سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بلوچستان
نویسندگان
لینک دوستان

 

خواستگارى: 

   وقتى که پسر، دخترى را در نظر گرفت یا مادر یا خواهر و یا پدر، دخترى را به پسر

 پیشنهاد کردند، در صورت قبول پسر، خود پدر و یا یکى از عموهاى او به نزد پدر دختر

 رفته و بعد از اندکى نشستن و گپ زدن، سر صحبت با پدر دختر باز مى‏کند و مى ‏گوید که

شما پسر مرا به عنوان بنده و کوچک خودتان قبول کنید. پدر دختر هم براى جواب دادن چند

روز مهلت مى ‏خواهد. و در این چند روز، نظر عموهاى دختر و خویشان و اقوام خود را در

 این مورد جویا مى‏شود و از خود دختر هم نظر خواهى مى‏کند. چنانچه آنها نیز جواب مثبت

دادند، پدر دختر، جواب را به والدین پسر اعلام مى کند.

 

مهریه (جهاز):

  

    خویشان پسر و دختر جمع مى‏شوند و در مورد جِهاز یا مهریه گفتگو مى‏پردازند.

    تعداد پولى که به عنوان مهریه تعیین مى‏شود، در میان طوایف مختلف

بلوچ، متفاوت است و براساس توانایى مالى پدر پسر مى‏باشد و مقدار مهریه ممکن است در

 بعضى از طوایف به 30 مثقال و یا 50 مثقال یا حتى 150 مثقال طلا هم برسد و معمولاً

درهمین مراسم نیز پدر پسر معمولاً یک میلیون تومان یا کمتر و بیشتر به عنوان نِشانه (شیربها)

به پدر دختر مى‏دهد که این پولها صرف خرید وسایلى نظیر وسایل آرایشى، کفش - دمپایى ...

 براى عروس مى ‏شوند در واقع از آن عروس هستند. همچنین هزینه عروسى و مخارج جشن

 بر عهده پدر داماد مى‏باشد ولى این هزینه‏ ها، جز مهریه به حساب نمى ‏آیند.

 

دوران نامزدى:

  

 بعد از مراسم تعیین مهریه و دادن شیربها, نشانه‏ ها, پسر و دختر رسماً نامزد یکدیگر

 مى ‏شوند و دوران نامزدى آنها آغاز مى ‏شود. دوران نامزدى ممکن است گاه تا چندسال و

 یا چند ماه و یا یک هفته طول بکشد. در این مدت معمولاً 50 درصد از احتیاجات دختر از

 قبیل کفش و لباس و ... را باید خانواده پسر تأمین نمایند. اما آنچه که در دوران نامزدى

 بلوچها قابل توجه مى ‏باشد، عدم دیدار دختر و پسر مى ‏باشد یعنى آنها حق ندارند که در

 این دوران با همدیگر نشسته و صحبت کنند. گویى این دیدار و صحبت کردن پسر و

 دختر نوعى گناه محسوب مى ‏شود. و اگر چنانچه در نزد کسى این کار صورت گیرد،

 بقیه خانواده‏ ها آنها را مورد طعن و سرزنش قرار مى‏دهند. البته در حال حاضر این جریان

 تا حدودى کم‏رنگ شده است.

 

مراسم عروسى:

  

دعوت دادن:

  

 در سراوان، اغلب در روز دوشنبه چند نفر زن

 از بستگان عروس و داماد، بعد از نماز ظهر پیش

 اهالى روستا رفته و زنان روستا را دعوت مى‏کنند

که عروسى دختر فلان کس است و از شما دعوت

به عمل آورده که در این مراسم شرکت کنید لذا

در شب دوشنبه زنان در خانه پدرو مادر داماد گرد مى ‏آیند

 و به شادى مى ‏پردازند. دعوت دادن زنان روستاهاى

 دیگر بدین صورت است که در روزهاى چهارشنبه و

 پنج‏شنبه دو یا سه نفر زن به روستاهاى اطراف

 ‏می روند و خویشان و آشنایان خود را دعوت مى‏کنند

 که در شب پنج‏شنبه در مراسم عروسى شرکت کنند.

 دعوت مردان خود روستا بدین‏ترتیب است که به تمامى

 خانه‏ هاى روستا سر مى ‏زند و مى ‏گوید که امشب

جشن عروسى پسر فلانى است و از شما دعوت به

 عمل آورده که شرکت کنید. اما مردان روستاها و

 شهرهاى دیگر را با فرستادن کارت دعوت مى ‏کنند.

 

بستن حجله یا جُل:

  

صبح سه ‏شنبه یک رأس بز نر در خانه پدر عروس مى‏ کشند و با گوشت آن برنج و خورشت

درست مى ‏کنند و به مهمان ها نهار مى ‏دهند و بعد از خوردن نهار و معمولاً در ساعت 3 در

 حالیکه نوازندگان با شدت هرچه تمامتر طبل و دُهل مى ‏زنند و مى ‏خوانند، عروس را

که در لهجه محلى به او »بانور« مى ‏گویند در گوشه ‏اى از اتاق مى ‏نشانند و جُل را که معمولاً

یک پتو و یا ملحفه ‏اى است، مى ‏بندند. بعد از اینکه جُل را بستند، لباسهایى را که پدر و مادر

 داماد (که معمولاً نزدیک به 30 یا 40 جفت هستند) به عروس داده ‏اند، را از صندوق بیرون

 مى ‏آوردند تا تمامى زنها آنها را ببینند. ولى در این شب دست و پاى عروس را حنا نمى ‏بندند

اما جشن و پایکوبى و رقص همچنان ادامه دارد.

 

مراسم حنابندان یا شب دُزّکى:

  

 در شب چهارشنبه در حالیکه جشن و سرور و پایکوبى همچنان ادامه دارد، دست و پاهاى

 داماد  را که در لهجه محلى به او »سالُونْک« مى‏گویند، را در خانه خودش حنا مى ‏بندند که

 اوج شادى در همین لحظه جریان دارد، و نوازندگان با شدت هرچه تمامتر به طبل یا دُهُل

 مى ‏کوبند. در این هنگام داماد را روى یک چهارپایى یا تخت مى ‏نشانند بطوریکه پاهاى او از

 چهارپایى آویزان باشند. در حین حنابستن دست و پاهاى داماد، آشنایان عروس و داماد که در

 کنار تخت حضور دارند، پولهایى را بر سر و روى داماد مى ‏گیرند که این پولها را نوازندگان

 و یا رقاصان جمع مى ‏کنند. عین همین مراسم در خانه عروس نیز جریان دارد ولى بر خلاف داماد، عروس

را بر روى تخت نمى ‏نشانند بلکه او را در پشت همان جُل بر روى یک لحاف مى ‏خوابانند و

 زیر پاهاى او یک بالشت مى‏گذارند و خواهر یا مادراو، دست و پاهاى او را حنا مى‏بندد. در

 مراسم حنابندان معمولاً نوازندگان این نازینک را بیشتر تکرار مى ‏کنند که »داماد یا عروس

حنابندان است و مادر و پدرش شادمان هستند« به هر حال در این شب که به شب دُزوکى

شهرت دارد، تا نزدیکى سحر، جشن و پایکوبى ادامه دارد.

 

شب راستکى:

  

 در اوایل صبح پنج‏شنبه معمولاً در نزدیکى مجلس یا دیوان مردان، نزدیک به 10 یا 20 بز نر

و ماده و یا یکى دو گاو مى ‏کشند. قصابها گوشتها را تکه تکه مى ‏کنند و از ساعت 2 به بعد

 آشپزها کار خودشان را آغاز مى ‏کنند و تا ساعت 8 شب خوراک مدعوین، چه زن و چه مرد

را فراهم مى ‏آورند. در هنگام عصر، زنان حناهاى زیادى را مى ‏کوبند و به هر خانه ‏اى در

روستا مقدارى حنا مى ‏فرستند و در این روز تمامى دعوت‏شدگان، چه از خود روستا و چه از

روستاهاى دیگر به خانه داماد یا عروس گرد مى ‏آیند و معمولاً  بعد از نماز عشاء، شام را به

مهمان ها می دهند در این شب نیز دست و پاهاى داماد و عروس را حنا مى ‏بندند و از آنجا که

در این شب برخلاف شبهاى دیگر، دیوان یا مجلس مردان نیز وجود دارد، پس از اینکه دست

 و پاهاى داماد را حنا بستند، او را به دیوان مردان مى ‏آوردند و شاعر به محض دیدن داماد،

 شعرهایى را در وصف او مى ‏خواند و در این هنگام اطرافیان داماد پولهایى را بر سر او

مى‏گیرند که این پولها را رقاص شاعر جمع ‏آورى مى ‏کند و در این شب جشن تا صبح ادامه

 دارد.

 

مراسم استحمام:

  

 روز جمعه بعد از خوردن نهار و معمولاً ساعت 4 داماد را به

مظهر قنات یا چشمه یا

رودخانه مى‏برند. در مسیر راه نوازندگان شادى

را سر مى‏دهند و مى ‏گویند »داماد را سر

 آب مى ‏بریم و سرو جانش را مى ‏شوئیم و داماد

 ما یک دلبر است او را سر حمام مى ‏بریم«.

 بعد از رسیدن به قنات یا چشمه و رودخانه،

 لباسهاى داماد را از تنش بیرون آورده و یکى از

 نزدیکان داماد بدنش را صابون مى ‏مالد و در

 این هنگام نوازندگان به نواختن طبل و خواندن

  مشغول هستند. پس از استحمام داماد و

پوشیدن لباسهایش به چند روستاى اطراف

نیز مى ‏روند و آنگاه به روستا باز مى ‏گردند.

 

 مراسم نکاح:

  

 بعد از رسیدن به روستا، به خانه و یا به مسجد مى ‏روند. مولوى محله یا روستا حاضر شده و

دو نفر را نزد عروس مى ‏فرستند تا رضایت او را جویا شده و او وکیل خود را معرفى نماید.

معمولاً عروس، پدر یا عموى خودش را به عنوان وکیل انتخاب مى ‏کند. خلاصه اینکه داماد

در مقابل مولوى مى ‏نشیند. قبل از خطبه عقد، مولوى مشخصات سجلى عروس را مى ‏خواند و

خطاب به داماد مى‏گوید که او را با این مقدار مهریه به زنى شما در آوردم، آیا خواستی  قبول

کردی؟ داماد در جواب مى ‏گوید: خواستم  قبول کردم. آنگاه رو به وکیل عروس، بعد از

 خواندن مشخصات سجلى داماد، مى‏ گوید: که آیا دختر را با این مقدار مهریه به زنى

داماد دادى و بخشیدى؟ وکیل در جواب مى ‏گوید: دادم و بخشیدم. آنگاه مولوى دست راست

داماد را در دست گرفته و خطبه نکاح را مى ‏خواند و سپس همه حاضرین براى سلامتى و

 خوشبختى عروس و داماد، دعا مى ‏کنند و بعد از نکاح شیرینى یا غذایى مى ‏خورند.

 

مراسم شب زفاف:

   

داماد آمد به به به عروس خندید قه قه قه 

 

بعد از نکاح و معمولا در سراوان رسم است که نصف شب  ، 

داماد را در حالیکه

 پدر و برادر یا دو نفر از نزدیکان او، دو دستش را گرفته‏ اند،

 به سوى خانه عروس

 مى‏برند. در مسیر راه نوازندگان به رقاصى و پایکوبى مى‏پردازند.

 زمانیکه به در

 خانه عروس مى ‏رسند، گوسفند و یا مرغی را سر بریده

و کمی از خون آن را به

 کف پای داماد می مالند (برای در امان ماندن از بلا)

و داماد را پا گشا می کنند.

« پس از ورود به خانه، داماد ابتدا دو رکعت نماز نفل

مستحب مى ‏خواند و بعد از

آن در کنار عروس که قبلا او را آرایش داده ‏اند،

 بر روى تخت مى ‏نشیند و زانوى خود

 را روى زانوى عروس مى ‏گذارد. در این هنگام یک

 نفر از بستگان سر عروس و داماد را

 سه بار به هم مى ‏زند تا همسر شوند .در این زمان

 در دامان داماد یک پسربچه ‏اى

مى ‏نشانند به نیّت اینکه اولین بچه آنها پسر باشد.

 و در بعضى از روستاها به داماد یک لیوان

شیر یا نوشابه میدهند که او مقدارى را خورده

و باقیمانده را به عروس مى خوراند. بعد از یک

 ساعت حضّار از خانه بیرون مى‏روند و عروس

 وداماد را تنها مى ‏گذارند.

 

مراسم مبارکى:

  

 سر صبح شنبه، بعد از صرف صبحانه، خویشان و نزدیکان عروس و داماد به تدریج و اندک

 اندک به اتاقى که عروس و داماد در آن هستند، مى ‏روند و دست خود را به پشت عروس و

 داماد مى‏زنند و مى ‏گویند مبارک بادا، مبارک‏بادا. و بعد از آن سکه بر سر و روى داماد و

 عروس مى‏ریزند که کودکان این سکه ‏ها را جمع مى ‏کنند و بعد از این مراسم، مراسم

عروسى تمام مى ‏شود.

 

 

دعوت از عروس و داماد:

  

 بعد از مراسم مبارکى، ابتدا تمامى خویشان و نزدیکان

عروس و داماد که در همان روستا

هستند، شام یا ناهار آن دو را به نوبت و بر اساس

اطلاع قبلى به خانه آن‏ها مى ‏رسانند. اما اگر

 چنانچه آنها داراى خویشان نزدیکى در روستاهاى

 دیگرى باشند، بعد از چند روز، از عروس

 و داماد دعوت به عمل مى ‏آورند.

نکته جالب در عروسى بلوچها این است که با

وجود آنکه تمامى مخارج عروسى بر عهده داماد

 است، امّا داماد را به نزد عروس مى ‏برند.

منظورم این است که در بعضی از قوم ها در ایران

رسم است که عروس را به خانه داماد می برند .

 

 


[ دوشنبه 92/12/12 ] [ 8:36 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

تاریخچه عدد صفر یکی از معمول ترین سئوالهائی که مطرح می شود این است که: چه کسی صفر را کشف کرد؟ البته برای جواب دادن به این سئوال بدنبال این نیستیم که بگوئیم شخص خاصی صفر را ابداع و دیگران از آن زمان به بعد از آن استفاده می کردند. اولین نکته شایان ذکر در مورد عدد صفر این است که این عدد دو کاربرد دارد که هر دو بسیار مهم تلقی می شود یکی از کاربردهای عدد صفر این است که به عنوان نشانه ای برای جای خالی در دستگاه اعداد (جدول ارزش مکانی اعداد) بکار می رود. بنابراین در عددی مانند 2106 عدد صفر استفاده شده تا جایگاه اعداد در جدول مشخص شود که بطور قطع این عدد با عدد 216 کاملاً متفاوت است. دومین کاربرد صفر این است که خودش به عنوان عدد بکار می رود که ما به شکل عدد صفر از آن استفاده می کنیم. هیچکدام از این کاربردها تاریخچه پیدایش واضحی ندارند. در دوره اولیه تاریخ کاربرد اعداد بیشتر بطور واقعی بوده تا عصر حاضر که اعداد مفهوم انتزاعی دارند. بطور مثال مردم دوران باستان اعداد را برای شمارش تعداد اسبان، ... بکار می برند و در اینگونه مسائل هیچگاه به مسئله ای برخورد نمی کردند که جواب آن صفر یا اعداد منفی باشد. بابلیها تا مدتها در جدول ارزش مکانی هیچ نمادی را برای جای خالی در جدول بکار نمی بردند. می توان گفت از اولین نمادی که آنها برای نشان دادن جای خالی استفاده کردن گیومه (") بود. مثلاً عدد6"21 نمایش دهنده 2106 بود. البته باید در نظر داشت که از علائم دیگری نیز برای نشان دادن جای خالی استفاده می شد ولیکن هیچگاه این علائم به عنوان آخرین رقم آورده نمی شدندبلکه همیشه بین دو عدد قرار می گیرند بطور مثال عدد "216 را با این نحوه علامت گذاری نداریم. به این ترتیب به این مطلب پی می بریم که کاربرد اولیه عدد صفر برای نشان دادن جای خالی اصلاً به عنوان یک عدد نبوده است. البته یونانیان هم خود را از اولین کسانی می دانند کهدرجای خالی ,صفر استفاده می کردند اما یونانیان دستگاه اعداد (جدول ارزش مکانی اعداد) مثل بابلیان نداشتند. اساساً دستاوردهای یونانیان در زمینه ریاضی بر مبنای هندسه بوده و به عبارت دیگر نیازی نبوده است که ریاضی دانان یونانی از اعداد نام ببرند زیر آنها اعداد را بعنوان طول خط مورد استفاده قرار می دادند. البتهبعضى ازریاضی دانان یونانی ثبت اطلاعات نجومی را بر عهده داشتند. در این قسمت به اولین کاربرد علامتی اشاره می کنیم که امروزه آن را به این دلیل که ستاره شناسان یونانی برای اولین بار علامت 0 را برای آن اتخاذ کردند، عدد صفر می نامیم. تعداد معدودی از ستاره شناسان این علامت را بکار بردند و قبل از اینکه سرانجام عدد صفر جای خود را بدست آورد، دیگر مورد استفاده قرار نگرفت و سپس در ریاضیات هند ظاهر شد. هندیان کسانی بودند که پیشرفت چشمگیری در اعداد و جدول ارزش مکانی اعداد ایجاد کردند هندیان نیز از صفر برای نشان دادن جای خالی در جدول استفاده می کردند. اکنون اولین حضور صفر را به عنوان یک عدد مورد بررسی قرار می دهیم اولین نکته ای که می توان به آن اشاره کرد این است که صفر به هیچ وجه نشان دهنده یک عدد بطور معمول نمی باشد. از زمانهای پیش اعداد به مجموعه ای از اشیاء نسبت داده می شدند و در حقیقت با گذشت زمان مفهوم صفر و اعداد منفی که از ویژگیهای مجموعه اشیاء نتیجه نمی شدند، ممکن شد. هنگامیکه فردی تلاش می کند تا صفر و اعداد منفی را بعنوان عدد در نظر بگیرید با این مشکل مواجه می شود که این عدد چگونه در عملیات محاسباتی جمع، تفریق، ضرب و تقسیم عمل می کند. ریاضی دانان هندی سعی بر آن داشتند تا به این سئوالها پاسخ دهندو در این زمینه نیز تا حدودى موفق بوده اند . این نکته نیز قابل ذکر است که تمدن مایاها که در آمریکای مرکزی زندگی می کردند نیز از دستگاه اعداد استفاده می کردند و برای نشان دادن جای خالی صفر را بکار می برند. بعدها نظریات ریاضی دانان هندی علاوه بر غرب، به ریاضی دانان اسلامی و عربی نیز انتقال یافت. فیبوناچی، مهمترین رابط بین دستگاه اعداد هندی و عربی و ریاضیات اروپا می باشد  


[ چهارشنبه 92/11/30 ] [ 11:3 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

1- راز آرامش درون خویشتنداری است، انرژیهای خود را پراکنده نکن، بلکه آنها را تحت نظر داشته باش و به طرز مفیدی هدایتشان کن.
 
2- راز آرامش درون در این است که هرکاری را با حواس جمع و علاقه انجام دهی.
 
3- راز آرامش درون در زمان حال زندگی کردن است، ...گذشته و آینده را در چرخه ذهنی ابدیت رها کن.
 
4- راز آرامش درون در آسایش درون است، یعنی آسایش جسمانی ، عاطفی ذهنی و معنوی. 
 
5- راز آرامش درون در دل نبستن است،  این را بدان که در حقیقت هیچ چیز و هیچ کس به تو تعلق ندارد.
 
6- راز آرامش درون در شادی است،  افکار شادی آفرین را آگاهانه حفظ کن.
 
7- راز آرامش درون در آروز نداشتن است، این را بدان که شادی در درون تو جای داردو نه در اشیاء و شرایط خارج از وجود تو .
 
8- راز آرامش درون در این است که همه چیز را همانطور که هست بپذیری ، آنگاه با امید و آرامش در جهت بهبودی آن قدم برداری.
 
9- راز آرامش درون در درک این مطلب است که تو نمی توانی دنیا را تغییر دهی، اما می توانی خودت را تغییر دهی.

10- راز آرامش درون در دوستی با افراد مثبت است، از معاشرت با افرادی که طبیعتی خالی از صفا و صمیمیت دارند پرهیز کن.
 
11- راز آرامش درون در ایجاد آرامش در محیط اطراف خویش است.
 
12- راز آرامش درون در یک زندگی ساده است، ضروریات زندگی را دوباره برای خود تعریف کن.
 
13- راز آرامش درون در یک زندگی سالم است، هر روز ورزش کن، غذای مناسب بخور و نفس عمیق بکش.
 
14- راز آرامش درون در داشتن وجدانی پاک است.
 
15- راز آرامش درون در رفتار آزادانه است، رفتاری که بر آمده از خود واقعی ات باشد، نه افکار دیگران.
 
16- راز آرامش درون در این است که در تمام مراحل زندگی از حق پیروی کنی.
 
17- راز آرامش درون در غبطه نخوردن به مال دیگران است، این را بدان که آنچه حق توست، هر طور شد خود را به تو خواهد رساند.

18- راز آرامش درون در گله مند نبودن است، آنچه دنیا به تو می بخشد، در مقابل چیزی است که پیش تر ، تو به او بخشیده ای.
 
19- راز آرامش درون در این است که اشتباهات خود را بپذیری و بدانی که فقط خود تو می توانی آنها را به موفقیت تبدیل کنی.

20- راز آرامش درون در این است که بر دشمن درونت غلبه کنی،  نه اینکه او را سرکوب کنی.
 
21- راز آرامش درون در تمرین اراده است، حتی اگر ذهنت به شدت با آن مخالف باشد.
 
22- راز آرامش درون در این است که دلت همیشه شاد باشد، حتی هنگامی که دیگران عبوس هستند.
 
23- راز آرامش درون در این است که به جای توقع خوشحالی از دیگران،  خودت آنها را خوشحال کنی.
 
24- راز آرامش درون در این است که خیر و سلامت دیگران را خیرو سلامت خود بدانی.
 
25- راز آرامش درون در بی آزار بودن است، هرگز کسی را نرنجان.
 
26- راز آرامش درون، کار کردن درکناردیگران است، نه در مقابل آنها. 


[ چهارشنبه 92/11/30 ] [ 10:57 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

 

مادر ای والاترین رویای عشق

مادر ای دلواپس فردای عشق

مادر ای غمخوار بی همتای من

اولین وآخرین معنای عشق

تکیه گاه خستگی ها یم توئی

مادر ای تنهاترین ماوای عشق

یاد تو آرام می سازد مرا

از تو آهنگی گرفته نای عشق

صوت لالائی تو اعجاز کرد

مادر ای " پیغمبر زیبای عشق "

ماه من پشت و پناه من توئی

جان من ای  گوهر یکتای عشق

دوستت دارم تو را دیوانه وار

از تو احیاء شد چنین دنیای عشق

ای انیس لحظه های بی کسی

در دلم برپا شده غوغای عشق

تشنه آغوش گرم تومنم

من که مجنونم توئی لیلای عشق 

 

 


[ چهارشنبه 92/11/30 ] [ 10:41 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

 

ذربایجان:آتورپاتکان{نگهدا ر آتش}(فارسی/ دری)

آرژانتین:سرزمین نقره(اسپانیایی)
آفریقای جنوبی:سرزمین بدون سرما(آفتابی) 
آفریقای مرکزی:سرزمین بدون سرما(آفتابی) 
آلبانی:سرزمین کوهنشینان 
آلمان:سرزمین همه مردان یا قوم ژرمن(فرانسوی - ژرمنی: 
آنگولا:از واژه نگولا که لقب فرمانروایان محلی بود 
اتریش: شاهنشاهی شرق (ژرمن)(
اتیوپی: سرزمین چهره سوختگان (یونانی)

ارمنستان: سرزمین فرزندان ارمن،نام نبیره ی نوح"ع"(فارسی/ دری) 
اریتره:؟ 
ازبکستان: سرزمین خودسالارها (سغدی-ترکی-فارسی/ دری) 
اسپانیا: سرزمین خرگوش کوهی (فنیقی) 
استرالیا: سرزمین جنوبی (از لاتین) 
استونی: راه شرقی (ژرمنی) 
اسرائیل: جنگیده با خدا (عبری) 
اسکاتلند:سرزمین اسکات ها{در لاتین قوم گائل را گویند}(لاتین) 
فغانستان:سرزمین قوم افغان(دری فارسی) 
اکوادور:خط استوا (اسپانیایی) 
الجزایر:جزیره ها(عربی) 
السالوادور:رهایی بخش مقدس(اسپانیایی) 
امارات متحده عربی:شاهزاده نشین های یکپارچه عربی(عربی) 
اندونزی:مجمع الجزایر هند(فرانسوی) 
انگلیس:سرزمین قوم آنگل(ژرمنی) 
اوکراین:منطقه مرزی(اسلاوی) 
ایالات متحده امریکا:از نام آمریگو وسپوچی دریانورد ایتالیایی 
ایتالیا: شاید به معنی ایزد گوساله (یونانی) 
ایران: سرزمین نجیب زادگان (آریاییان) (فارسی دری) 
ایرلند: سرزمین قوم ایر (شاید هم معنی با آریا) (انگلیسی) 
ایسلند: سرزمین یخ (ایسلندی) 
باهاما: دریای کم عمق یا ریشدارها(اسپانیایی) 
بحرین: دو دریا (عربی) 
برزیل: چوب قرمز 
بریتانیا: سرزمین نقاشی شدگان(لاتین) 
بلژیک: سرزمین قوم بلژ (از اقوام سلتی)، واژه بلژ احتمالاً معنی زهدان و کیسه میداده. 
بلیز: یا از نام دزدی دریایی به نام والاس یا از واژه‌ای بومی به معنای آب گل آلود 
بنگلادش: ملت بنگال (بنگلادشی) 
بوتان: تبتی تبار 
بوتسوانا: سرزمین قوم تسوانا 
بورکینافاسو: سرزمین مردم درستکار (از زبان‌های موره -دیولا) 
بوروندی:؟ 
بوسنی و هرزگوین:؟ 
بولیوی: از نام سیمون بولیوار مبارز رهایی بخش آمریکای لاتین 
پاراگوئه: این سوی رودخانه 
پاکستان: سرزمین پاکان 
پاناما:جای پر از ماهی(زبان کوئِوا) 
پرتغال: بندر قوم گال (از اقوام سلتی) (لاتین) 
پورتوریکو: بندر ثروتمند (اسپانیایی) 
تانزانیا:این نام از همامیزی تانگانیگا(سرزمین دریاچه تانگا) + زنگبار است 
تایلند:سرزمین قوم تای 
ترکمنستان: سرزمین ترک مانندها 
ترکیه: سرزمین قوی‌ها (ترکی با پسوند عربی) 
جامائیکا: سرزمین بهاران 
جیبوتی: شاید به پادری بافته از الیاف نخل می گفتند(زبان آفار) 
چاد: دریاچه ( زبان بورنو) 
چین:سرزمین مرکزی(چینی) 
دانمارک: مرز قوم "دان" 
دومینیکن: کشور دومینیک مقدس (اسپانیایی) 
روسیه: کشور روشن ها، سپیدان (شاید از ریشه سکایی"راؤش") 
روسیه سفید (بلاروس):درخشنده(روس) سفید(روسی) 
رومانی: سرزمین رومی ها 
زلاند نو:زلاند جدید(زلاند نام یکی از استان های هلند به معنای دریاست) 
ژاپن: سرزمین خورشید تابان(ژاپنی) : 
ساحل عاج:ساحل عاج 
سریلانکا: جزیره باشکوه (سنسکریت) 
سلیمان جزایر:از نام حضرت سلیمان :؟ 
سوئد: سرزمین قوم "سوی" 
سوازیلند:سرزمین قوم سوازی 
سوئیس: سرزمین مرداب 
سودان: سیاهان(عربی) 
سوریه: سرزمین آشور (سامی) 
سیرالئون: کوه شیر 
شیلی: پایان خشکی- برف (از زبان بومی آنجا) 
صحرا:بیابان(عربی) 
صربستان:سرزمین قوم صرب(یوگسلاوی: سرزمین اسلاو های جنوب) 
عراق: شاید ازایراک به معنای ایران کوچک(فارسی) 
عربستان سعودی: سرزمین بیابانگردان در تملک خاندان خوشبخت. واژه عرب به معنی گذرنده و بیابانگرد است. سعود یعنی خوشبخت. 
فرانسه: سرزمین قوم فرانک (از اقوام سلتی) 
فنلاند:سرزمین قوم "فن" 
فیلیپین:از نام پادشاهی اسپانیایی به نام فیلیپ 
قرقیزستان: سرزمین چهل قبیله (قرقیزی) 
قزاقستان: سرزمین کوچگران (قزاقی) 
قطر:شاید به معنای بارانی(عربی) 
کاستاریکا:ساحل غنی(اسپانیایی) 
کانادا: دهکده (زبان سرخپوستی"ایروکوئی") 
کلمبیا:سرزمین کلمب(کریستف کلمب)(اسپانیایی) 
کنیا: کوه سپیدی (زبان کیکویو) 

کویت: دژ کوچک (هندی-عربی) 
گرجستان:سرزمین کشاورزان(یونانی) 
لتونی:(لاتویا) 
لبنان:سفید(عبری) 
لهستان: سرزمین قوم "له" 
لیبریا: سرزمین آزادی 
مجارستان:سرزمین قوم مجار (مجاری) 
مراکش:(مغرب) 
مصر: شهر - آبادی 
مقدونیه: سرزمین کوه نشین ها، بلندنشین‌ها (یونانی) 
مکزیک:اسپانیای جدید(اسپانیایی) 
موریتانی: سرزمین قوم مور (لاتین) 
میکرونزی:مجمع الجزایر کوچک(فراسوی) 
نروژ: راه شمال 
نیجر: سیاه (لاتین) 
نیجریه: سرزمین سیاه (لاتین) 
نیکاراگوئهدریای نیکارائو (نام مردم آن منطقه) - آگوئه (اسپانیایی) 
واتیکان: گرفته شده از نام تپه‌ای به نام واتیکان (اتروسکی) 
ونزوئلا: ونیز کوچک 
ویتنام: اقوام "ویت" جنوبی(ویتنامی) 
ویلز:بیگانگان(ژرمنی) 
هلند: سرزمین چوب (آلمانی) 
هند:پر آب (فارسی باستان) 
هندوراس: ژرفناها (اسپانیایی) 
یمن: خوشبخت 

 


[ چهارشنبه 92/11/30 ] [ 10:37 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

 

  • من تمام زندگی خود را مدیون دو زن هستم، مادرم و همسرم.
  • «استوارتر از همه پیوندها، پیوندی است که در میان مادر و فرزند برقرار است.»
  • «اگر مادر نباشد، جسم انسان ساخته نمی‌شود و اگر کتاب نباشد، روح انسان پرورش نمی‌یابد.»
  • «ای پدر و مادر، ای گم‌شدگان عزیز، من همه‌چیز خود را به شما مدیون هستم.»
  • «ای مادر، تو مانند ستاره مقدس در آسمان ابدیت، ثابت و درخشان خواهی ماند.»
  • «این یک قاعده کلی است که همه? مردان برجسته، عوامل برتری خود را از مادرانشان به ارث می‌برند.»
  • «با پدر و مادر خود چنان رفتار کن که از فرزندان خود توقع داری.»
  • «بچه‌ها تا کوچکند به ‌پدر و مادرشان مهر می‌ورزند، وقتی بزرگ شدند آن‌ها را به‌ محاکمه می‌کشند و گاهی نیز مورد عفو قرار می‌دهند.»
  • «تمام دخترها مثل مادرشان می‌شوند، چه فاجعه بزرگی برای دختر‌ها؛ هیچ مردی مثل مادرش نمی‌شود، چه فاجعه بزرگی برای پسرها.»
  • «تنها مادر و پدر خواست های فرزند را بی هیچ چشم داشتی بر آورده می سازند .»
  • «صالح‌ترین فرزندان آن‌هایی هستند که با اعمال خود باعث افتخار پدر و مادر خود شوند.»
  • «کنار امیر دراز می‌کشم. حالا نه برایش زنم، نه مادر، نه خواهر. هیچ ربطی به هم نداریم.»
  • «مادر، سازنده جهان و تابلوی آفریدگار است.»
  • «مادر و پدر ، زندگیشان را با فروتنی به فرزند می بخشند . »
  • «مردان همانند که مادرانشان ساخته‌اند، آیا می‌شود از یک کارگاه کرباس‌بافی خواست که شال کشمیر ببافد؟»
  • «من از عشق بدم می‌آید برای این‌که یک‌بار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم.»
  • «می گویند: احتیاج مادر اختراع است! اما مادربزرگ بدبختی هم هست.»
  • «میهمانی های فراوان از ارزش آدمی می کاهد ، مگر دیدار پدر و مادر . »
  • «میهن پرستی ، همچون عشق فرزند است به مادر . »
  • «همسران باید یکدیگر را ستایش کنند و فرزندان هم پدر ، مادر و آموزگاران و... ستایشگری برای همه هست . »
  • «هیچ‌چیز به قدر دیدن یک مادر با بچه‌اش روح‌پرور نیست و هیچ‌چیز حس حرمت و تقدیس ما را هنگام تماشای مادری‌ که بچه‌هایش وی را احاطه کرده‌اند، بیدار نمی‌کند.»
  • «یک مادر خوب به صد استاد و آموزگار می‌ارزد.»

 

 


[ چهارشنبه 92/11/30 ] [ 10:37 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

یا می‌دانید یک انسان 8 ثانیه بعد از قطع گردن هنوز به هوش است.
آیا می‌دانید سالی 500 شهاب سنگ به زمین برخورد می‌کنند.
آیا می‌دانید خورشید روزی 126?000 میلیارد اسب بخار انرژی به زمین می‌فرستد.
آیا می‌دانید کوچک‌ترین زمین فوتبال ساخته شده یک بیست هزارم یک تار مو است (نانو).
آیا می‌دانید با دویدن می‌توان مسافر زمان بود و کسری از ثانیه از دیگران بیشتر عمر کرد.
آیا می‌دانید 56 درصد افرادی که دست چپ هستند، تایپیستند.
آیا می‌دانید برای تولید 1 لیتر بنزین 23?5تن گیاه در گذشته مدفون شده است.
آیا می‌دانید هر 1 دقیقه نسل یک موجود زنده منقرض می‌شود.
آیا می‌دانید داوینچی با یک دست می‌نوشت و با دست دیگر نقاشی می‌کشید.
آیا می‌دانید گوش و بینی در تمام طول عمر رشد می‌کنند.
آیا می‌دانید آب دریا بهترین ماسک صورت است.
آیا می‌دانید در ساخت برج ایفل 2?5 میلیون پیچ و مهره به کار رفته است.
آیا می‌دانید بینی انسان قادر به تشخیص 10?000 نوع بوی مختلف است.
آیا می‌دانید انرژی که خورشید در 1 ثانیه تولید می‌کند برای مصرف 1 میلیون سال زمین کافی است.
آیا می‌دانید غیرممکن است که بتوانید با چشم باز عطسه کنید.
آیا می‌دانید ما در طول زندگیمان 18 کیلو پوست می‌اندازیم.
آیا می‌دانید رنگ مورد علاقه 80 درصد آمریکایی‌ها آبی است!
آیا می‌دانید وقتی شخصی در سریلانکا سرش را از طرفی به طرفی دیگر تکان می‌دهد یعنی باشه.
آیا می‌دانید در این دنیا تعداد جوجه‌ها از آدم‌ها بیشتر است.
آیا می‌دانید نوارهای لاستیکی خیلی طول می‌کشد تا سرد شوند.
آیا می‌دانید مغز در هنگام خواب فعال‌تر از وقتی است که تلویزیون می‌بینید.
آیا می‌دانید اگر مادران در زمان بارداری سیب به خصوص سبز استفاده کنند نوزادانشان زیبا می‌شوند.
آیا می‌دانید مادران باردار از انگور و جوانه گندم و امگا 3 استفاده کنند بچه‌های آن‌ها تیزهوش می‌شوند.
آیا می‌دانید خورشید فقط 1 بر 40?000جرم خود را از دست داده است.
آیا می‌دانید ایران 1018 شهر دارد.
آیا می‌دانید پر آب‌ترین رود ایران کارون در خوزستان است.
آیا می‌دانید بام ایران استان چهارمحال و بختیاری است.
آیا می‌دانید هر فردی در طول 24 ساعت 23 هزار بار نفس می‌کشد 


[ چهارشنبه 92/11/30 ] [ 10:36 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

شهر جالق از قدیمی‌ترین شهرهای استان سـیـسـتـان و بلوچستان و به لحاظجغرافیایی سرزمین جلگه‌ای و تپه‌ای ماهورهای بوده و خاک بسیار حاصلخیزی دارد. کلبخش دارای 33 رشته قنات چشمه و فقط شهر جالق دارای 11 رشته قنات آب شیرین و گوارامی‌باشد.

این شهر از طرف شمال به کشور پاکستان، از طرف جنوب به شهرستان سراوان، از طرفمشرق به کشور پاکستان و بخش بم‌پشت و از مغرب به شهرستان خاش محدود می‌شود.

جالق در قدیم‌الایام به شهر <گلشن> مشهور بوده است که به‌دلیل حمله وتاراج مغول و به بار آوردن خسارات غیر قابل جبرانی به زیرسازی ساخت‌های آن به شهرجالق یعنی خار و خاشاک  در زبان بلوچی تغییر نام داده است.

جالق دارای نخلستان‌های بکر و سر به فلک کشیده بی‌نظیر و انواع محصول خرماستو با آثار فرهنگی و تاریخی بی‌شمار خود چشم هر بیننده‌ای را خیره می‌سازد.  ‌

شهر مرزی جالق با 21 محله و نسبت 1 به 2 زمین‌های کوهستانی به دشت درشرقی‌ترین نقطه سراوان و استان قرار گرفته است و همسایه پاکستان به‌شمارمی‌آید.

جـالـق نـام یـکـی از کـهـن‌تـریـن بخش‌های بلوچستان است که قبلا گلشن نامداشته و پس از حمله مغول و تسلیم به آنان به علت ویرانی به‌نام (جالق، خار و خاشاک) را به خود گرفته و هنوز باز مانده‌های سلجوقیان در این شهر مشاهده می‌شود.  ‌

 ‌جالق در زمینی هموار واقع شده است و آب آن از کاریز تامین می‌شود. در دورهقاجار جالق از سه قلعه و دو رشته قنات تشکیل می‌شده و 400 خانوار داشته است. اینشهر دارای جاذبه‌های گردشگری و باستانی فراوانی می‌باشد.  ‌

وجود قلعه‌های فراوانی از دوره اسلامی که برخی از آنها بر روی محوطه‌هاییتاریخی (اشکانی - ساسانی) بنا شده‌اند و نیز مقابر و آرامگاه‌های سلجوقی - ایلخانیکه در شمار 17 عدد هستند که خود سند بزرگی بر اهمیت و تداوم استقرار در این منطقهدر دوره اسلامی می‌باشد.

حـال بـا تـکـیه بر شکل‌گیری فرهنگ‌های انسانی، بخش جالق را می‌توان به سهمنطقه عمده تقسیم کرد 1- منطقه کوهستانی با رشته کوه‌های فشرده و نوک تیز 2- منطقهحوزه جغرافیایی دوم شامل بخش‌هایی که دارای رودخانه‌های فصلی و زمین‌های تقریباهموار با تپه ماهورهای کم ارتفاع است حوزه و منطقه سوم جغرافیایی زمین شناسی در برگیرنده زمین‌های سطح و دشت مانند پوشیده شده از ماسه‌های بادی است.

شهر جالق با توجه به جاذبه‌های دیدنی -‌تاریخی هنوز مورد توجه باستان‌شناسیقرار نگرفته اســت و ایــن شـهــر در مــرحـلـه اول نـیـاز بـه باستان‌شناسی، سپسمعرفی این شهر لازمه به برنامه ترقی و پیشرفت فرهنگ این شهر می‌باشد.

شهر مرزی جالق به علت فاصله زیاد از مرکز و قرار گرفتن در نقطه صفر مرزری ازیک جهت و از طرف دیگر عدم توجه دولت‌ها عقب ماند و پس از پیروزی انقلاب اسلامی وتوجه به شهرهای مرزی بی‌نهایت رسیدگی و کمک شایان توجه‌ای شده، اما بـه‌عـلـت عـمـقعـقـب مـاندگی هنوز مشکلاتی گـریـبـان‌گـیـر مردم این خطه است که یکی از بزرگ‌تریننهادهای که می‌تواند این شهر را معرفی کند شهرداری است، با اعتبارات استانی ووزارتی ‌که بـنا به انتظار مردم نـمـی‌تـوانـد جـوابگو بـاشـد. امـیـد استاعـتـبــارات شــایـان تــــــوجـــهـــــی بـــــه شـهرداری‌های این گـــونــهشـهــرهــای دیــدنـی بـه‌مـنـظـور جذب گردشگران اختصاص یابد.

 


[ دوشنبه 92/11/14 ] [ 9:44 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

جالق یکی از شهرهای تاریخی استان سیستان و بلوچستان ایران است. بر اساس آمار سال 1391 جمعیت این شهر بالغ بر 18000 نفر بوده است.

از آثار تاریخی آن می‌توان قلعه شیشه‌ریز، مجموعه? گنبدهای کوهکن -قلعه دادمحمد- قلعه شیرمحمد -قلعه سرکوه- کوه الله‌اکبر و خرابه‌های قدیمی شهر را نام برد. جالق که اسم اصلی آن گلشن میباشد یکی از مکانهای تاریخی ودیدنی استان سیستان وبلوچستان میباشد که از شرق به کشور پاکستان از غرب به سردشت ونهایتا گشت واز جنوب وجنوب غرب به سراوان واز شمال غرب به خاش ومیرجاوه منتهی میشود و دارای هشت قنات از جمله خوشاب وگوگن کشان دهمیر و.... از همه مهمتر اینکه قناتی به اسم سیوگی داشته که اگر همه آب قناتها جمع شوند به اندازه سیوگی نمی‌شدند متأسفانه در زمان حمله مغول به گلشن قنات سیوگی را از بین برد ونام جالق هم از آنزمان به بعد به آن اطلاق شد چون مغول ان شهر را تار ومار کرد


[ دوشنبه 92/11/14 ] [ 9:39 صبح ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]

گوشی خود را چک کنید

 

# 6 0 # *

بعد از تایپ دستور فوق شما یک عدد 15 رقمی به شکل ذیل مشاهده خواهید کرد

43 4 5 6 6 1 0 6 7 8 9 4 2 0

-اگر ارقام هفتم و هشتم 02 یا 20 بود به این معنی می باشد که گوشی مونتاژ کشور امارات و کیفیت آن خیلی بد می باشد.

-اگر ارقام هفتم و هشتم 08 یا 80 بود به این معنی می باشد که گوشی مونتاژ کشور آلمان و کیفیت آن بد نیست.

-اگر ارقام هفتم و هشتم 01 یا 10 بود به این معنی می باشد که گوشی مونتاژ فنلاند می باشد و کیفیت آن خوب است..

-اگر ارقام هفتم و هشتم 00 بود به این معنی می باشد که گوشی مونتاژ کارخانه سازنده و اصلی و دارای بهترین کیفیت می باشد.

-اگر ارقام هفتم و هشتم 13 بود به این معنی می باشد که گوشی مونتاژ کشور آذربایجان و کیفیت آن خیلی بد می باشد و برای سلامتی خطر دارد

 

 


[ یکشنبه 92/11/6 ] [ 3:15 عصر ] [ رشید رئیسی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
آرشیو مطالب