بلوچستان | ||
خواستگارى: وقتى که پسر، دخترى را در نظر گرفت یا مادر یا خواهر و یا پدر، دخترى را به پسر پیشنهاد کردند، در صورت قبول پسر، خود پدر و یا یکى از عموهاى او به نزد پدر دختر رفته و بعد از اندکى نشستن و گپ زدن، سر صحبت با پدر دختر باز مىکند و مى گوید که شما پسر مرا به عنوان بنده و کوچک خودتان قبول کنید. پدر دختر هم براى جواب دادن چند روز مهلت مى خواهد. و در این چند روز، نظر عموهاى دختر و خویشان و اقوام خود را در این مورد جویا مىشود و از خود دختر هم نظر خواهى مىکند. چنانچه آنها نیز جواب مثبت دادند، پدر دختر، جواب را به والدین پسر اعلام مى کند.
مهریه (جهاز):
خویشان پسر و دختر جمع مىشوند و در مورد جِهاز یا مهریه گفتگو مىپردازند. تعداد پولى که به عنوان مهریه تعیین مىشود، در میان طوایف مختلف بلوچ، متفاوت است و براساس توانایى مالى پدر پسر مىباشد و مقدار مهریه ممکن است در بعضى از طوایف به 30 مثقال و یا 50 مثقال یا حتى 150 مثقال طلا هم برسد و معمولاً درهمین مراسم نیز پدر پسر معمولاً یک میلیون تومان یا کمتر و بیشتر به عنوان نِشانه (شیربها) به پدر دختر مىدهد که این پولها صرف خرید وسایلى نظیر وسایل آرایشى، کفش - دمپایى ... براى عروس مى شوند در واقع از آن عروس هستند. همچنین هزینه عروسى و مخارج جشن بر عهده پدر داماد مىباشد ولى این هزینه ها، جز مهریه به حساب نمى آیند.
دوران نامزدى:
بعد از مراسم تعیین مهریه و دادن شیربها, نشانه ها, پسر و دختر رسماً نامزد یکدیگر مى شوند و دوران نامزدى آنها آغاز مى شود. دوران نامزدى ممکن است گاه تا چندسال و یا چند ماه و یا یک هفته طول بکشد. در این مدت معمولاً 50 درصد از احتیاجات دختر از قبیل کفش و لباس و ... را باید خانواده پسر تأمین نمایند. اما آنچه که در دوران نامزدى بلوچها قابل توجه مى باشد، عدم دیدار دختر و پسر مى باشد یعنى آنها حق ندارند که در این دوران با همدیگر نشسته و صحبت کنند. گویى این دیدار و صحبت کردن پسر و دختر نوعى گناه محسوب مى شود. و اگر چنانچه در نزد کسى این کار صورت گیرد، بقیه خانواده ها آنها را مورد طعن و سرزنش قرار مىدهند. البته در حال حاضر این جریان تا حدودى کمرنگ شده است.
مراسم عروسى:
دعوت دادن:
در سراوان، اغلب در روز دوشنبه چند نفر زن از بستگان عروس و داماد، بعد از نماز ظهر پیش اهالى روستا رفته و زنان روستا را دعوت مىکنند که عروسى دختر فلان کس است و از شما دعوت به عمل آورده که در این مراسم شرکت کنید لذا در شب دوشنبه زنان در خانه پدرو مادر داماد گرد مى آیند و به شادى مى پردازند. دعوت دادن زنان روستاهاى دیگر بدین صورت است که در روزهاى چهارشنبه و پنجشنبه دو یا سه نفر زن به روستاهاى اطراف می روند و خویشان و آشنایان خود را دعوت مىکنند که در شب پنجشنبه در مراسم عروسى شرکت کنند. دعوت مردان خود روستا بدینترتیب است که به تمامى خانه هاى روستا سر مى زند و مى گوید که امشب جشن عروسى پسر فلانى است و از شما دعوت به عمل آورده که شرکت کنید. اما مردان روستاها و شهرهاى دیگر را با فرستادن کارت دعوت مى کنند.
بستن حجله یا جُل:
صبح سه شنبه یک رأس بز نر در خانه پدر عروس مى کشند و با گوشت آن برنج و خورشت درست مى کنند و به مهمان ها نهار مى دهند و بعد از خوردن نهار و معمولاً در ساعت 3 در حالیکه نوازندگان با شدت هرچه تمامتر طبل و دُهل مى زنند و مى خوانند، عروس را که در لهجه محلى به او »بانور« مى گویند در گوشه اى از اتاق مى نشانند و جُل را که معمولاً یک پتو و یا ملحفه اى است، مى بندند. بعد از اینکه جُل را بستند، لباسهایى را که پدر و مادر داماد (که معمولاً نزدیک به 30 یا 40 جفت هستند) به عروس داده اند، را از صندوق بیرون مى آوردند تا تمامى زنها آنها را ببینند. ولى در این شب دست و پاى عروس را حنا نمى بندند اما جشن و پایکوبى و رقص همچنان ادامه دارد.
مراسم حنابندان یا شب دُزّکى:
در شب چهارشنبه در حالیکه جشن و سرور و پایکوبى همچنان ادامه دارد، دست و پاهاى داماد را که در لهجه محلى به او »سالُونْک« مىگویند، را در خانه خودش حنا مى بندند که اوج شادى در همین لحظه جریان دارد، و نوازندگان با شدت هرچه تمامتر به طبل یا دُهُل مى کوبند. در این هنگام داماد را روى یک چهارپایى یا تخت مى نشانند بطوریکه پاهاى او از چهارپایى آویزان باشند. در حین حنابستن دست و پاهاى داماد، آشنایان عروس و داماد که در کنار تخت حضور دارند، پولهایى را بر سر و روى داماد مى گیرند که این پولها را نوازندگان و یا رقاصان جمع مى کنند. عین همین مراسم در خانه عروس نیز جریان دارد ولى بر خلاف داماد، عروس را بر روى تخت نمى نشانند بلکه او را در پشت همان جُل بر روى یک لحاف مى خوابانند و زیر پاهاى او یک بالشت مىگذارند و خواهر یا مادراو، دست و پاهاى او را حنا مىبندد. در مراسم حنابندان معمولاً نوازندگان این نازینک را بیشتر تکرار مى کنند که »داماد یا عروس حنابندان است و مادر و پدرش شادمان هستند« به هر حال در این شب که به شب دُزوکى شهرت دارد، تا نزدیکى سحر، جشن و پایکوبى ادامه دارد.
شب راستکى:
در اوایل صبح پنجشنبه معمولاً در نزدیکى مجلس یا دیوان مردان، نزدیک به 10 یا 20 بز نر و ماده و یا یکى دو گاو مى کشند. قصابها گوشتها را تکه تکه مى کنند و از ساعت 2 به بعد آشپزها کار خودشان را آغاز مى کنند و تا ساعت 8 شب خوراک مدعوین، چه زن و چه مرد را فراهم مى آورند. در هنگام عصر، زنان حناهاى زیادى را مى کوبند و به هر خانه اى در روستا مقدارى حنا مى فرستند و در این روز تمامى دعوتشدگان، چه از خود روستا و چه از روستاهاى دیگر به خانه داماد یا عروس گرد مى آیند و معمولاً بعد از نماز عشاء، شام را به مهمان ها می دهند در این شب نیز دست و پاهاى داماد و عروس را حنا مى بندند و از آنجا که در این شب برخلاف شبهاى دیگر، دیوان یا مجلس مردان نیز وجود دارد، پس از اینکه دست و پاهاى داماد را حنا بستند، او را به دیوان مردان مى آوردند و شاعر به محض دیدن داماد، شعرهایى را در وصف او مى خواند و در این هنگام اطرافیان داماد پولهایى را بر سر او مىگیرند که این پولها را رقاص شاعر جمع آورى مى کند و در این شب جشن تا صبح ادامه دارد.
مراسم استحمام:
روز جمعه بعد از خوردن نهار و معمولاً ساعت 4 داماد را به مظهر قنات یا چشمه یا رودخانه مىبرند. در مسیر راه نوازندگان شادى را سر مىدهند و مى گویند »داماد را سر آب مى بریم و سرو جانش را مى شوئیم و داماد ما یک دلبر است او را سر حمام مى بریم«. بعد از رسیدن به قنات یا چشمه و رودخانه، لباسهاى داماد را از تنش بیرون آورده و یکى از نزدیکان داماد بدنش را صابون مى مالد و در این هنگام نوازندگان به نواختن طبل و خواندن مشغول هستند. پس از استحمام داماد و پوشیدن لباسهایش به چند روستاى اطراف نیز مى روند و آنگاه به روستا باز مى گردند.
مراسم نکاح:
بعد از رسیدن به روستا، به خانه و یا به مسجد مى روند. مولوى محله یا روستا حاضر شده و دو نفر را نزد عروس مى فرستند تا رضایت او را جویا شده و او وکیل خود را معرفى نماید. معمولاً عروس، پدر یا عموى خودش را به عنوان وکیل انتخاب مى کند. خلاصه اینکه داماد در مقابل مولوى مى نشیند. قبل از خطبه عقد، مولوى مشخصات سجلى عروس را مى خواند و خطاب به داماد مىگوید که او را با این مقدار مهریه به زنى شما در آوردم، آیا خواستی قبول کردی؟ داماد در جواب مى گوید: خواستم قبول کردم. آنگاه رو به وکیل عروس، بعد از خواندن مشخصات سجلى داماد، مى گوید: که آیا دختر را با این مقدار مهریه به زنى داماد دادى و بخشیدى؟ وکیل در جواب مى گوید: دادم و بخشیدم. آنگاه مولوى دست راست داماد را در دست گرفته و خطبه نکاح را مى خواند و سپس همه حاضرین براى سلامتى و خوشبختى عروس و داماد، دعا مى کنند و بعد از نکاح شیرینى یا غذایى مى خورند.
مراسم شب زفاف:
داماد آمد به به به عروس خندید قه قه قه
بعد از نکاح و معمولا در سراوان رسم است که نصف شب ، داماد را در حالیکه پدر و برادر یا دو نفر از نزدیکان او، دو دستش را گرفته اند، به سوى خانه عروس مىبرند. در مسیر راه نوازندگان به رقاصى و پایکوبى مىپردازند. زمانیکه به در خانه عروس مى رسند، گوسفند و یا مرغی را سر بریده و کمی از خون آن را به کف پای داماد می مالند (برای در امان ماندن از بلا) و داماد را پا گشا می کنند. « پس از ورود به خانه، داماد ابتدا دو رکعت نماز نفل مستحب مى خواند و بعد از آن در کنار عروس که قبلا او را آرایش داده اند، بر روى تخت مى نشیند و زانوى خود را روى زانوى عروس مى گذارد. در این هنگام یک نفر از بستگان سر عروس و داماد را سه بار به هم مى زند تا همسر شوند .در این زمان در دامان داماد یک پسربچه اى مى نشانند به نیّت اینکه اولین بچه آنها پسر باشد. و در بعضى از روستاها به داماد یک لیوان شیر یا نوشابه میدهند که او مقدارى را خورده و باقیمانده را به عروس مى خوراند. بعد از یک ساعت حضّار از خانه بیرون مىروند و عروس وداماد را تنها مى گذارند.
مراسم مبارکى:
سر صبح شنبه، بعد از صرف صبحانه، خویشان و نزدیکان عروس و داماد به تدریج و اندک اندک به اتاقى که عروس و داماد در آن هستند، مى روند و دست خود را به پشت عروس و داماد مىزنند و مى گویند مبارک بادا، مبارکبادا. و بعد از آن سکه بر سر و روى داماد و عروس مىریزند که کودکان این سکه ها را جمع مى کنند و بعد از این مراسم، مراسم عروسى تمام مى شود.
دعوت از عروس و داماد:
بعد از مراسم مبارکى، ابتدا تمامى خویشان و نزدیکان عروس و داماد که در همان روستا هستند، شام یا ناهار آن دو را به نوبت و بر اساس اطلاع قبلى به خانه آنها مى رسانند. اما اگر چنانچه آنها داراى خویشان نزدیکى در روستاهاى دیگرى باشند، بعد از چند روز، از عروس و داماد دعوت به عمل مى آورند. نکته جالب در عروسى بلوچها این است که با وجود آنکه تمامى مخارج عروسى بر عهده داماد است، امّا داماد را به نزد عروس مى برند. منظورم این است که در بعضی از قوم ها در ایران رسم است که عروس را به خانه داماد می برند .
[ دوشنبه 92/12/12 ] [ 8:36 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
تاریخچه عدد صفر یکی از معمول ترین سئوالهائی که مطرح می شود این است که: چه کسی صفر را کشف کرد؟ البته برای جواب دادن به این سئوال بدنبال این نیستیم که بگوئیم شخص خاصی صفر را ابداع و دیگران از آن زمان به بعد از آن استفاده می کردند. اولین نکته شایان ذکر در مورد عدد صفر این است که این عدد دو کاربرد دارد که هر دو بسیار مهم تلقی می شود یکی از کاربردهای عدد صفر این است که به عنوان نشانه ای برای جای خالی در دستگاه اعداد (جدول ارزش مکانی اعداد) بکار می رود. بنابراین در عددی مانند 2106 عدد صفر استفاده شده تا جایگاه اعداد در جدول مشخص شود که بطور قطع این عدد با عدد 216 کاملاً متفاوت است. دومین کاربرد صفر این است که خودش به عنوان عدد بکار می رود که ما به شکل عدد صفر از آن استفاده می کنیم. هیچکدام از این کاربردها تاریخچه پیدایش واضحی ندارند. در دوره اولیه تاریخ کاربرد اعداد بیشتر بطور واقعی بوده تا عصر حاضر که اعداد مفهوم انتزاعی دارند. بطور مثال مردم دوران باستان اعداد را برای شمارش تعداد اسبان، ... بکار می برند و در اینگونه مسائل هیچگاه به مسئله ای برخورد نمی کردند که جواب آن صفر یا اعداد منفی باشد. بابلیها تا مدتها در جدول ارزش مکانی هیچ نمادی را برای جای خالی در جدول بکار نمی بردند. می توان گفت از اولین نمادی که آنها برای نشان دادن جای خالی استفاده کردن گیومه (") بود. مثلاً عدد6"21 نمایش دهنده 2106 بود. البته باید در نظر داشت که از علائم دیگری نیز برای نشان دادن جای خالی استفاده می شد ولیکن هیچگاه این علائم به عنوان آخرین رقم آورده نمی شدندبلکه همیشه بین دو عدد قرار می گیرند بطور مثال عدد "216 را با این نحوه علامت گذاری نداریم. به این ترتیب به این مطلب پی می بریم که کاربرد اولیه عدد صفر برای نشان دادن جای خالی اصلاً به عنوان یک عدد نبوده است. البته یونانیان هم خود را از اولین کسانی می دانند کهدرجای خالی ,صفر استفاده می کردند اما یونانیان دستگاه اعداد (جدول ارزش مکانی اعداد) مثل بابلیان نداشتند. اساساً دستاوردهای یونانیان در زمینه ریاضی بر مبنای هندسه بوده و به عبارت دیگر نیازی نبوده است که ریاضی دانان یونانی از اعداد نام ببرند زیر آنها اعداد را بعنوان طول خط مورد استفاده قرار می دادند. البتهبعضى ازریاضی دانان یونانی ثبت اطلاعات نجومی را بر عهده داشتند. در این قسمت به اولین کاربرد علامتی اشاره می کنیم که امروزه آن را به این دلیل که ستاره شناسان یونانی برای اولین بار علامت 0 را برای آن اتخاذ کردند، عدد صفر می نامیم. تعداد معدودی از ستاره شناسان این علامت را بکار بردند و قبل از اینکه سرانجام عدد صفر جای خود را بدست آورد، دیگر مورد استفاده قرار نگرفت و سپس در ریاضیات هند ظاهر شد. هندیان کسانی بودند که پیشرفت چشمگیری در اعداد و جدول ارزش مکانی اعداد ایجاد کردند هندیان نیز از صفر برای نشان دادن جای خالی در جدول استفاده می کردند. اکنون اولین حضور صفر را به عنوان یک عدد مورد بررسی قرار می دهیم اولین نکته ای که می توان به آن اشاره کرد این است که صفر به هیچ وجه نشان دهنده یک عدد بطور معمول نمی باشد. از زمانهای پیش اعداد به مجموعه ای از اشیاء نسبت داده می شدند و در حقیقت با گذشت زمان مفهوم صفر و اعداد منفی که از ویژگیهای مجموعه اشیاء نتیجه نمی شدند، ممکن شد. هنگامیکه فردی تلاش می کند تا صفر و اعداد منفی را بعنوان عدد در نظر بگیرید با این مشکل مواجه می شود که این عدد چگونه در عملیات محاسباتی جمع، تفریق، ضرب و تقسیم عمل می کند. ریاضی دانان هندی سعی بر آن داشتند تا به این سئوالها پاسخ دهندو در این زمینه نیز تا حدودى موفق بوده اند . این نکته نیز قابل ذکر است که تمدن مایاها که در آمریکای مرکزی زندگی می کردند نیز از دستگاه اعداد استفاده می کردند و برای نشان دادن جای خالی صفر را بکار می برند. بعدها نظریات ریاضی دانان هندی علاوه بر غرب، به ریاضی دانان اسلامی و عربی نیز انتقال یافت. فیبوناچی، مهمترین رابط بین دستگاه اعداد هندی و عربی و ریاضیات اروپا می باشد [ چهارشنبه 92/11/30 ] [ 11:3 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
1- راز آرامش درون خویشتنداری است، انرژیهای خود را پراکنده نکن، بلکه آنها را تحت نظر داشته باش و به طرز مفیدی هدایتشان کن. [ چهارشنبه 92/11/30 ] [ 10:57 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
مادر ای والاترین رویای عشق مادر ای دلواپس فردای عشق مادر ای غمخوار بی همتای من اولین وآخرین معنای عشق تکیه گاه خستگی ها یم توئی مادر ای تنهاترین ماوای عشق یاد تو آرام می سازد مرا از تو آهنگی گرفته نای عشق صوت لالائی تو اعجاز کرد مادر ای " پیغمبر زیبای عشق " ماه من پشت و پناه من توئی جان من ای گوهر یکتای عشق دوستت دارم تو را دیوانه وار از تو احیاء شد چنین دنیای عشق ای انیس لحظه های بی کسی در دلم برپا شده غوغای عشق تشنه آغوش گرم تومنم من که مجنونم توئی لیلای عشق
[ چهارشنبه 92/11/30 ] [ 10:41 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
ذربایجان:آتورپاتکان{نگهدا ر آتش}(فارسی/ دری) آرژانتین:سرزمین نقره(اسپانیایی)
[ چهارشنبه 92/11/30 ] [ 10:37 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
[ چهارشنبه 92/11/30 ] [ 10:37 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
یا میدانید یک انسان 8 ثانیه بعد از قطع گردن هنوز به هوش است. [ چهارشنبه 92/11/30 ] [ 10:36 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
شهر جالق از قدیمیترین شهرهای استان سـیـسـتـان و بلوچستان و به لحاظجغرافیایی سرزمین جلگهای و تپهای ماهورهای بوده و خاک بسیار حاصلخیزی دارد. کلبخش دارای 33 رشته قنات چشمه و فقط شهر جالق دارای 11 رشته قنات آب شیرین و گوارامیباشد. این شهر از طرف شمال به کشور پاکستان، از طرف جنوب به شهرستان سراوان، از طرفمشرق به کشور پاکستان و بخش بمپشت و از مغرب به شهرستان خاش محدود میشود. جالق در قدیمالایام به شهر <گلشن> مشهور بوده است که بهدلیل حمله وتاراج مغول و به بار آوردن خسارات غیر قابل جبرانی به زیرسازی ساختهای آن به شهرجالق یعنی خار و خاشاک در زبان بلوچی تغییر نام داده است. جالق دارای نخلستانهای بکر و سر به فلک کشیده بینظیر و انواع محصول خرماستو با آثار فرهنگی و تاریخی بیشمار خود چشم هر بینندهای را خیره میسازد. شهر مرزی جالق با 21 محله و نسبت 1 به 2 زمینهای کوهستانی به دشت درشرقیترین نقطه سراوان و استان قرار گرفته است و همسایه پاکستان بهشمارمیآید. جـالـق نـام یـکـی از کـهـنتـریـن بخشهای بلوچستان است که قبلا گلشن نامداشته و پس از حمله مغول و تسلیم به آنان به علت ویرانی بهنام (جالق، خار و خاشاک) را به خود گرفته و هنوز باز ماندههای سلجوقیان در این شهر مشاهده میشود. جالق در زمینی هموار واقع شده است و آب آن از کاریز تامین میشود. در دورهقاجار جالق از سه قلعه و دو رشته قنات تشکیل میشده و 400 خانوار داشته است. اینشهر دارای جاذبههای گردشگری و باستانی فراوانی میباشد. وجود قلعههای فراوانی از دوره اسلامی که برخی از آنها بر روی محوطههاییتاریخی (اشکانی - ساسانی) بنا شدهاند و نیز مقابر و آرامگاههای سلجوقی - ایلخانیکه در شمار 17 عدد هستند که خود سند بزرگی بر اهمیت و تداوم استقرار در این منطقهدر دوره اسلامی میباشد. حـال بـا تـکـیه بر شکلگیری فرهنگهای انسانی، بخش جالق را میتوان به سهمنطقه عمده تقسیم کرد 1- منطقه کوهستانی با رشته کوههای فشرده و نوک تیز 2- منطقهحوزه جغرافیایی دوم شامل بخشهایی که دارای رودخانههای فصلی و زمینهای تقریباهموار با تپه ماهورهای کم ارتفاع است حوزه و منطقه سوم جغرافیایی زمین شناسی در برگیرنده زمینهای سطح و دشت مانند پوشیده شده از ماسههای بادی است. شهر جالق با توجه به جاذبههای دیدنی -تاریخی هنوز مورد توجه باستانشناسیقرار نگرفته اســت و ایــن شـهــر در مــرحـلـه اول نـیـاز بـه باستانشناسی، سپسمعرفی این شهر لازمه به برنامه ترقی و پیشرفت فرهنگ این شهر میباشد. شهر مرزی جالق به علت فاصله زیاد از مرکز و قرار گرفتن در نقطه صفر مرزری ازیک جهت و از طرف دیگر عدم توجه دولتها عقب ماند و پس از پیروزی انقلاب اسلامی وتوجه به شهرهای مرزی بینهایت رسیدگی و کمک شایان توجهای شده، اما بـهعـلـت عـمـقعـقـب مـاندگی هنوز مشکلاتی گـریـبـانگـیـر مردم این خطه است که یکی از بزرگتریننهادهای که میتواند این شهر را معرفی کند شهرداری است، با اعتبارات استانی ووزارتی که بـنا به انتظار مردم نـمـیتـوانـد جـوابگو بـاشـد. امـیـد استاعـتـبــارات شــایـان تــــــوجـــهـــــی بـــــه شـهرداریهای این گـــونــهشـهــرهــای دیــدنـی بـهمـنـظـور جذب گردشگران اختصاص یابد.
[ دوشنبه 92/11/14 ] [ 9:44 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
جالق یکی از شهرهای تاریخی استان سیستان و بلوچستان ایران است. بر اساس آمار سال 1391 جمعیت این شهر بالغ بر 18000 نفر بوده است. از آثار تاریخی آن میتوان قلعه شیشهریز، مجموعه? گنبدهای کوهکن -قلعه دادمحمد- قلعه شیرمحمد -قلعه سرکوه- کوه اللهاکبر و خرابههای قدیمی شهر را نام برد. جالق که اسم اصلی آن گلشن میباشد یکی از مکانهای تاریخی ودیدنی استان سیستان وبلوچستان میباشد که از شرق به کشور پاکستان از غرب به سردشت ونهایتا گشت واز جنوب وجنوب غرب به سراوان واز شمال غرب به خاش ومیرجاوه منتهی میشود و دارای هشت قنات از جمله خوشاب وگوگن کشان دهمیر و.... از همه مهمتر اینکه قناتی به اسم سیوگی داشته که اگر همه آب قناتها جمع شوند به اندازه سیوگی نمیشدند متأسفانه در زمان حمله مغول به گلشن قنات سیوگی را از بین برد ونام جالق هم از آنزمان به بعد به آن اطلاق شد چون مغول ان شهر را تار ومار کرد [ دوشنبه 92/11/14 ] [ 9:39 صبح ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
گوشی خود را چک کنید
# 6 0 # * بعد از تایپ دستور فوق شما یک عدد 15 رقمی به شکل ذیل مشاهده خواهید کرد 43 4 5 6 6 1 0 6 7 8 9 4 2 0 -اگر ارقام هفتم و هشتم 02 یا 20 بود به این معنی می باشد که گوشی مونتاژ کشور امارات و کیفیت آن خیلی بد می باشد. -اگر ارقام هفتم و هشتم 08 یا 80 بود به این معنی می باشد که گوشی مونتاژ کشور آلمان و کیفیت آن بد نیست. -اگر ارقام هفتم و هشتم 01 یا 10 بود به این معنی می باشد که گوشی مونتاژ فنلاند می باشد و کیفیت آن خوب است.. -اگر ارقام هفتم و هشتم 00 بود به این معنی می باشد که گوشی مونتاژ کارخانه سازنده و اصلی و دارای بهترین کیفیت می باشد. -اگر ارقام هفتم و هشتم 13 بود به این معنی می باشد که گوشی مونتاژ کشور آذربایجان و کیفیت آن خیلی بد می باشد و برای سلامتی خطر دارد
[ یکشنبه 92/11/6 ] [ 3:15 عصر ] [ رشید رئیسی ]
[ نظرات () ]
|