اینکه داماد در مقابل مولوى مى نشیند. قبل از خطبه عقد، مولوى مشخصات سجلى عروس را مى خواند و خطاب به داماد مىگوید که او را با این مقدار مهریه به زنى شما در آوردم، آیا خواستی قبول کردی؟ داماد در جواب مى گوید: خواستم قبول کردم. آنگاه رو به وکیل عروس، بعد از خواندن مشخصات سجلى داماد، مى گوید: که آیا دختر را با این مقدار مهریه به زنى داماد دادى و بخشیدى؟ وکیل در جواب مى گوید: دادم و بخشیدم. آنگاه مولوى دست راست داماد را در دست گرفته و خطبه نکاح را مى خواند و سپس همه حاضرین براى سلامتى و خوشبختى عروس و داماد، دعا مى کنند و بعد از نکاح شیرینى یا غذایى مى خورند.
مراسم شب زفاف:
داماد آمد به به به عروس خندید قه قه قه
بعد از نکاح و معمولا در سراوان رسم است که نصف شب ، داماد را در حالیکه پدر و برادر یا دو نفر از نزدیکان او، دو دستش را گرفته اند، به سوى خانه عروس مىبرند. در مسیر راه نوازندگان به رقاصى و پایکوبى مىپردازند. زمانیکه به در خانه عروس مى رسند، گوسفند و یا مرغی را سر بریده و کمی از خون آن را به کف پای داماد می مالند (برای در امان ماندن از بلا) و داماد را پا گشا می کنند. « پس از ورود به خانه، داماد ابتدا دو رکعت نماز نفل مستحب مى خواند و بعد از آن در کنار عروس که قبلا او را آرایش داده اند، بر روى تخت مى نشیند و زانوى خود را روى زانوى عروس مى گذارد. در این هنگام یک نفر از بستگان سر عروس و داماد را سه بار به هم مى زند تا همسر شوند .در این زمان در دامان داماد یک پسربچه اى مى نشانند به نیّت اینکه اولین بچه آنها پسر باشد. و در بعضى از روستاها به داماد یک لیوان شیر یا نوشابه میدهند که او مقدارى را خورده و باقیمانده را به عروس مى خوراند. بعد از یک ساعت حضّار از خانه بیرون مىروند و عروس وداماد را تنها مى گذارند.
مراسم مبارکى:
سر صبح شنبه، بعد از صرف صبحانه، خویشان و نزدیکان عروس و داماد به تدریج و اندک اندک به اتاقى که عروس و داماد در آن هستند، مى روند و دست خود را به پشت عروس و داماد مىزنند و مى گویند مبارک بادا، مبارکبادا. و بعد از آن سکه بر سر و روى داماد و عروس مىریزند که کودکان این سکه ها را جمع مى کنند و بعد از این مراسم، مراسم عروسى تمام مى شود.
دعوت از عروس و داماد:
بعد از مراسم مبارکى، ابتدا تمامى خویشان و نزدیکان عروس و داماد که در همان روستا هستند، شام یا ناهار آن دو را به نوبت و بر اساس اطلاع قبلى به خانه آنها مى رسانند. اما اگر چنانچه آنها داراى خویشان نزدیکى در روستاهاى دیگرى باشند، بعد از چند روز، از عروس و داماد دعوت به عمل مى آورند. نکته جالب در عروسى بلوچها این است که با وجود آنکه تمامى مخارج عروسى بر عهده داماد است، امّا داماد را به نزد عروس مى برند. منظورم این است که در بعضی از قوم ها در ایران رسم است که عروس را به خانه داماد می برند .
[ دوشنبه 92/12/12 ] [ 8:36 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
|